ارسال به دیگران پرینت

شاهنامه | هنر ایرانی

سکوت قلم‌مو در لحظه مرگ سیاوش؛ نگاهی نمادین به خیانت در هنر تیموری | هنر، قدرت و خیانت؛ بازخوانی مرگ سیاوش در نگاره‌ای از شاهنامه بایسنغری

نگاره کشته شدن سیاوش در شاهنامه بایسنغری، نه‌فقط بازنمایی یک لحظه‌ تراژیک، بلکه تصویری نمادین از فروپاشی وفاداری در برابر قدرت و خیانت است.

سکوت قلم‌مو در لحظه مرگ سیاوش؛ نگاهی نمادین به خیانت در هنر تیموری | هنر، قدرت و خیانت؛ بازخوانی مرگ سیاوش در نگاره‌ای از شاهنامه بایسنغری

نگاره کشته شدن سیاوش در شاهنامه بایسنغری، نه‌فقط بازنمایی یک لحظه‌ تراژیک، بلکه تصویری نمادین از فروپاشی وفاداری در برابر قدرت و خیانت است. در میان اندک نگاره‌های این نسخه نفیس، انتخاب این صحنه و حذف عبور از آتش، رازهایی از نگاه هنرمند و فضای فرهنگی عصر بایسنغر را آشکار می‌سازد.شاهنامه بایسنغری یکی از شاخص‌ترین نسخه‌های مصور شاهنامه فردوسی است که در دربار غیاث‌الدین بایسنغر در قرن نهم هجری تدوین شد. در میان تنها ۲۲ نگاره موجود در این نسخه، تصویر کشته شدن سیاوش جایگاهی ویژه دارد. با وجود محدودیت تعداد تصاویر، انتخاب این صحنه نشان از اهمیتی دارد که هنرمند و حامیان اثر برای این لحظه قائل بوده‌اند.

 

در حالی که صحنه مشهور عبور سیاوش از آتش در این نسخه غایب است، صحنه مرگ او به‌طرزی پر جزئیات و دردناک به تصویر کشیده شده است.

 

در این مقاله پس نگریستن به این نقاشی ابتدا نگاهی روایی به آنچه در نگاره می‌بینیم خواهیم داشت، سپس متن شاهنامه را که به مرگ سیاوش اختصاص دارد، مرور می‌کنیم، و در پایان، تحلیل داستانی و بصری این تراژدی را ارائه می‌دهیم تا پیوند میان متن، تصویر، و مفهوم را بهتر دریابیم.

نگاره کشته شدن سیاوش شاهنامه بایسنغری

نگاره کشته شدن سیاوش در شاهنامه بایسنغری

در شاهنامه فردوسی، کشته شدن سیاوش یکی از غم‌انگیزترین و تراژیک‌ترین بخش‌های داستان است. سیاوش، شاهزاده‌ی پاک‌نهاد ایران، به ناحق از سوی پدرش کاووس رانده می‌شود و به توران می‌گریزد. اما در آنجا نیز قربانی توطئه‌ها می‌شود و به دستور افراسیاب و به دست گروی زره کشته می‌گردد.

در ادامه، بخشی از ابیات شاهنامه در توصیف کشته شدن سیاوش به دست گروی زره آمده است:


به توران همه شاه و لشکر بدید

کز ایران سیاوش به توران رسید

پذیرفت افراسیابش به مهر

ز گفتار بد دور گشت آن سپهر

...

چو بگذشت یک چند و دل گشت سیر

ز کردار و گفتار آن مرد پیر

بدانست کاو را نشاید نگاه

دلش شد پر از کینه و پر از گناه

سپردش به دست گروی زره

که بگسل ز تن سرو سیمین‌بره

چو آمد بر آن سرو سیمین‌قامت

ز شرم و ز اندیشه شد پر ندامت

بگریست و گفتا: «ندارم هنر

که خون تو ریزم به شمشیرِ تر»

سیاوش بدو گفت: «با من مکن

ز راه خرد باز سر را مزن

اگر نکُشی، دگر کس کشد

از این کار ننگین تو را بس کشد»

چو بشنید گفتار پاک سیاوش

به خونش دلش گشت پر جوش و خروش

به شمشیر زد گردن بی‌گنه

که از باد شد خاک پیکر به مه


 

بازنمایی تراژدی سیاوش در نگاره بایسنغری: مرگ در مرکز روایت بصری

در نسخه بایسنغری شاهنامه، با وجود تعداد اندک نگاره‌ها، انتخاب صحنه مرگ سیاوش برای تصویرگری بسیار قابل تأمل است. در حالی که یکی از مشهورترین صحنه‌های زندگی سیاوش، یعنی عبور او از میان آتش، در بسیاری از شاهنامه‌های مصور به تصویر کشیده شده، تنها همین نسخه است که آن صحنه را حذف و در عوض، لحظه قتل او را سوژه نگاره قرار داده است. این انتخاب، به‌ویژه از آن جهت معنادار است که با رویکردی متفاوت نسبت به روایت‌های مرسوم، سیاوش را نه در اوج پیروزی اخلاقی، بلکه در لحظه سقوط تراژیکش به تصویر می‌کشد. به نظر می‌رسد وفاداری، مظلومیت و مرگ بی‌گناهانه سیاوش چنان اهمیتی یافته‌اند که تصویرگر تصمیم گرفته است از میان همه وقایع ممکن، این صحنه را برای بازنمایی برگزینند؛ آن هم در نسخه‌ای که فقط ۲۲ نگاره دارد. نگاره مربوط به مرگ سیاوش با ترکیب‌بندی‌ای حساب‌شده و پیچیده طراحی شده است. در یک کادر نسبتاً شلوغ، نگاه مخاطب بی‌اختیار به مرکز تصویر جلب می‌شود؛ جایی که صحنه اصلی در حال وقوع است: سیاوش در میانه کادر، آماده‌ی اعدام، زانو زده و چهره‌اش آرام ولی تسلیم است. اطراف او مردانی با نیزه‌ها و شمشیرهای کشیده حلقه زده‌اند، نگاه‌ها همه به سوی مرکز است، و چیدمان فیگورها در ترکیبی دایره‌وار، تأکیدی مضاعف بر مرکزیت رخداد دارد. این طراحی هوشمندانه باعث می‌شود بیننده به وضوح بداند که چه کسی قربانی است و چه کسانی نظاره‌گر یا عامل فاجعه‌اند.در گوشه پایین و سمت راست نگاره، مردی با لباس فاخر ایستاده که از سایر پیکره‌ها متمایز است. حضور چشم‌گیر او، در کنار اسب‌ها و جدا از دیگر سربازان، نشان از جایگاه مهم و شاید پنهانی او در این رخداد دارد. این فرد به احتمال زیاد گرسیوز است؛ کسی که طبق روایت فردوسی با دسیسه‌چینی و بدگویی، نقش مستقیم در صدور فرمان قتل سیاوش دارد. نقاش او را نه در حال اقدام، بلکه در مقام ناظر و کارگردان صحنه ترسیم کرده است، کسی که دور از هیاهوی جلادان، ساکت و سنگین ایستاده و نظاره می‌کند.آسمان نگاره با رنگ لاجوردی تیره‌ای آراسته شده که همراه با تکه‌های ابر و پرندگان در حال پرواز، فضای سنگینی از اندوه و تیرگی را تداعی می‌کند. این فضای بصری نه فقط بازتابی از وضعیت طبیعی، بلکه نشانه‌ای استعاری از سیاه‌روزی و شومی سرنوشت سیاوش است. مطابق متن شاهنامه، پس از مرگ او، زمین و آسمان نیز به خشم می‌آیند؛ و تصویرگر با بهره‌گیری از رنگ و حرکت، این فضا را به‌خوبی القا کرده است. سربازان حاضر در صحنه همه کلاه‌خود به سر دارند، جز سیاوش که کلاه‌خودش بر زمین افتاده است؛ نشانه‌ای از بی‌دفاعی مطلق او. این جزئیات دقیق، گواهی بر وفاداری نگارگر به متن فردوسی است، که در آن، فقدان سلاح و زره برای سیاوش تأکید شده است.در میان همه پیکره‌ها، فقط دو اسب دیده می‌شود که احتمالاً یکی از آن‌ها اسب سیاوش و دیگری از جلادان یا گرسیوز است. حضور این جانوران در حاشیه تصویر، با چشمانی که انگار از خشونت صحنه گریزان‌اند، بازتابی از بی‌گناهی و بی‌پناهی قهرمان است. کل صحنه با جزئیات فراوان، از شاخ‌وبرگ‌ها گرفته تا نقش زمین و لباس‌ها، فضایی سنگین، واقع‌گرا و در عین حال نمادین خلق کرده که هم بیانگر یک لحظه تاریخی‌ست و هم حامل بار اخلاقی و حسی عمیق.این نگاره با هشت پیکره انسانی، پرتعدادترین صحنه در نسخه بایسنغری است، و در طراحی آن توجه زیادی به توازن، جهت‌نمایی، و هدایت نگاه مخاطب شده است. در کنار این، وفاداری چشم‌گیر به متن شاهنامه، به‌ویژه در لحظه‌پردازی و چیدمان روایت، از آن نمونه‌ای شاخص در هنر نگارگری ایرانی ساخته است. مرگ سیاوش، چنان که فردوسی آن را توصیف می‌کند، لحظه‌ای‌ست آکنده از ظلم و تراژدی؛ و تصویرگر با مهارتی بی‌بدیل، این معنا را نه تنها در مضمون، بلکه در هر عنصر بصری نگاره بازتاب داده است. با وجود فضای محدود برای تصویرسازی در این نسخه، انتخاب و اجرای این صحنه نشان از درک عمیق تیم هنری کتاب از مفاهیم بنیادین شاهنامه دارد: وفاداری، رنج، و سقوط قهرمان.

منبع : راهنماتو
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه