سانائه تاکایچی | سانائه تاکایچی سیاستمدار
سانائه تاکایچی کیست؟ | زنی ظاهراً آرام اما یادآور چهره های آهنین سیاست
سانائه تاکایچی در سخنرانی پس از پیروزیاش، با لحنی آرام اما قاطع گفت: «برای مردم ژاپن کار خواهم کرد. از تعادل میان کار و زندگی خواهم گذشت و فروتن خواهم بود.»

سانائه تاکایچی در سخنرانی پس از پیروزیاش، با لحنی آرام اما قاطع گفت: «برای مردم ژاپن کار خواهم کرد. از تعادل میان کار و زندگی خواهم گذشت و فروتن خواهم بود.»
در میان چهرههای سیاسی آسیای معاصر، سانائه تاکایچی جایگاهی خاص یافته است؛ زنی به ظاهر آرام، منضبط و فروتن که گفتار و رفتار سیاسیاش یادآور چهرههای آهنین سیاست در نیمه دوم قرن بیستم است. مقاله نیویورک تایمز که به معرفی و تحلیل نقش او در حزب لیبرالدموکرات ژاپن میپردازد، تصویری چندوجهی از زنی ترسیم میکند که در چارچوب سنتیترین و مردسالارترین ساختار سیاسی شرق آسیا، راهی به سطوح بالای قدرت گشوده است و میکوشد میان میراث محافظهکارانه حزب و واقعیتهای متحول جامعه ژاپن سازگاری پدید آورد. این مقاله، شرحی از زندگی و مسیر سیاسی اوست؛ آیینهای از کشاکش دیرینه میان مدرنیته و سنت، اقتدار و اصلاح و زن و قدرت در بستر سیاسی ژاپن امروز.
حزب لیبرالدموکراتِ ژاپن، با وجود نامی که در ذهن مخاطب، تداعیگر لیبرالیسم سیاسی و اجتماعی است، در عمل یکی از محافظهکارترین و اقتدارگراترین احزاب جهان صنعتی به شمار میرود، ساختارش بر پیوندهای دیرپای اقتصادی، اداری و فرهنگی استوار است و از دهه پنجاه میلادی تاکنون تقریباً بیوقفه بر سیاست ژاپن چیره بوده است. در چنین حزبی، که سنتهای مردسالارانه، احترام سلسلهمراتبی و خویشتنداری سیاسی در تار و پود آن تنیده شده، برآمدن زنی چون تاکایچی پدیدهای قابل تأمل است. او نه از جناح لیبرالِ حزب، که از راستگراترین و محافظهکارترین شاخه آن برخاسته و از همان آغاز، مسیرش را در وفاداری کامل به ارزشهای ملیگرایانه و اقتدارگرای حزب تعریف کرده است. در گفتار او، نظم، خانواده، امنیت و هویت ملی، مفاهیمی محوریاند و این ویژگیها موجب شده رسانههای غربی، از جمله نیویورکتایمز، در توصیف او از تعبیرهایی چون «بانوی آهنین ژاپن» استفاده کنند.
این تعبیر، بهویژه برای مخاطبان غربی، یادآور چهرهای است که در تاریخ سیاسی قرن بیستم بهعنوان نماد اراده سخت و سیاست بیامان شناخته شد. مارگارت تاچر، بانوی آهنین بریتانیا که میان سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ بر صحنه سیاست اروپا فرمان راند و سیاستی بنیاد نهاد که بعدها با عنوان تاچریسم در جهان شناخته شد. تاچر در زمانهای بر مسند قدرت نشست که بریتانیا درگیر بحران اقتصادی، تورم، بیکاری و فروپاشیِ روحیه ملی بود. او با سیاستی قاطع، به خصوصیسازی گسترده، کاهش نقش دولت، مهار اتحادیههای کارگری و بازگرداندن اقتدار به دولت مرکزی دست زد. در عرصه جهانی نیز، با پافشاری بر ائتلاف با ایالات متحده و گسترش نفوذ نظامی، بریتانیا را دوباره به بازیگر فعال صحنه جهانی بدل کرد. نتیجه سیاستهای او، اقتصادی بود پویاتر اما نابرابرتر، جامعهای آزادتر اما سردتر و کشوری نیرومندتر اما شکافخوردهتر. شخصیت تاچر در حافظه سیاسی جهان به عنوان نمادی دوگانه از پیشتازی و پافشاری باقی ماند؛ زنی که تحسین شد و بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت.
در بازتاب رسانهایِ تاکایچی، همین دوگانگی دوباره تکرار میشود. او زنی است که به اقتدار باور دارد، به نقش دولت در هدایتِ اقتصاد ملی معتقد است و در برابر ارزشهای اجتماعی نو، محتاطانه برخورد میکند. او در حزب خود به نماد سیاستمداری بدل شده که در عین زنبودن در فرهنگی مردسالار، معیارهای سنتیِ اقتدار را در گفتار و رفتار مجسم میکند. از این روست که نیویورک تایمز، در مقاله تحلیلی خود، او را همزمان بازتابی از محافظهکاری ژاپنی و نماینده نسلی تازه از رهبران میداند که میکوشند بدون گسست از ریشههای تاریخی حزب، با چالشهای جهان مدرن روبهرو شوند.
ژاپن در دهههای اخیر، میان دو روند متعارض گرفتار شده است؛ از یک سو کاهش جمعیت، سالخوردگی نیروی کار و نیاز به اصلاحات ساختاری و از سوی دیگر پایبندی به سنتهای ریشهدار فرهنگی و سیاسی که هر تغییر بنیادینی را با تردید مینگرد. حزب لیبرالدموکرات به عنوان میراثدار این سنت، همواره ترجیح داده اصلاحات را از بالا و با گامهایی حسابشده و تدریجی انجام دهد. تاکایچی، بهعنوان یکی از چهرههای مؤثر این حزب، از همین منطق پیروی میکند. او در سخنرانیها و برنامههایش بیش از آن که به انقلاب اقتصادی یا اجتماعی بیندیشد، بر ثبات، خودکفایی و بازسازی ارزشهای ملی تأکید دارد. این نگرش، همانگونه که در مقاله تایمز توصیف شده، ترکیبی از میهندوستی، انضباط و ایمان به اقتدار دولت است؛ همان مؤلفههایی که در سیاستِ تاچر نیز حضور پررنگ داشت.
با این حال، تفاوت بستر تاریخی و فرهنگی میان بریتانیا و ژاپن باعث میشود تاچریسم در ژاپن، شمایلی بومی و متفاوت یابد. در انگلستانِ دهه هشتاد، تاچریسم پاسخی به بحران کارایی و تورم بود، اما در ژاپنِ امروز، اقتدارگرایی اقتصادی و ناسیونالیسم فرهنگی واکنشی است به اضطرابِ ناشی از رکود طولانی، جمعیت سالخورده و رقابت منطقهای.
تاکایچی در این زمینه نه در قامت مصلحی اجتماعی، که بهعنوان پاسدار سنتها و نگهبانِ ثبات سیاسی کشور ظاهر میشود. در سیاست اقتصادی، از خصوصیسازیِ بیمهار فاصله میگیرد، اما به همان اندازه که تاچر از دولت پرهیز میکرد، از بازار آزادِ افسارگسیخته بیم دارد. در نگاه او، دولت نه باید کنار برود و نه باید همهچیز را در اختیار گیرد، بلکه باید هدایتگر و ضامن هماهنگی میان سرمایه و جامعه باشد. چنین دیدگاهی با فلسفه مدیریتی ژاپن، که بر وفاق، نظم جمعی و هماهنگی تأکید دارد، سازگارتر است.
تصویری که مقاله نیویورکتایمز از تاکایچی ارائه میدهد، از مرز گزارش خبری فراتر میرود و به تحلیلی فرهنگی نزدیک میشود. نویسنده با اشاره به پیشینه خانوادگی و دوران تحصیل او، کوشیده نشان دهد که شخصیت سیاسیاش تلفیقی از انضباط فردی و آرمانگرایی ملی است. در فضای سیاسی ژاپن که هنوز سیاستمداران زن اندکاند، حضور تاکایچی نشانهای از دگرگونی تدریجی در ساختار قدرت است. اما این دگرگونی در جهت گسترش لیبرالیسم یا برابری جنسیتی نیست، بلکه در راستای جذب چهرههای زن در خدمت نظم محافظهکارانه تعبیر میشود. او در واقع نشان میدهد زنبودن در سیاستِ ژاپن الزاماً به معنای گرایش به ارزشهای مدرن نیست، بلکه میتواند در قالب اقتدار، انضباط و پایبندی به سنتها نیز معنا یابد.
تاچر در دوران خود توانست از همین دوگانگی استفاده کند. زنبودنش، در جهانی که سیاست هنوز قلمرو مردان بود، به ابزار مشروعیت و قدرت تبدیل شد. او از تصویر مادر وطن، پاسدار نظم و معلم سختگیر بهره برد و سیاست خود را بر محور انضباط و مسئولیتپذیری استوار کرد. تاکایچی نیز در همان مسیر حرکت میکند. او در سخنرانیهایش از ژاپن چون خانهای یاد میکند که باید پاکیزه، منظم و نیرومند بماند. زبان او سرشار از استعارههای خانوادگی و اخلاقی است و همین ویژگی، وجهی فرهنگی به سیاستش میبخشد. نیویورکتایمز با دقتی ظریف، این لایه از گفتمان را برجسته کرده و نشان داده گفتمان محافظهکارانه ژاپنی در قالب بیانی اخلاقی و ملی بازتولید میشود.
در تحلیل مقاله، میتوان دریافت که مقایسه میان تاچر و تاکایچی صرفاً تشبیه رسانهای نیست، بلکه از پیوندی عمیقتر در بنیان اندیشه محافظهکارانه سرچشمه میگیرد. تاچریسم، در بنیاد خود، فلسفهای از مسئولیت فردی و بازگشت به ارزشهای سنتی در برابر دولت رفاه بود. تاکایچی نیز در ژاپن، در برابر جریانهای لیبرال و فمینیستی، از بازسازی همان نظم اخلاقی دفاع میکند. اما در حالیکه تاچر در بستر جامعهای صنعتی و طبقهمحور عمل میکرد، تاکایچی در جامعهای همگنتر و آیینمدارتر فعالیت دارد؛ جایی که نظم اجتماعی نه از طبقه، که از سنت و وفاداری به اقتدار سرچشمه میگیرد. در هر دو مورد، قدرت زنانه در قالب انضباط و قاطعیت ظاهر میشود، نه در قالب برابری یا همدلی.
تاچریسم، فارغ از موفقیتهای اقتصادی و سیاستهای سختگیرانه، همواره کانون بحث و نقد بوده است. منتقدان استدلال میکردند که تمرکز بر بازار آزاد و خصوصیسازی گسترده، بهرهوری را افزایش میدهد، اما شکافهای اجتماعی و نابرابری را گسترش میدهد. محدودکردن قدرت اتحادیههای کارگری، کاهش کمکهای دولتی به اقشار محروم و تکیه بر سیاستهای فردگرایانه، به شکلگیری جامعهای قطبی و تمرکز ثروت در طبقهای خاص منجر شد. سیاست خارجی تاچر نیز گرچه با اتحاد با ایالات متحده و تصمیمگیریهای جسورانه مانند حمایت از جنگ فالکلند، موقعیت بریتانیا را تثبیت کرد، اما با ملاحظات اخلاقی و پیامدهای انسانی پیچیدهای همراه بود.
این نقدها نشان میدهند که تاچریسم در عمل ترکیبی از موفقیت اقتصادی و هزینههای اجتماعی و فرهنگی است؛ الگویی که در حافظه جهانی بهعنوان نمونهای از اقتدار زنانه با لایههایی از سیاست سختگیرانه باقی مانده است.
پیوند میان تاچریسم و سانائه تاکایچی در سیاست ژاپن، بیش از آنکه به برنامههای اجتماعی یا اقتصادی معطوف باشد، در سبک رهبری، توجه به اقتدار و نظم و تمرکز بر امنیت ملی مشهود است. مقاله نیویورکتایمز با تأکید بر این ویژگی، نشان میدهد تاکایچی، همانند تاچر، نه با شعارهای عوامفریبانه، که با انضباط فردی و باور به سیستم، جایگاه خود را تثبیت کرده است. او با سرمایهگذاری در صنایع استراتژیک، فناوری و دفاع، نقشی مشابه آنچه تاچر در بریتانیا برای بازارهای حیاتی داشت، دنبال میکند؛ با این تفاوت که چارچوب فرهنگی و ساختاری ژاپن، دامنه عملیاتی او را محدودتر کرده است.
از منظر اقتصادی، تاکایچی از «آبنومیکس» بهعنوان ابزار مدیریت بحران اقتصادی یاد میکند. این سیاست، ترکیبی از تسهیل پولی، سرمایهگذاری هدفمند و اصلاحات ساختاری است که بر ثبات، رقابتپذیری و امنیت اقتصادی تمرکز دارد.
منتقدان هشدار میدهند با توجه به جمعیت سالخورده ژاپن و بدهیهای عمومیِ بالا، چنین سیاستهایی میتواند فشار مالی و نوسانات اقتصادی را تشدید کند. تحلیل نیویورکتایمز نشان میدهد که تاکایچی بهمانند تاچر، برای رسیدن به اهداف اقتصادی، حاضر است هزینههای اجتماعی را به شکل تدریجی تحمل کند، هرچند تلاش دارد این فشارها را با مدیریت حسابشده کاهش دهد.
در حوزه اجتماعی و فرهنگی، تاکایچی محافظهکاری آشکار دارد؛ محدودیت در انتخاب نام خانوادگی زوجها، مخالفت با امپراتور زن و دیدگاههای محافظهکارانه درباره حقوق زنان، از شاخصههای بارز سیاست اوست. وعده افزایش حضور زنان در کابینه، نمادین است، اما نشان میدهد تاکایچی تلاش میکند میان سنتها و تغییرات نمادین تعادل برقرار کند. مقاله نیویورکتایمز تأکید دارد که این مدل، بازتاب نگرش ژاپنی نسبت به زنان در سیاست است؛ جایی که زنبودن الزاماً مترادف با اصلاحات بنیادین اجتماعی نیست، بلکه میتواند ابزار حفظ و تقویت نظم محافظهکارانه باشد.
حضور زنی محافظهکار در بالاترین سطح قدرت ژاپن، پیامدهای چندوجهی دارد. از یکسو، این پدیده نماد پیشرفت و شکستن سقف شیشهای است؛ زنان ژاپن میبینند که دستیابی به عالیترین مناصب سیاسی ممکن است. از سوی دیگر، این حضور، محدودیتها و تعارضهای فرهنگی و اجتماعی را برجسته میکند؛ زیرا تاکایچی با حفظ اصول محافظهکارانه، تحول بنیادین اجتماعی را دنبال نمیکند. نیویورکتایمز با ظرافت، این تعارض را بازتاب داده و نشان میدهد که ژاپن با آزمونی تاریخی روبهروست که میخواهد اقتدار، توسعه اقتصادی و حضور زنانه را در چارچوب ساختار سنتی هماهنگ کند.
پیوند تاکایچی با دنیای تجاری و سرمایهداری ژاپن نیز اهمیت دارد. او خود را حامی سرمایهگذاران و صنایع استراتژیک میداند و میکوشد سیاستها را به گونهای طراحی کند که اقتصاد ملی در برابر نوسانات جهانی مقاوم باشد. این ویژگی او را به چهرهای جذاب برای بخش خصوصی و طبقه تجاری تبدیل میکند؛ همان گروهی که در زمان تاچر، الگویی از حمایتکنندگان وفادار سیاستهای سختگیرانه و بازارگرا بودند. تاکایچی همانند تاچر، با ایجاد شبکهای از حمایتکنندگان مؤثر، مشروعیت سیاسی خود را تثبیت میکند و پایههای اقتصادی کشور را در راستای اهداف امنیتی و استراتژیک مستحکم میسازد.
او در چشمانداز منطقهای، به بازنگری اصل نهم قانون اساسی ژاپن و تقویت توان نظامی علاقهمند است. میکوشد جایگاه ژاپن را در آسیا بازتعریف کند و اتحاد با ایالات متحده را تقویت کند. مواضع سختگیرانه او نسبت به چین و کره شمالی، بازتابی از سیاستهای ملیگرایانه و محافظهکارانه است که در مقاله نیویورکتایمز به دقت تشریح شده است.
بازدیدهایش از معبد یاسوکونی، که یادبود قربانیان جنگ و برخی جنایتکاران جنگی است، نشاندهنده توجه به نمادها و ارزشهای تاریخی است؛ همان رویکردی که تاچر در بریتانیا برای تثبیت هویت ملی و اقتدار دولت داشت.
در تحلیل انتقادی میتوان گفت تاکایچی و تاچر، هر دو نمایندگان جریان محافظهکار و اقتدارگرایی زنانه هستند؛ زنانی که توانستهاند در ساختار مردسالار، مسیرهای قدرت را بگشایند. تفاوتها عمدتاً در بستر تاریخی و فرهنگی است: تاچر در جامعهای صنعتی، با طبقات اجتماعی متنوع و بحران اقتصادی عمل میکرد، در حالی که تاکایچی در جامعهای همگن و آیینمدار، با جمعیتی سالخورده و ساختاری سیاسی محافظهکار مواجه است. با این حال، هر دو از ابزار انضباط، نظم و اقتدار استفاده کردهاند تا جایگاه خود را تثبیت کنند و تغییرات تدریجی را پیش ببرند.
از منظر جهانی، حضور تاکایچی پیامدهایی فراتر از مرزهای ژاپن دارد. او نمادی از زنانی است که در سیاستهای محافظهکارانه میتوانند مؤثر باشند و تجربه او میتواند الگویی برای کشورهای آسیایی ارائه دهد که در آنها سنتها و اقتدار سیاسی هنوز غالب هستند. مقاله نیویورکتایمز بر این نکته تأکید میکند که هر تصمیم تاکایچی در عرصه اقتصادی، امنیتی و فرهنگی، انعکاس جهانی دارد و میتواند درک جدیدی از سیاست محافظهکارانه زنانه ارائه دهد.
مقاله، تصویری جامع از سانائه تاکایچی ارائه میدهد؛ زنی که با اقتدار و انضباط آهنیناش، سقف قدرت را شکسته است، اما چارچوب محافظهکارانه ژاپن، محدودیتهای عملیاتی او را تعیین میکند. او در تقاطع سنت و مدرنیته، اقتصاد و سیاست، زنانگی و اقتدارگرایی قرار دارد. هر کنش، آزمونی است برای جامعه، فرهنگ و سیاست ژاپن. این تصویر، تجربهای ملی و درکی جهانی ارائه میدهد و نشان میدهد زنی در رأس قدرت چگونه میتواند در ساختار محافظهکار و مردسالار، اثرگذار باشد و جایگاهش را در عرصه جهانی تثبیت کند.
نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی پارلمانی و مشروطه سلطنتی است؛ امپراتور نماد وحدت و سنت ملی محسوب میشود و قدرت واقعی اجرایی در اختیار نخستوزیر و کابینه است. مجلس ملی (کُگیئو) شامل دو بخش (مجلس عوام و مجلس اعیان) است که سیاستگذاری و تصویب قوانین را بر عهده دارد. نخستوزیر از میان نمایندگان مجلس عوام انتخاب میشود. حزب لیبرالدموکرات از دهه ۱۹۵۰، با بهرهگیری از ساختار حزبیِ قدرتمند، تقریباً همه دورههای حکومت را در دست داشته و نقش محوری در تعیین سیاستهای داخلی و خارجی ایفا کرده است.
مقام نخستوزیر ژاپن، در مقایسه با رؤسای دولتهای دیگر جهان، از ویژگیهای خاصی برخوردار است که موقعیت او را در صحنه داخلی و بینالمللی منحصربهفرد میکند. نخستوزیر همزمان رئیس قوه مجریه و رهبر کابینه است و قدرت اجرایی واقعی کشور را در دست دارد، اما برخلاف رؤسای جمهور در نظامهای ریاستی، مانند ایالات متحده، اختیار صدور دستورهای اجرایی مطلق ندارد و اعمال سیاستها نیازمند حمایت اکثریت مجلس و اجماع کابینه است. این ساختار، نخستوزیر را موظف میکند تا همواره میان قدرت حزبی، مصالح ملی و اجماع سیاسی تعادل برقرار کند.
از منظر بینالمللی، نخستوزیر ژاپن نقش اصلی در سیاست خارجی و امنیت ملی دارد و تصمیمات او در زمینه دفاع، اتحاد با ایالات متحده و تعامل با کشورهای منطقهای مانند چین و کره جنوبی میتواند اثرات گستردهای بر ثبات و جایگاه ژاپن در آسیا و جهان داشته باشد. با این حال، محدودیتهای قانونی و فرهنگی، از جمله احترام به سنت امپراتوری و حساسیتهای اجتماعی، اختیارات او را کنترل میکند و نیازمند مهارتهای دیپلماتیک و مدیریت بحران است.
به این ترتیب، نخستوزیر ژاپن در مقام بالاترین مقام اجرایی، محور سیاستگذاری داخلی و اقتصادی است و باید پیچیدگیهای منطقهای، جهانی و فرهنگی را نیز مدیریت کند. این ترکیب از قدرت اجرایی محدود، مسئولیت گسترده و فشارهای داخلی و بینالمللی، جایگاه نخستوزیر را در ژاپن به مقامی چالشبرانگیز و حساس تبدیل کرده است. هر تصمیم او میتواند پیامدهای قابلتوجه در داخل داشته باشد و بازتابی گسترده در سیاستهای بینالمللی ایجاد کند.
ژاپن بهرغم ثبات ظاهری، با چالشهای پیچیده داخلی مواجه است. جمعیت سالخورده و کاهش نرخ زاد و ولد، فشار شدیدی بر نظام تأمین اجتماعی و بازار کار وارد میآورد. نرخ پایین رشد اقتصادی و بدهیهای عمومی بالا، مدیریت مالی کشور را دشوار کرده و نیازمند سیاستهای اقتصادی حسابشده و تدریجی است. تنشهای منطقهای نیز بر ثبات سیاسی اثر میگذارد؛ تهدیدات ناشی از توسعه برنامههای نظامی کره شمالی، اختلافات تاریخی با چین و کره جنوبی و رقابت اقتصادی در آسیا، دولت را مجبور به اتخاذ مواضع امنیتی و دیپلماتیک محتاطانه و همزمان قاطع میکند.
در عرصه جهانی، ژاپن با چالشهای اقتصاد بینالملل و نوسانات بازارهای مالی روبهروست. وابستگی به صادرات، تأثیرپذیری از نرخ ارز و تحولات سیاسی و اقتصادی کشورهای دیگر، نیازمند هماهنگی سیاستهای داخلی و خارجی است. همچنین، فشار برای تحقق تغییرات اجتماعی و افزایش مشارکت زنان، تعارضی فرهنگی و سیاسی ایجاد کرده که هر رهبر ژاپنی باید با آن مواجه شود. این وضعیت، ژاپن را در موقعیتی حساس قرار میدهد؛ کشوری که باید میراث سنتی و ساختار محافظهکارانهاش را حفظ کند و با رقابت در عرصه منطقهای و جهانی به بحرانهای اقتصادی و امنیتی پاسخ دهد.
سانائه تاکایچی، در این بستر پیچیده، باید توان مدیریتی، توازن سیاسی و حساسیت اجتماعیاش را بهکار گیرد تا میان اقتدار، توسعه اقتصادی و انتظارات داخلی و بینالمللی توازن برقرار کند. هر تصمیم، خواه در سیاست اقتصادی، امنیت ملی یا مسائل فرهنگی، بازتابی گسترده دارد و آزمونی است برای حکمرانی در ژاپن مدرن، جایی که سنت و مدرنیته، محافظهکاری و تغییر، قدرت و فردیت در هم تنیده شدهاند.
برگردان مقاله به قلم خاویر سی، هرناندز و هیساکو اوئنو از این قرار است:
در گیرودار دگرگونیهای پرشتاب سیاست ژاپن، از کنارهگیری نخستوزیر و رقابتهای پارلمانی گرفته تا بحرانهای اقتصادی و گفتوگوهای فشرده با ایالات متحده، نامی بیش از نامهای دیگر بر سر زبانها افتاده ست.
سانائه تاکایچی؛ زنی که در یکی از مردسالارترین نظامهای سیاسی جهان فعالیت میکند و اکنون بیش از هر زمان به دروازه قدرت نزدیک شده است. بسیاری او را نخستین زنی میدانند که احتمال دارد بر صندلی نخستوزیری ژاپن تکیه بزند؛ رخدادی تاریخی برای کشوری که در تاریخش فقط دو زن را در مقامهای کلیدی کابینه دیده است.
تاکایچی، سیاستمدار کارکشته و چهره آشکارا محافظهکار، از آموزههای مارگارت تاچر الهام گرفته و خود را «شاگرد اراده آهنین» مینامد. پیروزیاش در انتخابات رهبری حزب لیبرالدموکرات، گامی تعیینکننده در مسیر رسیدن به قدرت بود؛ شکستن سدی تاریخی برای زنان و بازتابی از تحول درونیِ حزبی که در سالهای اخیر زیر سایه شکستهای انتخاباتی، رکود اقتصادی و بحران مشروعیت قرار گرفته است.
اکنون، با صعود تاکایچی، این حزب تلاش میکند چهرهای تازه اما وفادار به سنتهای محافظهکارانه از خود نشان دهد؛ رویکردی که همزمان در پی جذب رأی طبقه میانه مذهبی و دلجویی از جناح راستِ ملیگراست. در واقع، او در تقاطع دو نیرو ایستاده است: میل به نوگرایی و الزام به حفظ نظم سیاسی کهنی که شالودههای حزبش بر آن بنا شده است.
با این حال، دیدگاههای تاکایچی درباره جایگاه زنان در جامعه، چندان روشن و بیحاشیه نیست. بسیاری از فعالان فمینیست او را متهم میکنند که در مسیر برابری جنسیتی گامهای مؤثری برنداشته و گاه حتی با مواضع سنتگرایانهاش، از این آرمان فاصله گرفته است.
پیشینه و زندگی شخصی
تاکایچیِ ۶۴ ساله، در استان نارا زاده شد؛ در خانوادهای فارغ از سیاست. پدرش کارگر شرکت خودروسازی بود و مادرش از افسران نیروی پلیس بود. برخلاف بسیاری از سیاستمداران ژاپنی که از خاندانهای سیاسی برخاستهاند، او راهی مستقل پیمود.
در دانشگاه کوبه تحصیل کرد. در همان دوران درام مینواخت و به موتورسواری علاقهمند بود. پس از فارغالتحصیلی، مدتی در آمریکا ماند و در دفتر «پاتریشیا شروِدر»، نماینده دموکرات ایالت کلرادو، کارآموزی کرد.
مسیر سیاسی
ورود رسمی تاکایچی به سیاست در سال ۱۹۹۳ رقم خورد. در این سال برای نخستینبار به پارلمان راه یافت. در دههٔ ۲۰۰۰ به یکی از چهرههای نزدیک به شینزو آبه، نخستوزیر مقتدر و جنجالی ژاپن، تبدیل شد؛ مردی که در سال ۲۰۲۲ پس از ترک قدرت ترور شد. تاکایچی نیز همچون آبه، طرفدار بازنگری در قانون اساسی ژاپن است؛ اقدامی بحثبرانگیز در کشوری که از نظامیگری تاریخیاش هنوز واهمه دارد.
در خلال سه دهه فعالیت سیاسی، تاکایچی پستهای مهمی چون وزارت امور داخلی و ارتباطات و وزارت امنیت اقتصادی را بر عهده داشت. او در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۴ نیز نامزد رهبری حزب لیبرالدموکرات بود، اما هر بار ناکام ماند. در انتخابات اخیر درونحزبی، سرانجام توانست در رقابتی دومرحلهای، چهار رقیبِ مرد را شکست دهد و به ریاست حزب برسد؛ جایگاهی که در ساختار سیاسی ژاپن معمولاً پیشدرآمدِ نخستوزیری است.
دیدگاهها و سیاستها
تاکایچی از منتقدان سرسخت گسترش نفوذ نظامی و اقتصادی چین است و از افزایش بودجه دفاعی ژاپن حمایت میکند. در حوزه اقتصاد نیز از پیروان سیاستهای موسوم به «آبِنومیکس» است ــ مجموعهای از راهبردهای اقتصادی دوران شینزو آبه شامل نرخ بهره پایین، تزریق نقدینگی و هزینهکرد گستردهٔ دولت برای رونق تولید.
او در جریان کارزار انتخاباتی اخیر، با بهرهگیری از احساسات ضدمهاجر وعده داد مرکزی ویژه برای نظارت بر امور مربوط به خارجیان تأسیس کند. حتی در سخنانی جنجالی، گردشگران را مقصر آزار گوزنهای مقدسِ نارا و بیاحترامی به دروازههای معابد دانست؛ اظهاراتی که واکنش تندی در شبکههای اجتماعی برانگیخت.
صعود سانائه تاکایچی برای بسیاری نمادی از دگرگونی نسلی و جنسیتی در ساختار سیاسی ژاپن است، اما در نگاه برخی دیگر، نشانهای نگرانکننده از بازگشت محافظهکاری تندروانه و ملیگرایی افراطی به رأس قدرت است.
اکنون او در نقطهای ایستاده که ناگزیر است میان دو راه، یکی را برگزیند؛ استمرار نظم مردسالار و سنتگرای حزب حاکم، یا بازتعریف قدرت در قالبی نو که در آن حضور زنان نه استثنا، که بخشی طبیعی از قاعده سیاست باشد.
سانائه تاکایچی؛ چهرهای نامعمول در سیاست ژاپن
در عرصهای سیاسی که سالها مردانه و محافظهکار باقی مانده، سانائه تاکایچی به نمادی از تناقض بدل شده است؛ زنی که دیوارهای قدرت سنتی را درهم شکسته و درعینحال به سنتهای کهن وفادار است. او در کشوری فعالیت میکند که زناناش هنوز کمترین سهم را در سیاست دارند، اما اکنون در آستانهی نخستوزیری قرار گرفته؛ جایگاهی که میتواند ژاپن را به فصلی نو و شاید پرتنشتر و سرنوشتسازتر وارد کند.
بازنگری گذشته؛ جایی میان میهندوستی و تاریخ پرچالشِ ژاپن
تاکایچی نیز همچون شینزو آبه و دیگر محافظهکاران ژاپنی، بر این باور است که «جنایات جنگی ژاپن در جنگ جهانی دوم بیش از اندازه بزرگنمایی شدهاند.» او از زائران همیشگیِ معبد یاسوکونی در توکیو است؛ مکانی که یاد قربانیان جنگ را گرامی میدارد، اما در میانشان، نامهایی از جنایتکاران جنگی ردهاول نیز دیده میشود. این معبد سالهاست به نماد مناقشه تاریخی میان ژاپن، چین و کرهجنوبی بدل شده است.
پس از پیروزی در انتخابات رهبری حزب لیبرالدموکرات، تاکایچی در پاسخ به پرسش خبرنگاران درباره دیدگاهش نسبت به این زیارتگاه گفت: «معبد یاسوکونی، مکانی برای تسلای ارواح جانباختگان و زیارتگاهی برای صلح است.» با اینهمه، از پاسخ به این پرسش که آیا همچنان از آن بازدید خواهد کرد یا نه، طفره رفت و افزود: «در زمان مناسب تصمیم خواهم گرفت چگونه یاد آنان را گرامی بدارم و برای صلح دعا کنم.» این موضع محتاطانه، بازتاب همان دوگانگی دیرینه در سیاست ژاپن است: پاسداشت گذشته ملی و ضرورت آشتی با حافظه آسیایی جنگ.
زنان و قدرت؛ تاچر ژاپنی یا تداوم سنت مردانه؟
تاکایچی از سوی فعالان فمینیست و گروههای مدافع برابری جنسیتی، متهم است به این که سیاستهایی اتخاذ کرده که در عمل به زیان زنان تمام میشود. او مدافع قانونی است که زوجهای ازدواجکرده را ملزم میکند نام خانوادگی یکسانی داشته باشند؛ قانونی که بسیاری آن را نمادی از سلطه مردسالارانه در نظام اجتماعی ژاپن میدانند.
با این حال، در حوزههایی دیگر کوشیده است تصویری متوازنتر ارائه دهد. او وعده داده حضور زنان در کابینه را افزایش دهد و خدمات بهداشت و درمانِ ویژه زنان را گسترش دهد. تاکایچی میگوید هدف آن است که «زنان بیشتری بتوانند بدون احساس قربانیبودن، در ساختار قدرت مشارکت کنند.» با وجود این وعدهها، واقعیت چندان به سود او نیست. از میان ۲۰ عضو کابینه ژاپن، تنها دو نفر زناند و زنان در پارلمان فقط حدود یکپنجم کرسیها را در اختیار دارند.
تاکایچی بارها مارگارت تاچر، نخستوزیر پیشین بریتانیا را الگوی خود دانسته و گفته خاطرات تاچر، «گنجینه شخصی» اوست؛ تعبیری که بسیاری از تحلیلگران را بر آن داشته تا او را «تاچر ژاپن» بنامند؛ زنی سختگیر، عملگرا و بهشدت متکی به انضباط فردی.
آزمون قدرت؛ از پارلمان تا بحرانهای ملی
نخستین چالش بزرگ تاکایچی، کسب حمایت کافی در پارلمان ژاپن برای تصدی مقام نخستوزیری است. حزب لیبرالدموکرات که او رهبریاش را بر عهده دارد، پس از شکستهای انتخاباتی اخیر در هر دو مجلس، در اقلیت است. برای تشکیل دولت، ناگزیر خواهد بود با احزاب میانهرو و کوچک وارد ائتلاف سیاسی شود؛ امری که در سنت پارلمانی ژاپن آسان نیست و نیازمند بدهبستانهای پیچیده است.
حتی اگر از این مانع عبور کند، با مجموعهای از بحرانهای ساختاری روبهرو خواهد شد: افزایش قیمت مواد غذایی، رکود مزمن دستمزدها، سالخوردگی جمعیت، و رقابت فزاینده چین در منطقه. بسیاری از اقتصاددانان هشدار دادهاند که سیاستهای مالی تاکایچی، اگر بدون اصلاحات بنیادین اجرا شود، میتواند بدهی ملی ژاپن را بیش از پیش سنگین کند.
در عرصه سیاست خارجی نیز، باید روابط حساس با ایالات متحده را مدیریت کند. قرار است دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بهزودی به آسیا سفر کند و مذاکره بر سر توافق تجاری جدید میان دو کشور از سر گرفته شود. مواضع سختگیرانه تاکایچی در حوزهی امنیتی، میتواند روابط دو کشور را همزمان تقویت یا متشنج کند.
تاکایچی در سخنرانی پس از پیروزیاش، با لحنی آرام اما قاطع گفت: «برای مردم ژاپن کار خواهم کرد. از تعادل میان کار و زندگی خواهم گذشت و فروتن خواهم بود.» اما منتقدان میگویند در سیاست ژاپن، فروتنی کافی نیست. نخستوزیر آینده باید بتواند میان سنت و نوگرایی، ناسیونالیسم و واقعگرایی و اقتدار و دموکراسی، تعادلی تازه بیافریند که سرنوشت نسل نو زنان ژاپنی را رقم بزند.
دیدگاه تان را بنویسید