ارسال به دیگران پرینت

استراتژی بلندمدت در جنگ شناختی رسانه‌ها

با مرور تیتر اخبار شبکه های فارسی زبان خارج از کشور، در یک‌سال اخیر و مقایسه‌ی آن با اخبار شبکه‌های خبری داخلی می‌توان دریافت که تفاوتی اساسی در استراتژی تولید محتوای خبری به چشم می‌خورد.

استراتژی بلندمدت در جنگ شناختی رسانه‌ها

به گزارش خبرگزاری فارس، احمد قیومی طی یادداشتی نوشت: با مرور تیتر اخبار شبکه های  فارسی زبان خارج از کشور، در یک‌سال اخیر و مقایسه‌ی آن با اخبار شبکه‌های خبری داخلی می‌توان دریافت که تفاوتی اساسی در استراتژی تولید محتوای خبری به چشم می‌خورد. با توجه به توسعه‌ی تئوری‌های علوم رفتاری در فضای رسانه‌ای امروز، نمی‌توان این تفاوت را با تکیه بر علوم و تئوری‌های کلاسیک تحلیل کرد؛ بر این اساس ابتدا باید زوایای جدید علوم رفتاری، که با عنوان علوم‌شناختی توسعه یافته را معرفی کرد. در آغاز قرن بیستم یورش «رفتارگرایی مشهود» در روانشناسی باعث شد تا روح و علل متافیزیکی رفتار انسانی به‌کلی از زاویه دید پژوهشگران خارج شود؛ نیم قرن طول کشید تا بشر با معرفی «روانشناسی شناختی» در سال 1956 این اشتباه را اصلاح کند. با شروع قرن بیست و یکم، کمتر رشته‌ای دیده می‌شد که از مبانی این علم جدید بهره نبرده باشد. در این قرن، رشته‌هایی همچون زبان شناسی، مردم‌شناسی، فلسفه، جامعه‌شناسی، علوم ارتباطات و رسانه، علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی سعی در بازنگری اصول و تئوری‌های خود از دریچه‌ی علوم‌شناختی کردند؛ نتایج این اقدام منجر به یک انقلاب نظری در علوم رفتاری شد. قطعاً می‌توان علوم‌شناختی را به‌موجب سودمندی‌هایی که برای حوزه‌های گوناگون دانشگاهی در پی داشته، ستود؛ اما پس از گذشت یک قرن از تولد این رشته، به گواه «مایک پاور» روانشناس سرشناس آمریکایی، در این گام بلند علمی رو به جلو، هیجان (معادل Emotion)  از قلم افتاده است. ایشان در کتاب خود با عنوان «شناخت درمانی هیجان مدار» می‌نو‌یسد:

«امروز با کمک علوم‌شناختی کامپیوترها همچون انسان‌ها شطرنج بازی می‌کنند؛ اما هنوز ندیده‌ام کامپیوتری همچون انسان‌ها شکست عشقی بخورد و یا خودکشی کند؟!»

از دیدگاه ایشان این تفاوت تنها در مفهوم هیجان است که انسان را از ماشین متمایز ساخته است. نظام هیجانی کارکرد هدایتی و حفاظتی داشته و نتیجه‌ی تکامل بشر است؛ طبق نظر پژوهشگران این حوزه، هیجان و شناخت (مانند احساس و تفکر) به‌طور صمیمانه و جدایی‌ناپذیر به‌هم گره خورده‌اند؛ تا جایی‌که هیجان را عامل محرک سیستم شناختی انسان می‌دانند. اما همچون سایر نظام‌ها این نظام هم می‌تواند از کنترل خارج شود. برای مثال «ادراک خطر بعد یا قبل از عامل خطرزا»؛ «ناامیدی و تنفر از خود تا جایی‌که آرزوی مرگ شود» و یا «بروز خشم، تا جایی‌که جان تهدید شود».

داستان‌ها و فیلم‌نامه‌های فراوانی از سوژه‌ی تشدید یا تضعیف نظام هیجانی به رشته‌ی تحریر درآمده است؛ فیلم کلاسیک «هجوم ربایندگان جسم» به کارگردانی «دان سیگل» نمونه‌ای از این آثار است که با تصویرسازی از موجودات انسان نمایی که فاقد هرگونه هیجان هستند، ترس ناشناخته‌ای را در مخاطب زنده می‌کند؛ از نمونه‌های دیگر می‌توان به داستان‌ واقعی آقای «ج. پ.» (به نقل از برایان کولب و یان. ک. ویشاو در کتاب مبانی نوروسایکولوژی: 2009) اشاره داشت که به دلیل زایمان دشوار و فشار به ناحیه پیشانی سمت راست مغز ایشان در هنگام تولد، فاقد هیجان بوده و در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی مشکلات اساسی داشته است. آنچه مشخص است علاوه بر کارکرد مثبت سیستم هیجان در زندگی روزمره، فقدان یا عدم کارکرد صحیح آن مشکلاتی را در پی خواهد داشت.

طبق نظر پروفسور «آلبرت مهرابیان» استاد بازنشسته‌ی روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا، محیط و شخصیت دو عامل محرک هیجان هستند؛ طبق مطالعات «پال اکمن» (پژوهشگر برجسته‌ی حوزه‌ی هیجان) در سال 2003 فرضیه‌ی همگانی ‌بودن حالات هیجانی در انسان‌ها قوت گرفت و در مطالعات روانشناسی و علوم رفتاری، محیط نسبت به شخصیت، محرک قوی‌تری برای هیجان فرض شد. از آنجایی‌که رسانه‌ها بخشی وسیع از محیط زندگی انسان مدرن امروزی را تشکیل می‌دهند، دور از تصور نیست که این عامل مهم محیطی را به‌عنوان یک عضو فعال در نظام هیجانی جامعه بشری فرض کرد. سلسله مطالعات مطرح‌شده از «پروفسور مهرابیان» تا «دکتر پال اکمن»، گواه اهمیت مطالعات شناختی عمیق‌تر در حوزه رسانه و اثرات اجتماعی آن است.

یکی از اثرات رسانه‌ها در نظام هیجانی اجتماعی، «آمیختگی» و «جفت نمودن» هیجان‌های اصلی انسان‌هاست که علی‌رغم قدرت باورنکردنی رسانه‌ها در ایجاد این پیوند، توسط محققان کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟! این اقدام شناختی رسانه‌ها نقش خاصی در بروز آسیب‌های روانی دارند که معمولاً با ترکیب هیجان‌های منفی رخ می‌دهند. برای مثال، می‌توانید به صفحه‌ی اینستاگرام BBC فارسی مراجعه و اخبار منتشرشده توسط این کمپانی را در یک‌سال گذشته مطالعه کنید؛ طبق یافته‌ی یک پژوهش کلاسی که توسط دانشجویان رشته‌ی مدیریت رسانه‌ی انجام شد، این رسانه در دوره‌های زمانی یک‌روزه حتما با تولید عکس‌نوشت‌ها جفت‌های هیجانی «ترس- نفرت»،

«غم- نفرت» و «نفرت-ترس» را در مخاطبین خود ایجاد نموده که در بلندمدت به ترتیب از عوامل ایجادکننده‌ی اختلالات هیجانی «استرس»، «افسردگی» و «هراس» هستند.

تولید اختلالات هیجانی یک استراتژی بلندمدت است که اثرات آن  ماندگار خواهد بود. عدم شناخت صحیح از سازوکار این‌گونه‌ی جدید از جنگ نرم، نه تنها از نظر اجتماعی، بلکه از نظر سیاسی نیز قابل تأمل است. در صورت موفقیت رسانه‌های دشمن در این جنگ مخاطبین ناخواسته اخبار محرک هیجان‌های مثبت همچون شادی و آرامش را نمی‌شنوند و نمی‌بینند.

امید است تا صاحبان رسانه و تولیدکنندگان محتوا در جبهه‌ی مقابل کمی عمیق‌تر به این مسئله توجه داشته باشند که علاوه بر عملیات‌های رسانه‌ای اقتضایی، برنامه‌های بلندمدت رسانه‌ای نیز مورد نیاز خواهد بود.

 

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه