ارسال به دیگران پرینت

الشرق الاوسط:

آیا یک غافلگیری بزرگتر از ۲۰۱۶ در راه است؟

در خاورمیانه کاملا مشخص است که «معده سیاسی آمریکا» توان هضم دخالت مستقیم در پرونده‌های مهم در این منطقه را ندارد و در صورتی که دموکرات‌ها پیروز انتخابات باشند، هر گونه دخالت حساب نشده ان‌ها می‌تواند هرج و مرج بیشتری را برای خاورمیانه به بار آورد. بنابراین، حساب کردن روی اینکه با پیروزی بایدن، شاهد تغییر بزرگی در پرونده‌های موجود در خاورمیانه باشیم، امری بیهوده است.

 آیا یک غافلگیری بزرگتر از ۲۰۱۶ در راه است؟

محمد الرمیحی در الشرق الاوسط نوشت: تنها چند روز باقی مانده است تا جهان بداند چه کسی وارد کاخ سفید خواهد شد. در جهان عرب، برخی مایل به بازگشت ترامپ و برخی دیگر مایل به ورود بایدن به کاخ سفید هستند و هر گروه، برای دیدگاه خود منطق خاصی دارد. در انتخابات قبلی آمریکا، دست به پیش بینی زدم، اما نتیجه مرا غافلگیر کرد، از آن پس درس گرفتم که در این باره پیش بینی نکنم، چرا که ملت آمریکا هر لحظه ممکن است همه را غافلگیر کنند، این بار، اما این غافلگیری می‌تواند بزرگتر باشد. خوانشی از شرایط موجود، نیاز به بی طرفی زیادی دارد، آمریکا امروز در یک نقطه عطف مهم قرار دارد، تمام حوادث این روز‌های آمریکا می‌تواند در آینده از سوی تحلیلگران مقدمه‌ای برای آغاز مرحله عقب نشینی از رهبری جهان باشد، که البته این عقب نشینی مولود امروز نیست، بلکه مثل هر تحول اجتماعی دیگری، به تدریج پیش می‌رود و امروز تنها شاهد برخی نشانه‌های آن هستیم.

یکی از نشانه‌های این عقب نشینی، استفاده از تعبیر «ایالت‌های تقسیم شده آمریکایی» است، این تقسیم در طول سال‌های گذشته واضح بوده است و دلیل آن، ایمان نداشتن بخش بزرگی از آمریکایی‌ها به نظام سیاسی حاکم درکشورشان است. شاید همین مساله انتخاب تاجری که هیچ سابقه فعالیت سیاسی در موسسات دولتی نداشت، بعنوان رئیس جمهور دوره قبلی را تفسیر کند.

ترامپ شخصیتی است که یک طرح سیاسی مشخص و بهم پیوسته ندارد، وی یک جنگ تجاری را با دشمنان و حتی هم پیمانان آمریکا آغاز کرده است، که همین مساله باعث به عزلت کشیده شدن این کشور شده است. وی زنان، سیاه پوستان و مهاجران را تحقیر می‌کند و گهگاه تعبیر‌هایی از او شنیده می‌شود که از پایین‌ترین سطوح دیپلماسی نیز محروم است و برخی از آن‌ها باعث ناراحتی و کینه توزی ملت‌های مختلف نسبت به آمریکا می‌شود. برخورد ترامپ با بحران کرونا، یکی از مهمترین مسائلی است که نشان دهنده ضعف سیاست‌های وی است. با اینهمه و علیرغم تمام نقاط ضعف ترامپ، شکاف و اختلاف شدیدی که در جامعه آمریکایی وجود دارد، باعث شده است تا بسیاری از طرفدارانش همچنان به او ایمان داشته باشند و تمام مسائلی که در مورد ترامپ گفته می‌شود را ذیل نظریه توطئه جای دهند.

چه بسا جو بایدن، نقطه عکس ترامپ باشد، وی فرزند موسسات سیاسی است که سال‌ها در دل سیاست سنتی آمریکا و موسسات رسمی مختلفی فعالیت داشته است، اما وی نمی‌تواند بار دیگر طرح لیبرالیسم را زنده کند، نه به این دلیل که تمایلی به این کار ندارد، بلکه از این جهت که شرایط برای این مهم مهیا نیست.

در صورتی که بایدن به کاخ سفید برسد، باید شکاف اجتماعی-نژادی- اقتصادی موجود در جامعه آمریکا را ترمیم کند. در این میان، چالش اقتصادی از اهمیت بیشتری برخوردار است، چرا که چین تقریبا در تمام شاخص‌های اقتصادی از آمریکا پیشی گرفته و با تکنولوژی ارزان و پیشرفته خود، جای آمریکا را در بازار‌های بزرگ جهان، به خود اختصاص داده است. در کنار چین، پرونده‌های خارجی دیگری نیز وجود دارد که بایدن نمی‌تواند با دیدگاه قدیمی خود با آن‌ها برخورد کند، برخی هم پیمانان اصلی آمریکا، نظیر بریتانیا، به سمت ملی گرایی جدیدی حرکت می‌کنند و این حرکت در آلمان و برخی دولت‌های غربی دیگر نیز در حال رشد است. تا کنون، به نظر نمی‌رسد که دموکرات‌ها طرح سیاسی فراتر از اصول قدیمی سیاست آمریکا داشته باشند، آنچه که در دوره‌های قبلی شکست خورد و زمینه را برای رسیدن ترامپ به منصب ریاست جمهوری فراهم کرد و در نهایت، باعث ایجاد هرج و مرج در خاورمیانه شد.

در خاورمیانه نیز کاملا مشخص است که «معده سیاسی آمریکا» توان هضم دخالت مستقیم در پرونده‌های مهم در این منطقه را ندارد و در صورتی که دموکرات‌ها پیروز انتخابات باشند، هر گونه دخالت حساب نشده ان‌ها می‌تواند هرج و مرج بیشتری را برای خاورمیانه به بار آورد. بنابراین، حساب کردن روی اینکه با پیروزی بایدن، شاهد تغییر بزرگی در پرونده‌های موجود در خاورمیانه باشیم، امری بیهوده است.

در بسیاری از کتاب‌های تحلیلی در آمریکا این عبارت را می‌بینیم: «ما نمی‌توانیم جهان را اصلاح کنیم... خود جهان باید به دنبال اصلاح باشد»! کوتاه سخن آنکه تمام اهدافی که سیاست‌های داخلی و خارجی آمریکا براساس آن پایه ریزی شده و برای چند دهه همچنان موجود بود، یعنی مکانیسم‌های دموکراسی لیبرالی، دیگر توان ارائه راه حل‌هایی برای مشکلات موجود در داخل و خارج از ایالات متحده را ندارد.

آنچه تا کنون و حداقل تا آغاز هزاره سوم یافته ایم، عملیات تغییری است که نمی‌توان مسیر و اهداف آن را به طور مشخص بیان کرد. در این شرایط، سیاستگذاران در منطقه ما نباید تصور کنند که خطرات فردا، از نوع همان خطرات دیروز خواهد بود، تا بر این اساس، برای احتمالات غیر منتظره در منطقه‌ای برنامه ریزی کنند که پر است از جنگ‌های داخلی و ناامنی.

 

منبع : انتخاب
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه