۵۵آنلاین :
پريسا اميدى
كارشناس علوم سياسى
انگلستان (به انگلیسی: England) نام نیمهٔ جنوبی جزیره بریتانیای کبیر و یکی از چهار بخش کشور پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی است.
نظام سیاسی در انگلستان به عنوان بخشی از پادشاهی متحده بریتانیا، سلطنت مشروطه و نظام پارلمانی است. از سال ۱۷۰۷ به بعد یعنی زمانی که لایحه اتحاد ۱۷۰۷ موجب اجرایی شدن مفاد پیمان اتحادیه شد و انگلستان و اسکاتلند را به شکل پادشاهی بریتانیای کبیر با یکدیگر متحد کرد چیزی به نام دولت انگلستان وجود نداشتهاست. قبل از این اتحاد، انگلستان توسط پادشاه آن و پارلمان انگلستان اداره میشد. امروزه انگلستان بهطور مستقیم توسط پارلمان بریتانیا اداره میشود، اگر چه دیگر کشورهای اتحادیه بریتانیا دولت خود را دارند. در مجلس عوام که مجلس سفلای پارلمان بریتانیا مستقر در کاخ وستمینستر است ۵۳۲ عضو از مجموع ۶۵۰ عضو پارلمان متعلق به حوزههای انتخابیه انگلستان هستند.
انگلستان به عنوان بخشی از پادشاهی متحده عضو اتحادیه اروپا است. در انگلستان انتخابات منطقهای برای فرستادن اعضای پارلمان اروپا برگزار میشود. در انتخابات سال ۲۰۰۹ پارلمان اروپا مناطق انگلستان شاهد انتخاب نمایندگان پارلمان اروپا به این ترتیب بود: ۲۳ محافظه کار، ده نفر از حزب کارگر، نه نفر از حزب استقلال بریتانیا (UKIP)، نه لیبرال دموکرات، دو نفر از حزب سبزها و دو نفر از حزب ملی بریتانیا.از زمان انتقال قدرت، که در آن دیگر کشورهای بریتانیا یعنی اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی هر کدام پارلمان یا مجمع خود را برای تصمیمگیری در مورد مسائل محلی دارند، بحث در مورد چگونگی موازنه این امر برای انگلستان وجود داشتهاست. در ابتدا قرار بود که مناطق مختلف انگلستان نیز دارای اختیارات مشابهی شوند، اما پس از رد این پیشنهاد توسط شمال شرق در یک همهپرسی، این برنامه منتفی شد.
یکی از مسائل عمده مسئله لوتیان غرب است، به این معنی که نمایندگان اسکاتلند و ولز میتوانند دربارهٔ قوانینی که صرفاً انگلستان را تحت تأثیر قرار میدهد رأی دهند، در حالی که نمایندگان انگلیسی مجلس چنین حقی دربارهٔ امور آن کشورها ندارند. این مسئله پس از آنکه انگلستان تنها کشوری در بریتانیا شد که درمان و داروی رایگان برای بیماران سرطانی و مراقبت در منزل برای افراد مسن ندارد و همچنین شهریههای دانشگاه در آن بالاتر است، منجر به افزایش مداوم ناسیونالیسم انگلیسی شدهاست. برخی پیشنهاد کردهاند یک پارلمان تفویضی انگلیسی ایجاد شود ولی سایرین معتقد به روش سادهتر محدود کردن رایگیری صرف از نمایندگان انگلیسی دربارهٔ امور صرفاً مربوط به انگلستان میباشند.نظام حقوقی قوانین انگلیسی که در طول قرنها توسعه و تکامل یافته اساس سیستمهای حقوقی قانون مشترک است که در بیشتر کشورهای مشترکالمنافع و همچنین ایالات متحده (به جز لوئیزیانا) مورد استفاده است. با وجود اینکه انگلستان و ولز در حال حاضر بخشی از پادشاهی متحده بریتانیا هستند اما تحت معاهده اتحادیه نظام حقوقی محاکم جداگانهای از اسکاتلند دارند. جوهر کلی حقوق انگلیسی را قضات در دادگاه، با استفاده از حس و دانش خود از سابقه سنت قضایی به حقایق ما سبق تعیین میکنند.
با این تفاسیر باید به این موضوع پرداخته شود که نقش حزب محافظه کار و حزب کارگر در سیاست انگلستان چیست؟
از منظر تاریخی حضور اين حزب به قرون ۱۷ و ۱۸ يعنی زمانی كه هنوز احزاب شكل نگرفته بودند، باز می گردد. ريشه اصلی اين حزب گروه توری است كه جمعيتی طرفدار شاه و كليسا بودند و به همين دليل به عنوان حزبي طرفدار سلطنت شناخته می شدند. در سال ۱۸۳۴ سر رابرت پيل اولين حكومت محافظه كار را تشكيل داد و در سال ۱۹۱۲ ، هنگامی كه گروهی از ليبرال ها به اين حزب در مخالفت با حزب خود در خصوص تصويب حاكميت داخلی ايرلند پيوستند، اين حزب رسما به نام محافظه كار و وحدتگرا تغيير نام داد. نامگذاری اين حزب منعكس كننده سياست سال های ۱۹۱۲- ۱۸۸۹ انگلستان مبنی بر حفظ وحدت بريتانيای كبير و جزيره ايرلند و مخالفت با ملی گرایی ايرلندی و تمايلات جمهوري خواهانه بوده است. اين حزب حمايت خود را عمدتا از طبقه متوسط و جماعت كارمندان و از مناطق ثروتمند انگلستان كسب می كند. همچنين توانسته حمايت كارگران ماهر و گروه های كم درآمد را نيز به دست آورد. طی جنگ جهانی اول حزب محافظه كار در دولت ائتلافی شكل داد و اين حزب تحت رهبری وينستون چرچيل در اين ائتلاف حضور يافت. اين حزب بر اين اعتقاد است كه دولت نقش مثبتی در فراهم ساختن امكانات رفاهی، نيل به اشتغال كامل و حمايت از فقرا و تهی دستان جامعه بر عهده دارد. اما از سوی ديگر، خواهان ايفای نقش كمتری از سوی دولت در اقتصاد به دليل كاهش هزينه و بودجه های دولت، افزايش دخالت بخش های خصوصی و حوزه های گسترده تر برای فعاليت بازار آزاد و ابتكارات فردی است.
اما حزب کارگر پس از شكل گيری طبقه جديدی با عنوان كارگر در اوایل قرن ۱۹ و افزايش تعداد كارگران شهری، همچنين گسترش حق رای، نياز به حضور حزبی به منظور انعكاس و بيان منافع و احتياجات اين گروه احساس شد، بنابراين، با حضور نمايندگان اتحاديه های تجاری، حزب مستقل كارگر و جامعه فابين و ديگر اجتماعات سوسياليست حزب كارگر تشكيل شد. اين حزب در ۱۹۸۱ با قبول اساسنامه جديد به طور علنی به حزب سوسياليست روی آورد و در اين مسير حركت كرد. نخستين تجربه قدرت و حكومت توسط حزب كارگر رمزی مك دونالد در سال ۱۹۲۴ بود كه البته بيش از دو ماه دوام نياورد. پس از تشكيل اين حزب اصلاحات ساختاری در سال ۱۹۸۳ با رهبری نيل كنياك صورت گرفت و در زمان بلر نيز اين اصلاحات ادامه يافت. بنياد اصلی انديشه ها و جهت گيری اين حزب در عرصه سياست داخلي بر پايه سوسياليسم است. در رابطه با مسائل اقتصادی حزب كارگر از سال ۱۹۹۷ به بعد سعی كرده نوعی رهبری سوسياليستی ميانه با رعايت روش حكومت های قبلی كارگری و همچنين رهيافت بازار آزاد حكومت های محافظه كار اتخاذ كند. در زمينه سياست خارجی نگرش اين حزب ناشی از ارزش های مساوات طلب است. به طور سنتی اين حزب از سازمان های فراملی حمايت می كند و اين سازمان ها را برای صلح بين المللی مورد توجه قرار می دهد.
به عنوان نتیجه گیری می توان گفت اگرچه نظام دو حزبی در انگلستان دارای پایه های باثبات و پیشینه تاریخی عمیقی است، اما از سوی دیگر با توجه به تحولات اخیر و رشد مجدد حزب لیبرال دموکرات به عنوان سومین حزب عمده انگلیس به نظر می رسد که زیربنا و اساس نظام دو حزبی پرسابقه در انگلستان به دلایل زیر در آینده با تغییرات و دگرگونی های جدی مواجه شود:۱- تحولات فکری جامعه در جهت استقلال سیاسی افراد؛ ترک حزب خود به قصد پیوستن به حزب دیگر که به آن اصطلاحا "سوینگ" میگویند، امروزه بیشتر از گذشته رایج شده است که این خود ناشی از رشد آگاهی های سیاسی از یکسو و تفاوت بین وعده های قبل از پیروزی و عملکرد پس از پیروزی احزاب، از طرف دیگر می باشد.۲- تحولات اجتماعی و ضرورت فعالیت احزاب میانه رو؛ احزاب راست و چپ پیشین، تناسبی با اوضاع اجتماعی جوامع صنعتی امروزه ندارند و باید احزاب میانه رو فراگیری بوجود بیایند که نماینده اکثریت جامعه باشند. ۳- قطبی شدن دو حزب بزرگ و تعارض آن با تحولات اجتماعی؛ در میان دو حزب بزرگ همواره شاهد بروز اختلافات و شکاف های درون حزبی برای کسب قدرت بوده ایم. ۴- تاثیر تحولات خارجی بر زندگی سیاسی در انگلستان.
با وجود این موارد باید به اتفاقی که در انتخابات محلی انگلیس هم رخداد اشاره ای داشت تا مهر تاییدی بر فرضیه خروج انگلستان از نظام دوحزبی باشد.
حزب لیبرال دموکرات و حزب سبز که مخالف خروج انگلیس از اتحادیه اروپا هستند در کنار نامزدهای مستقل، برنده بزرگ این انتخابات محلی انگلستان بودند. در این میان جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر اعلام کرد: «ما میخواستیم نتیجه بهتری کسب کنیم و هم اکنون به خاطر از دست دادن کرسی هایمان بسیار ناراحت هستیم.»
وی در ادامه افزود: «هم اکنون یک انگیزه بزرگ برای صحبت درباره برگزیت بین حزب کارگر و حزب محافظه کار به منظور کسب موفقیت وجود دارد.»
افرادی که در انتخابات شرکت کرده بودند عموما از مناطق روستایی و حومه انگلیس هستند و بیش از ۸ هزار صندلی را گرفته اند. همه ۱۱ مقام محلی در ایرلند شمالی نیز در میان احزاب خود در استان ها با تجدید نظر مواجه شدند.
کورتیس در این باره گفت: « پیام کلیدی که این انتخابات داشت حاکی از طاعونی بود که بین دو حزب شیوع پیدا کرده است.»
این انتخابات نشان داد که رای دهندگان به دولت حاکم بی اعتنا بودند. در این میان، اگرچه حزب کارگر نیز کرسی هایش را از دست داده است، اما آن را دستاورد مطلوبی برای به دست آوردن قدرت در دولت تلقی می کند. هرچند حزب محافظه کار که هم اکنون قدرت را در اختیار دارد نیز از این اتفاق به عنوان ابهام سازنده یاد می کرد.
منبع : 55 آنلاین
دیدگاه تان را بنویسید