۵۵آنلاین :
مرتضیگلپور خبرنگار در روزهای پرحادثه ماههای اول انقلاب مناطق مرزی با مشکلات پیچیدهای مواجه بودند. مهندس سیدمحمد غرضی که آن ایام استاندار خوزستان بود یکی از افراد تأثیرگذار درآن روزگار است. بیتردید دانستههای ایشان پیرامون اتفاقات آن روزهای خوزستان که مسائل مهمی همچون فعالیت خلق عرب و اتهام همکاری برخی از عناصر لشکر زرهی 92 خوزستان با کودتاگران و حوادث و مسائل پیش از وقوع جنگ است، میتواند گره از ابهامات بسیاری بگشاید. همچنان این سؤال مطرح است که پیش از آغاز جنگ، نظام از وقوع آن مطلع بود یا خیر و آیا احتمال داده میشد که جنگ چنین گسترده باشد؟ همه پرسشهایی که مبهم بهنظر میآیند، برای امثال ما که مسئولیتهای سنگینی داشتیم بهصورت دقیق و درست، محرز بود. زیرا مطمئن بودیم غرب، جمهوری اسلامی را تحمل نمیکند. برای خود من که سالها در عراق، فلسطین و سوریه فعال بودم، محرز بود که غرب حتماً کشوری را پیدا خواهد کرد که به ایران حمله کند. در این زمینه ما هم استعداد و هم رویکرد عراق را میدانستیم. نسل جوان میخواهد بداند فارغ از تحلیلهای سیاسی، آیا جمعبندی مسئولان عالی رتبه کشور این بود که صدام حمله خواهد کرد؟ به محض پیروزی انقلاب و آغاز دشمنیهای گسترده و نیز انجام کودتا در کشور، با تکیه بر مجموعه مفاهیم انسانی احساس میشد که حتماً ضربهها به انقلاب تداوم خواهد یافت. این احساس هم در میان مردم و هم در میان مسئولان عالی رتبه وجود داشت. اما مسأله این است که دولت نوپای وقت که توانایی انسجام بخشیدن به کشور را نداشت، برای جنگ آماده نبود. لذا عناصر دولتی بهدلیل در پیش بودن یک واقعه خطرناک، از مسأله فاصله میگرفتند، اما مردم و انقلابیون فاصله نمیگرفتند، زیرا پدیده را دقیقاً میشناختند. نسل جوان ایران امروز باید بداند که عناصر بوروکرات، سیاسی و امتیازطلب، طوری با پدیدهها برخورد میکنند، اما مردم طور دیگری برخورد میکنند. بنابراین، باید پرسید آیا مردم آماده برخورد با جنگ بودند، اما عناصر سیاسی و بوروکرات نگذاشتند؟ وضعیت سیاسی خوزستان در ابتدای جنگ چگونه بود، بویژه مسألهای بهنام خلق عرب که مورد سوءاستفاده بعثیها بود؟ به دلیل هم مرز بودن با عراق، دائم مواد انفجاری به ایران میفرستادند و با دستگیری عناصر آنان، مواد انفجاری را ضبط میکردیم. آنچه بهعنوان پر طمطراق «خلق عرب» موسوم بود، حداکثر چند لوله نفت و گاز را منفجر میکردند که بلافاصله با آن مقابله میشد و نتوانستند اقدام گستردهای صورت بدهند. تا زمانی که بنیصدر حضور داشت، ارتش و سپاه به هماهنگی در مقابله با ارتش بعث عراق نائل نشدند. این وضعیت در خوزستان چطور بود و به طورکلی، استعداد نظامی استان برای مقابله با ارتش بعث چه بود؟ من اساساً استعداد را به مردم نسبت میدهم و نه سیستم اداری. اگر سیستم اداری بتواند از استعداد مردم استفاده کند، موفق خواهد شد، اما اگر نتواند، نخواهد توانست کارش را به انجام برساند. اما در پاسخ به شما، میتوانم بگویم که بنیصدر درپی آن بود تا تنها ارتش وارد جنگ شود، آن هم به این دلیل که برای او بهعنوان فرمانده کل قوا یک امتیاز سیاسی محسوب شود. بنابراین بنیصدر با مردم و نیروهای مردمی همکاری نمیکرد. خود من بارها گفتم که اگر در خرمشهر 5تا آر.پی.جی میداشتم، هرگز خرمشهر سقوط نمیکرد. زیرا تانکهای عراقی به مدت 40 روز در نخلستانهای خرمشهر پنهان بودند که اگر ما یک یا دو تانک را منهدم میکردیم، وارد شهر نمیشدند، آن هم درحالی که ارتش تجهیزات داشت. بنابراین، استفاده از امکانات برای غلبه بر دشمن مطرح نبود، بلکه مسأله آنان این بود که چه کسی از نیروهای داخلی بهعنوان پیروز جنگ مطرح شود و اعتبار آن را از آن خود کند. به همین دلیل ما در خوزستان غریب بودیم. باتوجه به صدماتی که به ارتش وارد شده بود؛ اعم از کودتا یا خروج سران ارتش، آیا به لحاظ نظامی ارتش این توانایی را داشت تا به تنهایی مقابل ارتش بعث بایستد؟ من هرگز استعداد را با سران و در اینجا سران ارتش نمیشناسم، بلکه با بدنه میشناسم. به همین دلیل استعداد ارتش بسیار خوب بود، ضمن اینکه سپاه نه تنها کاملاً شکل نگرفته بود، بلکه توانایی این را نداشت که بتواند از ابزارهای ارتش استفاده کند. اما ستادهای سیاسی نظریههای مختلف درباره شروع، جنگیدن و ختم جنگ داشتند. در نهایت هم بنیصدر 9 ماه پس از آغاز جنگ از ریاست جمهوری عزل شد. بنیصدر خودش خودش را از ریاست جمهوری خلع کرد و کسی او را خلع نکرد. ما که عمری با این شخصیتها زندگی کرده بودیم، آنان را میشناختیم. آقای بنیصدر در محیط آزاد و بسیار خوب انقلاب، رأی لازم را از مردم کسب کرد، اما به جای اینکه این رأی را به مصالح انقلاب پیوند بدهد، بهمصالح سیاسی پیوند زد و در نهایت با تداوم این رویکرد خودش را خلع کرد. با اینکه رأی داشت، اما سرانجام او بهگونهای شد که فرار کرد. مسألهای که درباره مدیریت شما مطرح است، این است که آیا نمیشد پیش از سقوط خرمشهر، اموال موجود در گمرک خرمشهر را تخلیه کرد؟ در آن زمان گمرگ ایران منحصر به گمرگ خرمشهر بود تا جایی که روزانه 20 هزار تن کالا از بندر خرمشهر بیرون میرفت و چون تنها بندر آباد و پرتحرک ایران بود، مقدار زیادی از اجناس و کالاهای آن تخلیه شد. این تخلیه هم براساس استعداد و توانایی ترابری کشور انجام شد، اما قطعاً بخشی از کالاها و اجناس هم تخلیه نشد، که علت این امر هم استعداد ترابری کشور بود. یعنی در آن زمان ظرفیت جادهها، بارگیریها و وسایل جابهجایی کالا محدود بود و به اندازهای که گمرگ و ترابری استعداد داشت، خارج شد و مقداری هم ماند که از میان رفت. شما اعدام برخی از فرماندهان ارتش خوزستان، بعد از کودتا را تکذیب کردید. اما گفته میشود که شما برخی فرماندهان ارتش را جابهجا کردید. این طور نبود. مسأله این طور بود که بعد از کودتای نوژه، ناگهان سه نیروی دریایی، هوایی و زمینی ارتش در خوزستان بیسرپرست شد. کسی هم جایگزین تعیین نکرد. من هم سه نفر را معرفی کردم تا این نیروها به کشور وصل باشند، تاخدایی نکرده موجودیت ارتش تخریب نشود. اما وقتی نیروها بیفرمانده شدند، طبیعتاً باید کسی را برای فرماندهی مأمور کرد و من هم این کار را کردم. بهدنبال کودتای نقاب(نوژه) نیروهای نظامی بیسرپرست شدند ازجمله آنها قوای خوزستان بود که باید حفظ میشدند تا گرفتاری بیشتر نشود لذا من محمد جهانآرا را به فرماندهی نیروی هوایی، برادر علی شمخانی را به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و برادر آوایی را به فرماندهی نیروی دریایی منصوب کردم تا ارتباط ارتش با بدنه نظام حفظ شود.
منبع : ایران
دیدگاه تان را بنویسید