ارسال به دیگران پرینت

ناصرالدین شاه قاجار

دراماتیک ترین ناصر تاریخ | چرا ناصرالدین‌ شاه شخصیت مورد علاقه سینماگران و سریال‌‌سازهای ایرانی است؟

اغراق نیست بگوییم در کارنامه هنری همه بازیگران ایرانی حضور در یک پروژه سینمایی یا تلویزیونی در دوره تاریخ قاجاری به چشم می‌خورد، کم هم نیستند بازیگرانی که حتی رخت شاهی ناصرالدین‌ شاه به تن کرده‌اند و در دربار ناصری قدم زده‌اند.

دراماتیک ترین ناصر تاریخ | چرا ناصرالدین‌ شاه شخصیت مورد علاقه سینماگران و سریال‌‌سازهای ایرانی است؟

سینما تنها مدیوم روایتگر جریانات سیاسی دوره ناصری نیست، سریال‌های بسیاری هم ساخته شده و داستان‌ها و رمان‌های قابل توجهی هم وجود دارد که بستر روایت قصه‌هایشان در این دوره می‌گذشته است اما مگر تاریخ ایران فقط قاجار است؟ گذشته از آن، مگر قاجار فقط ناصرالدین‌شاه است؟ چرا دیگران حاضر در این بازه 50 ساله مورد توجه هنرمندان نبوده است؟ قبله عالم چه ویژگی‌هایی داشته که هنوز هم پس از گذشت این سال‌ها هنوز از او و دربارش می‌گویند؟ اصلا مهم‌تر از همه اینها، این همه تولیدات هنری چقدر وفادار به خود تاریخ بوده است؟ شاه ناکام قاجاری در هر اثر خلق شده با شمایل متفاوتی عرضه شده است، گاه «قبله عالم» خوانده شده و گاه «امیرم» صدایش کرده‌اند.

چقدر آثار هنری باید وفادار به تاریخ بمانند و تا کجا می‌توانند قواعد سینمایی را درباره یک شخصیت تاریخی به کار ببندند؟ قرار است این سوالات را از امید اخوی، پژوهشگر تاریخ و مدرس دانشگاه بپرسیم که می‌پرسیم اما به شکل جذابی همراه با پاسخ‌های او با بی‌شمار سوال دیگر روبه‌رو می‌شویم.

شیوه استدلالی او در پاسخ به این سوالات همراه با پرسش‌های دیگری است که کنکاش در این موضوع را جذاب‌تر می‌کند.

وفاداری به تاریخ یا گیشه

 

سریال جیران این روزها در شبکه نمایش خانگی منتشر شده است، سریالی که در دوره قاجار می‌گذرد و البته در آن با یک ناصرالدین‌ شاه شیک‌پوش و خوش‌چهره روبه‌رو هستیم. این موضوع در همین فاصله با تمسخر کاربران و تماشاگران این سریال روبه‌رو شده است.

اما آیا اساسا سریال‌های تاریخی باید وفادار به رویدادهای تاریخی باشند؟ امید اخوی معتقد است باید به یک اعتدال میانه در خلق این آثار پایبند ماند.

او می‌گوید «این‌که بخواهیم کاملا به متن و رویداد تاریخی وفادار باشیم یک اصل مهمی به نام تماشاگر یا به طور کلی مخاطب را از دست می‌دهیم.» سوال دیگر را خود این پژوهشگر طرح می‌کند.

«کتاب‌های تخصصی تاریخ و کتاب‌هایی که در حیطه شخصیت‌ها و رویدادهای تاریخی در این سرزمین نوشته شده به طور تقریبی چقدر فروخته یا خوانده شده است؟ این برای منی که سال‌ها به طور آکادمیک تاریخ خوانده‌ام یک دغدغه فکری شده است.

آیا ما راه درستی رفته‌ایم که فقط به صورت تخصصی تاریخ نوشته‌ایم؟ این راه چقدر بر درک مردم از تاریخ تاثیرگذار بوده است؟ چرا راه باستانی‌پاریزی مورد توجه بقیه پژوهشگران قرار نگرفت؟ او به گونه‌ای تاریخ می‌نوشت که خوانش آن هم برای منی که در دانشگاه تاریخ‌ورز هستم، پرمغز بود و هم برای تاریخ‌نخوانده‌ها شیرین و خواندنی بود.»

جدای از موضوع مخاطب اما آن‌طور که امید اخوی می‌گوید «نباید از سازندگان سریال‌ها و فیلم‌هایی که به شخصیت‌های تاریخی انتظار این را داشته باشیم که نعل به نقل تمام مسائل آن دوره را بازتاب بدهند. آبشخور فکری جامعه در حال حاضر چنین روشی را نمی‌پذیرد.» 

 

ناصرجان یه تک پا بیا دم دربار! 

 

قواعد مخاطب‌شناسی به جای خود، این‌که باید روایتی در کار باشد که مخاطب را درگیر اثر کند هم همین‌طور اما در یک اثر تاریخی تا چه حد مجاز به تغییر واقعیت است؟ آنقدر که زنان دربار ناصرالدین شاه را «امیرم» صدا بزنند؟ آیا نسل بی‌حوصله کنونی، نسلی که به قول جامعه‌شناسان فست‌فودی زیسته و حوصله کنکاش در تاریخ ندارد، برداشتش از دربار ناصری چنین لوس و امروزی خواهد بود؟ این موضوعات وقتی مهم‌تر به چشم می‌آید که بدانیم کارگردانی همچون علی حاتمی در کنار تغییرات تاریخی روایت پالوده‌ای از زمانه روایتش داشته است.

همین حالا هم بسیاری معتقدند اگر بخواهیم تهران قدیم را ترسیم کنیم باید به فیلم «مادر» علی حاتمی نگاه کنیم.

امید اخوی اما می‌گوید « علی حاتمی هم در فیلم مادر به نوعی فضای مورد نظرش را نقاشی کرده است اما در کنار این نقاشی چشمنواز وفاداری‌اش به پیرامون تاریخ را رعایت می‌کند.»

به باور او این مصداق واقعی آن چیزی است که از آن به نام اعتدال حرف زده می‌شود. پیامد تصویر کارت‌پستالی از تاریخ قاجاری برای نسل امروزی چیست؟ اخوی معتقد است اساسا انتظار از کارگردانان برای روایت تاریخ انتظار بیهوده‌ای است.

«این‌که نسل‌های آینده به واسطه رعایت قواعد مخاطب‌شناسی سینما به اشتباه می‌افتند را باید در جای دیگری جست‌وجو کنیم. باید ببینیم ما چقدر نسل‌های گذشته خودمان را با تاریخ آشنا کرده‌ایم؟ این ذهنیت از اساس اشتباه است که فکر کنیم راه کشف یک شخصیت تاریخی از سینما یا یک سریال می‌گذرد.

آثار هنری اینچنین قرار است تنها مخاطب جست‌وجوگر را کنجکاو به دانستن حقیقت تاریخ کند. این‌که انتظار داشته باشیم این دانش از طریق یک کارگردان منتقل شود قطعا اشتباه است.

منتقدان هم راه اشتباهی در پیش گرفتند، این‌که به طور نشانه‌شناسانه جزء به جزء یک سریال را نقد کنیم راهی به حقیقت موضوع ندارد.»

این موضوع سوی دیگری هم دارد. این‌که دست باز خالقان آثار هنری حتما که یک محدوده معینی باید داشته باشد و نباید برای کسب درآمد یا جذب مخاطب بیشتر تاریخ را قربانی قصه کنیم.

آن هم در روزگاری که ما با سریال‌هایی روبه‌رو هستیم به نام سریال‌های فست‌فودی که هم ذهن مخاطب را تسخیر می‌کند و هم هیچ آورده ماندگاری ندارد و حتی به تنزل سلیقه مخاطب می‌انجامد. 

 

ناصرالدین‌ شاه آکتور سینما

 

ناصرالدین شاه قاجار روی بورس است، هم مورد اقبال پژوهشگران تاریخ است و هم خالقان آثار هنری به آن علاقه‌مندند. اما چرا قبله عالم اینقدر مورد توجه است؟ چرا وقتی حرف از تاریخ می‌زنیم ناخودآگاه به یاد تصویر خسته ناصرالدین شاهی می‌افتیم که یله داده روی صندلی‌اش و مبهوت زل زده به دوربین عکاسی.

سلطان صاحبقران چه داشته که دیگر شاهان قاجار نداشته‌اند؟ به باور امید اخوی «دلیل این موضوع، یکی طولانی بودن دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار که نیم‌قرن طول کشید، است و دیگری مربوط به علایق فرهنگی و هنری خود ناصرالدین‌شاه می‌شود.

شاهی که نقاشی می‌کشد، داستان می‌نویسد و شعر می‌گوید و البته عکاسی می‌کند برای هر هنرمندی شاه جذابی است! حتی مرگ او هم خیلی سینمایی است. پر از ظرفیت‌های شگفت قواعد درام است.»

هر طور که نگاه کنیم نمی‌توان این نکته را نادیده گرفت که ما با یک کیس مطالعاتی فوق‌العاده عالی روبه‌رو هستیم که دوره سلطنتش البته همراه با تحولاتی در سیاست و اجتماع و فرهنگ و هنر بوده است.

همه این مولفه‌ها کنار هم یک بسته را پیش روی ما می‌گذارد که روایت آن هم برای پژوهشگران تاریخ لذت‌بخش است و هم برای یک فعال عرصه هنر.

به گفته این پژوهشگر تاریخی «ما با فرهنگی‌ترین و تاثیرگذارترین پادشاه دوره قاجاری روبه‌روییم که طولانی‌ترین دوره شاهی را به عهده داشته و طبیعی است دستمایه و سوژه آثار هنری قرار بگیرد. 

 

در ضمن ناصرالدین‌شاه در دسترس‌ترین پادشاهی است که می‌توان به آن پرداخت. او، هم نسبت به پدر و هم نسبت به فرزندش که عمر کوتاه سلطنت داشت دوره زیادی در متن وقایع تاریخی قرار داشت.» 

 

تاریخ، قصه نیست

 

شاه ناصری، پادشاه ویژه‌ای بوده است. همه آنچه هر پژوهشگر و هنرمندی برای روایت جذاب نیاز دارد در او هست اما تناقضی هم در این حجم از آثار به جا مانده هنری از او و واقعیت تاریخی مستند وجود دارد که کمی عجیب به نظر می‌رسد.

اگر این شاه اینقدر جوانب مختلف روایی داشته، اگر ناصرالدین‌شاه به این اندازه وجوه متفاوتی داشته چرا قرائت عموم درباره او خلاصه می‌شود به بی‌لیاقتی و فساد و زن‌بارگی‌اش؟ این همه آثار خلق شده چرا متمرکز است بر حوزه سلطنت 50 ساله او؟ پاسخ ابتدایی امید اخوی پاسخ آشنا و کلیشه‌ای است. ابتدا او می‌گوید دلیل این امر «مطالعه نکردن درست درباره تاریخ» است. اما ادامه گفته‌های او پاسخ ابتدایی را از تکراری بودن بیرون می‌آورد «به این دلیل که ما چه در نظام آموزشی‌مان و چه در دوره تحصیلات دانشگاهی تاریخ را از زبان تاریخ‌پژوهان نشنیده‌ایم. شما وقتی تاریخ را از زبان تاریخ‌نگاران نمی‌شنوید و آن را قصه فرض می‌کنید باید دل به جذابیت‌های داستانی‌اش بسپارید و واقعیت در این روایت‌های داستانی گم می‌شود. تاریخ قصه نیست، تاریخ روایت مردمانی است که در زندگی حال و آینده ما تاثیر داشته‌اند. همین حالا در رشته‌های فنی چند واحد تاریخ تدریس می‌شود؟ اگر به تاریخ با چشمداشت گیشه نگاه شود محصولش می‌شود این‌که بخش قابل‌توجهی از واقعیت در لابه‌لای یک قرائت ثابت از شخصیت تاریخی پنهان می‌ماند. دیدگاه دیگری هم درباره چرایی این قرائت ثابت از دوره قاجار وجود دارد مبنی بر این‌که می‌دانیم بیشترین آثار مکتوب و مستند به جا مانده از روایت دوره قاجار در دوره پهلوی نوشته شده است؛ دوره‌ای که باور داشته است ویرانه‌ای را از دوره قاجاری تحویل گرفته و طبیعی است در مواردی همچون فساد یا بی‌لیاقتی شاهان قاجار بزرگنمایی کند. اما باید بدانیم همیشه تاریخ غالب، تاریخ درستی‌نیست.»

میثم اسماعیلی - روزنامه نگار

منبع : جام جم
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه