شاهنامه | طنز ایرانی
طنز ایرانی در مسیر بیراهه؛ وقتی آزادی با بیاخلاقی اشتباه گرفته میشود | از شاهنامه تا رکیکگویی؛ طنز ایرانی زیر ذرهبین
متأسفانه در سالهای اخیر برخی فیلمهای سینمایی و برنامههای طنز با کلمات رکیک و محتوای جنسی پر شدهاند. به نظر میرسد برخی طنزپردازان از آزادیهای موجود سوءاستفاده میکنند و جای کار واقعی طنز، بیراهه گرفته است، گاهی حتی با بیان سخنان عجیب و جنجالی برای جلب توجه بیشتر.

متأسفانه در سالهای اخیر برخی فیلمهای سینمایی و برنامههای طنز با کلمات رکیک و محتوای جنسی پر شدهاند. به نظر میرسد برخی طنزپردازان از آزادیهای موجود سوءاستفاده میکنند و جای کار واقعی طنز، بیراهه گرفته است، گاهی حتی با بیان سخنان عجیب و جنجالی برای جلب توجه بیشتر.شوخیهای اخیر زینب موسوی با شاهنامه و فردوسی نقد و نظرهای بسیاری را به وجود آورد که عمده واکنشها در مذمت هجو شاهنامه بود و گفته شد که دستمایه قراردادن یکی از مهمترین نمادهای ملی امری پسندیده نبوده است. در مقابل اما نگاهی وجود دارد که قائل به محدود نکردن حوزه طنز است؛ به این معنا که طنزپرداز میتواند با هر موضوعی شوخی کند و برای شوخی هم نباید حد و مرزی قائل شد. برای بررسی اینکه کدام یک از این دو نگاه در جامعه ایران پذیرفته است، ساعتی را با احمد عربانی، کاریکاتوریست کهنهکاری که از پیش از انقلاب تا امروز مشغول کار است به گفتوگو نشستیم؛ هنرمندی که در کارنامهاش از همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دیده میشوذ تا همکاری با مجلات توفیق، کاریکاتور، گلآقا و... مشروح این گفتوگو را بخوانید.
*به بهانه شوخی با شاهنامه یا به تعبیر برخی، توهین به این اثر ملی میخواهم بدانم از نگاه شما حد و مرز شوخی و طنز تا کجاست؟ تا چه نقطهای میشود پیش رفت؟ما از اساتیدمان یاد گرفتیم که در وهله اول باید سوادمان را افزایش دهیم؛ سواد چه به صورت آکادمیک چه سواد اجتماعی و ادبی و... ما سعی کردیم با ادبیات، جامعه، فرهنگ و سنن آشنا شویم و وقتی شوخی میکنیم با عقبه ذهنی همه اینها شوخی کنیم. طنز از دل همینها ایجاد میشود. ما یاد گرفتیم که طنز باید با مختصات فرهنگی جامعه همخوان باشد. شاید در آمریکا، اروپا یا کشورهای آفریقایی بعضی از شوخیها ایرادی نداشته باشد اما همان شوخیهای در ایران مورد نقد قرار بگیرد. هر چه قدر یک طنزپرداز پیش میرود متوجه میشود که باید با چه چیزهایی شوخی کند و به چه موضوعاتی ورود نکند. این نگاه به تدریج در طنزپرداز به وجود میآید. مثلا با مقدسات مذهبی نباید شوخی کرد چون احساسات بخشهایی از جامعه را برمیانگیزد یا با نمادهای ملی نباید شوخی کرد و چه بسا به آنها توهین کرد؛ مانند کاری که اخیرا یک خانمی درخصوص شاهانه فردوسی انجام داده است که باعث ناراحتی بخشهایی از جامعه شد. واقعا مشخص نیست سواد این افراد که خود را طنزپرداز مینامند چیست؟ چه قدر مطالعه داشتهاند و چه قدر جامعه را میشناسند؟ اوضاع جایی خیلی بدتر میشود که هر سخن غیراخلاقی را به مثابه طنز معرفی میکنند. طنز نیاز به دانش و آموزش دارد. فردی هنرمند است که بتواند سوژههایی ناب را بیابد؛ وگرنه همه میتوانند از کلمات غیراخلاقی استفاده کنند و بگویند این یعنی طنز! در حوزه کاریکاتور هم اوضاع خوب نیست. عدهای آمدهاند و با تصویرسازیهای و طرحهای کپی خود را کاریکاتوریست معرفی میکنند و متأسفانه سردبیرها هم کارهای آنها را منتشر میکنند و باعث سرشکستگی خود و رسانهشان میشوندآقای عربانی، اگر بنا باشد بر اساس عرف اجتماعی یا حتی خطوط سیاسی حد و مرز شوخی را تعیین کرد، تکلیف آزادی بیان چه میشود؟ این دو در مزاحم یکدیگر نیستند؟
حد آزادی بیان هم در جوامع فرق میکند. مثلا به یاد دارم در دوران پهلوی میگفتند که نباید کاریکاتوری از تیمسارهای درجه یک بکشید. ما هم بدون اینکه تصویر شخص خاصی را کشیده بودیم، افسری را میکشیدیم و منظورمان را میرسانیم؛ در واقع افسر را به صورت کلی میکشیدیم و مشخصا تیمسار رحیمی را نمیتوانستیم بکِشیم. البته بعد از کودتای سال ۳۲ شرایط به این شکل شد و گفته میشود قبلش فضا به قدری باز بود که کاریکاتور شاه و ثریا کشیده میشد. بعد از انقلاب هم گفتند لباس روحانیت را نباشد بِکشید و این لباس به هر دلیلی نباید وارد حوزه طنز بشود. جالب است خاطرهای برایتان تعریف کنم؛ یک بار آقای هاشمی که رئیسجمهور بود، آمد به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا بازدیدی داشته باشد. من مسئول تشریح بخش انیمیشن شدم. با آقای هاشمی شوخی کردیم و کلی حذف زدیم. وقتی و همراهانش میخواستند مجموعه را ترک کنند، یکی از محافظانش به من گفت میتوانی کاریکاتور آقای هاشمی را هم بکِشی من هم گفتم اگر لباس نداشته باشد، بله! محافظ خندید و رفت. منظور من این بود که تا وقتی لباس روحانیت بر تن دارد، امکان کشیدن کاریکاتور را نداریم؛ چون منع وجود داشت و گفته بودند این لباس به هر دلیلی نباید وارد حوزه کاریکاتور شود. ما در گلآقا درباره مسئولان روحانی متن طنز مینوشتیم اما تصویرشان نمیکردیم. درست است که اینها محدودیتهایی بود که ما تجربهاش کردیم اما هنرمند با طنازی خود میتوانست و میتواند محدودیتها را برای خود کماثر کند و معنایش را به جامعه برساند.چه طور میتواند؟ این دیگر مربوط به سواد و هنرش است و حتی شعرا و نویسندگان هم همین شرایط را دارند و اصولا هنرمند راهی پیش روی خود میگشایند و در عمل برای هنر نمیشود و خط و مشی تعیین کرد. مثلا در همین تلویزیون مهران مدیری سنت کمدیِ قدیمی و سنتی را شکست و بعضا حرفهای بسیار تندی را هم مطرح کرد اما نوآورانه و هنرمندانه و دیدیم که مشکلی هم پیش نیامد.
*شوخیهای به ویژه این سالها به شدت با بهرهگیری از کنایههای جنسی است. بعضا کنایه هم نیست و صریحا از کلمات جنسی استفاده میشود. اولا تکرار مداوم این کلمات و موضوعات چه قدر هنوز مردم را میخنداند و ثانیا آیا چنین وضعیتی عرصه طنز را کممحتوا نکرده است؟متأسفانه در سالهای اخیر فیلمهای سینماییای را شاهد هستیم که مملو هستند از کلمات رکیک و بعضا جنسی. انگار آزادیهایی در این سالها در حوزه طنز به وجود آمده اما برخی از طنزپردازان نمیدانند از این آزادیها چه طور باید استفاده کنند و تصمیمسازان هم شاید برای آنکه مردم قدری از افسردگی دور شوند اجازه ساخت و اکران این فیلمها را میدهند. بعضا هم مثل آن خانم که درباره فردوسی و شاهنامه سخنانی عجیب را بر زبان راند، برای دیدهشدن هرچه بیشتر قائل به هیچ اصولی نمیشوند و جای کار واقعی طنز به بیراهه رفتهاند.
*در پایان عرصه طنز کشور و چشماندازش را با همه این نقد و نظرها چه طور میبینید؟
من به عرصه طنز کشور هم خوشبین هستم و هم بدبین. به هر حال جوانانی هستند که خوب کار میکنند اما بعضا هم هستند که در فضای نسبتا باز اخیر در حوزه طنز به بیراهه رفتهاند. از سوی دیگر خیلیها بدون هیچ آموزشی وارد این عرصه میشوند. نه پای کلاس استادی مینشینند، نه دوره خاصی را طی میکنند و نه میکوشند خلاقیت را در خود زنده کنند و فقط تلاش میکنند با کپیکاری و طرح مسائلی سخیف مطرح شوند.من تصور میکنم این شیوه کاری ارتباط چندانی به مقوله طنز ندارند زیرا همان طور که گفتم طنز سواد، هنر و خلاقیت میخواهد.
دیدگاه تان را بنویسید