ارسال به دیگران پرینت

ذهنیت کودکان ما را چه کسانی می‌سازند؟

مدیر شبکه کودک از نگرانی اش در خصوص ورود شبکه بی بی سی فارسی به تولید برنامه های ویژه کودکان گفته است دغدغه محمد سرشار از جنبه های مختلف قابل بررسی است اما نیاز است با دقت بیشتری به این گفته ها اندیشیده شده و در مواجهه با این موضوع واکنشی مناسب در پیش گرفت:

ذهنیت کودکان ما را چه کسانی می‌سازند؟

۵۵آنلاین :

مدیر شبکه کودک از نگرانی اش در خصوص ورود شبکه بی بی سی فارسی به تولید برنامه های ویژه کودکان گفته است دغدغه محمد سرشار از جنبه های مختلف قابل بررسی است اما نیاز است با دقت بیشتری به این گفته ها اندیشیده شده و در مواجهه با این موضوع واکنشی مناسب در پیش گرفت:

بی بی سی فارسی در یک دهه اخیر احتمالا رسانه اثرگذاری در موقعیتهای مختلف تاریخی بوده است. اما اینکه چرا بی بی سی فارسی وارد حوزه کودک و نوجوان شده است. سوالی است که پاسخ دقیقی به آن داده نشده است. بی بی سی فارسی در وب سایت خود اعلام کرده است که برنامه ای برای یک گروه سنی خاص آن هم یک روز در هفته و فعلا فقط برای ایام تابستان تدارک دیده است. پویایی یک رسانه شرط حیات آن رسانه است و احتمالا طراحی برنامه ای برای کودک و نوجوان در همین راستا صورت گرفته است.

سردبیر برنامه های غیرخبری بی بی سی فارسی نیز به این موضوع اشاره کرده است که این برنامه به آموزش آشپزی، کاردستی خلاق، آشنایی با دنیای ورزش، حیوانات و می پردازد. اما سوال اصلی اینجاست که آیا پخش چنین برنامه ای جای نگرانی دارد؟

در وهله اول در پاسخ به این پرسش باید گفت بی بی سی فارسی بیش از همه در بین مخاطبان ایرانی به عنوان رسانه ای خبری شناخته می شود، سپس جنبه تحلیلی و سیاسی آن پررنگ تر است و در نهایت برنامه هایی مستند گونه دارد. بنابراین مخاطب این شبکه به دنبال تماشای برنامه کودک در آن نیست و شاید از این منظر بتوان گفت بی بی سی فارسی با توجه به اینکه رسانه ای خانوادگی (به معنای عام آن) محسوب نمی شود، انتظار موفقیت در جذب مخاطب کودک برای برنامه ای موقتی و کوتاه مدت نباید داشته باشد. اما مدیر شبکه کودک دغدغه دیگری را مطرح می کند: «راه‌اندازی بخش کودک، مقدمه راه اندازی شبکه بی بی سی کودک فارسی زبان خواهد بود». اگر این گزاره را بپذیریم، آنگاه این احتمال مطرح خواهد شد که پخش برنامه یک ساعته در هفته در شبکه بی بی سی فارسی آزمونی برای واکنش مخاطب و میزان استقبال و واکنش او از چنین برنامه هایی است. با توجه به اینکه مخاطب بی بی سی فارسی همچنان کودکان نیستند و احتمالا خانواده ها دغدغه ای برای نشستن کودکانشان به پای برنامه های این شبکه در حالت عام و کلی ندارند، توفیق چنین آزمونی زیاد نخواهد بود. از سوی دیگر، اگر هم چنین این گزاره پذیرفته شود، چرا بی بی سی فارسی هدفمندتر و با طرح ریزی برنامه ای تولیدی، باکیفیت تر و جذاب تر و حتی غیر آرشیوی که نیاز نباشد مثل شرایط فعلی آن را دوبله کند، اقدام به محک زدن مخاطب نکرده است؟ بر از جمع بندی سخنان مدیر شبکه کودک میتوان به تکنیک «برجسته سازی» و «مصادره به نفع» پی برد. او گفته است: «شبکه کودک به دقت حرکات رقیب را شناسایی می کند. در این مسیر بدون حمایت مالی نمی توان با قوت جلو رفت. نیاز است که اعتبارات بیشتری تخصیص یابد. در حالی که بودجه برنامه سازی برای کودک بسیار ناچیز است.» آنچه تصویر می شود، برجسته نشان دادن اقدام بی بی سی فارسی و ترسیم آینده ای مبهم است و این شائبه تقویت می شود که طرح چنین نگرانی هایی، برای کسب بودجه بیشتر و تامین اعتبار بالاتر است. مدیران شبکه کودک به کرات در خصوص کمبود بودجه پایین بودن اعتبارات و مشکلات مالی این شبکه سخن گفته اند که راه به جایی نبرده است اما ایجاد حساسیتهای این چنینی شاید بتواند گشایشی در رفع دغدغه های مالی این شبکه ایجاد کند و سوال مهم تری نیز وجود دارد.! آیا به راستی حتی ایجاد شبکه کودک توسط بی بی سی فارسی خطرآفرین است؟ وقتی از حوزه کودک و نوجوان حرف میزنیم، باید شاخص های رسانه ای حساس تری داشته باشیم. گروه سنی زیر ۱۸ سال، بیش از حد تحت تاثیر مصارف رسانه ای قرار می گیرد و این تاثیر پذیری هرچه به سمت کاهش سن تا چهار سالگی پیش می رود، بیشتر هم می شود. بی تردید نوع نگاه رسانه، سیاستگذاریها، انتخاب محتواء قالب پیام و بر روی مخاطب کودک و نوجوان اثرگذار است و به همین دلیل نیز همواره تاکید می شود انتخاب رسانه و نوع پیامی که کودک و نوجوان در معرض آن قرار می گیرند، مهم است.

در مقابل، موضوع مهم دیگری را نیز نباید از نظر دور داشت. آموزشهای انتقال پیام، ابزارها و در برنامه سازی کودک در دنیا استانداردهایی دارد که رسانه های بین المللی بیش از سایرین در رعایت آنها حساسیت دارند. اینکه کودکان در معرض چه آموزش هایی قرار بگیرند یا قرار نگیرند، چه حرفها و مضامینی و با چه ادبیاتی برای گروه های سنی مختلف باید زده شود و بسیاری موضوعات دیگر، تابع چارچوبهای غیرسلیقه ای است که با نظارت و بعضا در موارد عدم رعایت، با واکنش های نهادهای بین المللی کودک و نوجوان، نهادها و انجمن های غیردولتی حامی حقوق کودک و نوجوان و مواجه است. در همین حال، رعایت ارکان کنوانسیون حقوق کودک در برنامه سازیهای مرتبط با حوزه کودک و نوجوان، از الزامات کار رسانه های بزرگ است و نمی توان نگاه انتقادی به آن داشت.

تاکنون شبکه های مختلف ماهوارهای اختصاصی برای گروه سنی کودک و نوجوان به زبان فارسی راه اندازی شده اند. این شبکه ها بعضا مخاطبان قابل توجهی نیز جلب کرده اند. آیا آن رسانه ها تهدید محسوب نمی شوند؟ در حال حاضر بسیاری از محتواهایی که صداوسیمای ملی نسبت به انتشار آن اقدام نمی کند، در شبکه های رسمی شبکه خانگی با دوبله هایی به مراتب حرفه ای و با مجوزهای رسمی در اختیار خانواده ها قرار دارد و حتی بسیاری از همین تولیدات، خوراک برنامه ای شبکه های ماهواره ای کودک و نوجوان را تامین کرده اند که از منظر خانواده، تهدید کودک و نوجوان محسوب نمی شود و این از میزان فروش آنها مشخص و قابل سنجش است. تفاوت محتوای عرضه شده بین رسانه ملی و فضای فرهنگی عمومی ناشی از نگاه بعضا سلیقه ای و محافظه کارانه ای است که می تواند در بلندمدت آسیب زننده نیز باشد و مخاطبان بیشتری را به سمت تقسیم سبد مصرف رسانه ای خود بین رسانه ملی و رسانه های خارج از ایران هدایت کند.

در یک سال گذشته هربار که خواسته ام در مورد رسانه و کودک مطلبی بنویسم، اولین موضوعی که جلوی چشمانم نقش می بندد، مجری غیر حرفه ای است که قبل از برنامه سحری و پس از روزهای حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی و اقدام تلافی جویانه و مقتدرانه ایران، در برنامه کودک از کشتار سخن گفت و این جور گفت: نیروهای سپاه با شش تا موشک خوشگل همه داعشی ها را کشتند و ما از این اقدام خیلی خوشحالیم(منبع: خبرگزاری تسنیم)

تا قبل از آن این گونه تصور می شد که «ما پدر و مادرها به تلویزیون ملی بیش از هر رسانه دیگری اعتماد می کنیم. اگر کودک ما پای تلویزیون نشسته باشد، خیالمان راحت تر است نسبت به زمانی که برنامه های کانال های کودک و نوجوان ماهواره را تماشا می کند. همه ما - چه مخالف سیاستهای صداوسیما باشیم و چه موافق آن برای کودکانمان تلویزیون خودمان را بهتر از هر برنامه دیگری می دانیم. بسیاری از پدرها و مادرها را سراغ دارم که میگفتند بچه هایشان را محدود به تماشای شبکه پویا (کودک) کرده اند اما صداوسیما با بهره گیری از چنین مجری هایی، حوزه ایدئولوژیک و فکری کودکان را به مخاطره می اندازد. امروز آیا میتوان گفت صداوسیما از اعتماد عمومی بهره می برد با مردم صرفا بچه هایشان را پای رسانه ملی می نشانند؟ در آن روزها مطلبی برای مخاطبان محدودی نوشتم که شاید انتشار عمومی آن در ادامه استدلال های قبل، تصویری شفاف تر از وضعیت رسانه ملی در حوز کودک و نوجوان نشان می دهد. نوشته بودم: «چرا کودکان ما در خردسالی و کودکی باید ذهن شان درگیر جنگ و خونریزی شود؟ مگر نه اینکه در همان روز حملات تروریستی تهران، همه نگران کودکانمان بوده‌ایم و مطالب مختلفی در شبکه های اجتماعی رد و بدل شد که چگونه کودکان را از این فضا مصون نگه داریم و آرامش ذهنی آنها را از بین نبریم؟ باید پدر و مادر بود تا این دغدغه ها را درک کرد. کودکان باید یاد بگیرند تهدیدات تروریستی را بشناسند، باید دشمن را بشناسند اما هر مقوله ای سن خاص خودش را دارد و برنامه کودک جای چنین آموزش هایی نیست.

سیاست صداوسیما پرورش عمو و خاله های زیادی بوده است هم جیب بسیاری را پر کرده و هم جیب خودش را حتی دیگر کاری هم ندارد که مرتبا در برنامه یک عمو کودکان ما به طور مستقیم و مستمر در معرض تبلیغات مستقیم هستند به آنها گفته می شود با تلفن پدر و مادرشان شماره ای را بگیرند تا قصه و موسیقی و گوش کنند بدون آنکه بدانند دارند برای آنها هزینه درست می کنند، به آنها می گویند فلان برند غذایی را مصرف کن وه و حالا این پدر و مادر است که باید به فکر راهکاری باشد تا همه آن اثرات ذهنی را خنثی کند. هیچ ملاکی هم برای انتن دادن به عموها و عمدها و خاله ها وجود ندارد. هر کس که کودکانه تر حرف بزند، بهتر بالا و پایین بپرد و بهتر بچه ها را بخندانده می شود مجری برنامه کودک در حالی که مهم ترین نیاز این است که مجری برنامه کودک روانشناسی کودک بداند، بداند که صحبت از جنگ و خونریزی و صحبت از موشکهای قشنگ و تشویق از چه سنی باید آموزش داده شود و چگونه اینهایی که این اصول را برنمی تابند، چگونه به خود جرات می دهند که برای کودکان این مملکت برنامه سازی کنند و ایده های شخصی خود را در گوش کودکان مانجوا کنند

بدتر اینکه بعضی ها فکر می کنند اگر خودشان را بچسبانند به تفكر خاص فکری مشکل شان حل می شود. آنها در معرض انتقادها که قرار می گیرند، منتقدان را «معاد» می نامند اما یادمان باشد، پدر و مادری که نگران آسیب ذهنی و روحی فرزندش از بیسوادی و کم دانشی یک مجری تلویزیونی است، نه معاند است و نه دشمن بلکه تمام قلب و زندگی اش را برای «سلامت روحی» فرزندش می دهد و نگران ترویج خشونت در جامعه است. او نمی خواهد دنیای آینده کودکانش، دنیای جنگ و خشونت باشد. کاش اینها فهمیده میشد.

مجری برنامه پس از انتقادهای زیاد، به جای عذرخواهی، می گوید لازم باشد، باز هم همان حرفها را می زند و ادعا می کند که می خواهد بچه ها را «امام حسینی» بار بیاورد. قطعا تربیت کودکان کار پدر و مادر است نه یک مجری تلویزیون و دیگر اینکه با چسباندن خطاهای خودشان به موضوعات مذهبی سعی در فرافکنی دارند، در حالی که چهره اشتباهی از دین نیز ارائه می دهند. آنچه ما مسلمانان یاد گرفته ایم و همیشه به آن افتخار کرده ایم، روحیه صلح دوستی و عدالت خواهی ائمه اطهار و به ویژه امام حسین (ع) بوده است. به راستی چرا صداوسیما نمی تواند این افراد را پالایش کند؟ آیا همین اعتماد اندک باقی ماند و همین آبروی کم برای رسانه ملی باید توسط چنین جریاناتی از بین برود؟

دوره چنین سرکشی هایی به پایان رسیده است. نگذاریم کودکانمان در رسانه خودمان ترور شوند، به روح و آرامششان مستقیم شلیک شده و خشونت در وجود آنها نهادینه شود. امروز تنوع رسانه ها به قدری است که مخاطبان به راحتی انتخاب می کنند اما وای به روزی که کودک ما پای تلویزیون نشسته باشد ولی او را از تماشای تلویزیون ملی منع کنیم.

رسانه ملی، در سال های گذشته در معرض همه نوع اتهاماتی بوده است که خود امروز آن را به دیگران نسبت می دهد. متاسفانه ضعف تولید و ساخت برنامه های متناسب با سلیقه امروز کودکان و به ویژه نوجوانان، آنهارا روز به روز از برنامه های تلویزیون بیشتر دور کرده و جذب شبکه های ماهواره ای محصولات فرهنگی خارجی، بازی های رایانه ای، شبکه های اجتماعی و می کند. بخشی از تولد خاله ها و عموها در صداوسیما ناشی از کمبود محتوای خوب است و حل مشکل خالی بودن آنتن. اگرچه مدیر شبکه کودک سعی می کند موضوع سیاسی را بهانه ای برای دریافت بودجه بیشتر و جلب توجه بیشتر کند، اما در همین صحبتهای اعتراف های گزنده ای نیز طرح می شود او گفته است: «بخش کودک بی بی سی فارسی رقیب قدری برای شبکه کودک خواهد بود، چرا که روی یکی از بزرگترین و قوی ترین آرشیوهای برنامه سازی کودک دنیا یعنی سی بی‌بیز (خردسال) و سی بی بی سی (کودک) نشسته و با دوبله این گنج بزرگ، سالها تجربه آنها را با خود حمل می کند» (منبع: خبرآنلاین)

این گفته نشان می دهد که در ایران همچنان با فقر تولید محتوای غنی در حوزه کودک و نوجوان مواجه هستیم اما دیگران بر روی چنین محتواهایی کار کرده اند و این نگرانی وجود دارد که مخاطبان خود را در قبال محتوای قوی، از دست بدهیم.

در دنیای رسانه، آزادی انتخاب وجود دارد. هیچ اجباری در کار نیست. اینکه مخاطب چه رسانه ای را انتخاب می کند، به پارامترهای مختلفی بستگی دارد. اما در این میان، سواد رسانه ای نیز مهم است. چقدر صداوسیمای ملی به موضوع ارتقای سواد رسانه ای در بین خانواده ها اهتمام ورزیده است؟ شاید حتی والدین به درستی نتوانند پیام رسانه و تاثیری را که بر کودک و نوجوان شان می گذارد، درک کننده چه برسد به مخاطب کم سن و سال اینجاست که باید نگران بود؛ نه برای آنکه یک رسانه خارجی، شبکه کودک راه اندازی می کند؛ اینکه مصرف رسانه ای کودک ایرانی به سمت چه ترکیبی سوق پیدا می کند. وقتی از رسانه حرف می زنیم، منظور فقط شبکه کودک نیست، انواع فیلم های عرضه شده رسمی در شبکه سینمایی خانگی، فیلم های غیررسمی دوبله شده با زیرنویس شده، مجلات کودک و نوجوان، تبلیغات، بروشورها و ... نیز مدنظر است. با ارتقای سواد رسانه ای است که خانواده ها می توانند دقیق تر و با آگاهی بیشتر ترکیب سبد رسانه ای کودک خود را تعیین کرده و حتی از رسانه های انتخاب شده، نوع محتوای متناسب را تمیز دهند. موضوع درگیری کودک و رسانه ای به نام تلویزیون وقتی شکل بدتری به خود می گیرد که خانواده، تلویزیون را پرستار کودک می داند. برخی از والدین برای آنکه وقت کمتری برای بازی و صحبت با کودکان بگذارند تا به کارهای خود برسند، صفحه تلویزیون با ماهواره را باز گذاشته و کودک را در دریای محتوای مناسب با نامناسب بدون هیچ نظارتی رها می کنند. حتی در مواجهه با برنامه های مفید، کودکان نیاز به تحلیل و کشف بازخورد دارند. والدین به صورت مستمر باید از کودکشان بپرسند که نتیجه برنامه ای که دیده چه بوده، چه سوال ها با احتمالا ابهاماتی در ذهن او ایجاد شده و درگیر شدن والدین با این بازخوردها در وهله اول به شناخت ذائقه محتوایی کودک کمک می کند. وضعیت حتی در مورد تبلیغات نیز همین است. باید به کودک آموزش داده شود که تبلیغات به دنبال اقناع مخاطب است و پر زرق و برق بودن تبلیغات، نباید افراد را جذب آن کند. در این مورد نیز باید کودکان اطلاعات لازم را کسب کنند. اما مشاهده می شود که در برنامه های کودک، همان گونه که اشاره شد عموها و خاله ها بعضأ محصولاتی را با خود به استودیو آورده و برای آن تبلیغ می کنند و کودکان را تحریک می کنند آن را از خانواده ها مطالبه کنند و بعضا کودک را در مقابل خانواده قرار می دهند. در این زمینه در صداوسیمای ملی، خلأجدی احساس می شود. متاسفانه از دنیای سواد رسانه ای، فقط آن بخش دشمن سازی و ممنوعیت مصرف از رسانه های غیرخودی با تکنیک برجسته سازی در دستور کار قرار گرفته است.

با وجود همه آنچه گفته شد، الزام کمک به شبکه کودک یا نهادهای دیگر برای ساخت مجموعه های بومی قوی، حرفه ای و جذاب به شدت احساس می شود. دنیای رنگارنگ رسانه ای امروز پرده ای در جلوی چشمان کودکان است، اعتماد سست شده به صداوسیما با تغییر رویکرد قابل ترمیم و مستحکم تر شدن است. این بازسازی اعتماد و الزام به خرج کرد بیشتر در حوزه تولید محتوای خوب کودک و نوجوان، به بهانه و نگاه مقابله ای و نگرانی از عناصر خارجی نیاز ندارد؛ همدلی می خواهد و باورپذیری و نگاه اصلاح شده. وقتی در برنامه سازی نگاهمان به تولید در بالاترین سطح باشد، نه اینکه وقت آنتن پر شود یا به دنبال ارائه آماری از میزان ساعت ساخت برنامه باشیم، دغدغه رقابت و ورود رقیب جدید بی معنا خواهد بود. استانداردهای برنامه سازی برای کودکان نیاز به ارتقا دارند. محدودیتهای محتوایی نیاز به بازنگری جدی دارند، نمی توان کودک امروز را در فضای برنامه سازی سنتی چند دهه قبل، حبس کرد. باید دقیق تر دید. نباید نگران از بین رفتن عموها و خاله هایی شد که دیگر برای بچه ها جذابیتی ندارند، از آنها مهم تر، ذهن کودکانی است که با برنامه سازی های ما شکل می گیرند. دنیای رسانه، پیچیدگی های خاص خودش را دارد. امروز تغییرات را از درون شروع نکنیم، فردا نمیتوانیم با اجبار هم مخاطب را پای تلویزیون ملی نگه داریم.

منبع : تجارت فردا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه