ارسال به دیگران پرینت

60 درصد از جنگ‌های جهان برای دست‌کم یک دهه ادامه داشته است.

مطالعات جدید نشان می‌دهد که ۶۰ درصد از جنگ‌های جهان برای دست‌کم یک دهه ادامه داشته است. از افغانستان تا لیبی، از سوریه تا جمهوری دموکراتیک کنگو، آیا درگیری‌های بی‌پایان عادی‌ شده است؟

60 درصد از جنگ‌های جهان برای دست‌کم یک دهه ادامه داشته است.

سیمون تیسدال امروز (یکشنبه) در مطلبی برای گاردین می‌نویسد: «جنگ داخلی لیبی این ماه وارد هفتمین سالش شد و هیچ پایانی برای آن متصور نیست. در افغانستان، درگیری از زمان حمله شوروی در ۱۹۷۹ گاه و بیگاه شدت داشته است. جنگ آمریکا در افغانستان که در حال حاضر به طولانی‌ترین جنگ آن تبدیل شده است، بخشی از "جنگ جهانی با ترور" آمریکاست که بعد از حملات سال ۲۰۰۱ القاعده به جریان افتاد.

درگیری یمن در ششمین سال بی‌رحمی خود است. در اسرائیل – فلسطین، جنگ -یا فقدان صلح- از ۱۹۴۸ مختصات زندگی شده است. سومالی ۴۰ سال جنگ را تاب آورده است. این‌ها صرفا نمونه‌هایی در یک جهان هستند که به نظر می‌رسد ایده جنگ بدون پایان در آن پذیرفته و حتی به امری عادی تبدیل شده است.

چرا امروزه سیاستمداران، ژنرال‌ها، دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی در برقراری صلح ناتوان یا بی‌علاقه به نظر می‌رسند؟ به طور کلی در قرن نوزدهم و بیستم، جنگ‌ها با اولتیماتوم‌های رسمی، اعلامیه‌ها، پروتکل‌های توافق‌شده‌، آتش‌بس دائم، آتش‌بس موقت و پیمان‌ها شروع شده و پایان می‌یافتند.

پایان‌های شسته و رفته و مرتب، حتی اگر گاهی غیر واقعی باشند، این روزها نادرتر شده‌اند. نتایج مطالعات جدید که به تازگی موسسه مطالعات استراتژیک بین‌المللی منتشر کرد، حاکی از آن است که  ۶۰ درصد از درگیری‌های مسلحانه دست‌کم برای یک دهه ادامه داشته‌اند و چشم‌اندازهای صلح‌سازی جهانی رو به افول است.

عمده جنگ‌های امروزی، اموری اعلام نشده، تعریف نشده و شرم‌آور و معمولا با مشارکت چند طرف، دولت‌های خارجی، نیروهای نیابتی، شیوه‌های پنهانی و تسلیحات جدید هستند. آن‌ها بدون توجه به زندگی غیرنظامیان، کنوانسیون‌های ژنو در مورد مناقشه مسلحانه، یا منافع جمعیت میزبان که به نام آن‌ها جنگ انجام می‌شود، عمل می‌کنند.

به ندرت جنگ‌های صلیبی بزرگ با انگیزه‌های اخلاقی، مسائل برجسته و مبارزات اصیل ایدئولوژیک بین آن‌ها به چشم می‌خورد. جنگ‌های مدرن بیشتر مربوط به قدرت و گنج است و آن‌ها همینطور ادامه می‌یابند و ادامه می‌یابند و ادامه می‌یابند.

لیبی یک نمونه کلاسیک از حالت هرج و مرج است که به طور عمدی به دست نیروهای خارجی تغذیه و دستکاری می‌شود و در این مورد می‌توان به کشورهای ترکیه، قطر، روسیه، مصر و امارات اشاره کرد. در اینجا ، مانند هر جای دیگر، حاکمان رقیب ادعا دارند که از نظم حمایت می‌کنند یا با "تروریسم" می‌جنگند، در حالی که در واقعیت، آن‌ها به دنبال گسترش نفوذ ملی و امتیاز اقتصادی هستند. تا زمانی که این اهداف برآورده نشوند، آن‌ها کمتر علاقه‌ای به صلح نشان می‌دهند.

کشورهای جاه‌طلب همواره به دنبال تسلط بر همسایگان بودند؛ به عنوان مثال به روشی که اکنون چین انجام می‌دهد. یکی از دلایلی که این اتفاق امروزه بیشتر رخ می‌دهد و با هرج و مرج بیشتر، کاهش کارآمدی آمریکاست.

در خاورمیانه و آفریقا، ایالات متحده که دیگر یک پلیس جهانی نیست، روی حمایت از اسرائیل، محدود کردن ایران و فروش تسلیحات متمرکز شده است تا تقریباً سایر موارد. در آسیا، این کشور در حال عقب‌نشینی است.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا نومیدانه برای دریافت جایزه نوبل صلح بابت میانجیگری در بن‌بست ۷۰ ساله دو کره تقلا می‌کرد. او همچنین مدعی است که "معامله قرن" معمای اسرائیل-فلسطین را حل و فصل می‌کند. اندک کسی او را جدی می‌گیرد. از طرف دیگر، دولت او کمتر علاقه‌ای به راهکار جهانی درگیری نشان داده است.  

یک عامل مرتبط، فروپاشی اجماع غربی در طرفداری از رویکردهای چندجانبه‌گرایی و مشترک برای مشکلات بین‌المللی است. این مساله با افزایش موازی رژیم‌های اقتدارگرا و پوپولیستی همخوانی‌ دارد که منافع ملی کوچک را بر درک منافع مشترک اولویت می‌دهد.

این روند که سیری قهقرایی به دوره ماقبل از ۱۹۱۴ و زمان رقابت کشورهای اروپایی است، اقتدار سازمان ملل و شبکه‌های منطقه‌ای همکار محور مانند اتحادیه اروپا و اتحادیه آفریقا را تضعیف می‌کند. نمایندگان صلح سازمان ملل متحد از سوریه تا میانمار و عملیات‌های صلحبانی در سراسر آفریقا، بدون دریافت پشتیبانی، برای پیشروی دست و پا می‌زنند.

اجرای ناکارآمد حقوق بین‌الملل که با عدم توانایی دادگاه کیفری بین‌المللی برای تحقق عدالت در مناطق جنگی مانند عراق و اوکراین نمایان شده است، به جای حل عادلانه آن‌ها به مسکوت گذاشتن یا ادامه درگیری‌ها کمک می‌کند. عوامل جمعیتی و فیزیکی هم به بی‌ثباتی مزمن کمک می‌کنند.

درگیری در جمهوری دموکراتیک کنگو، منطقه ساحل و سودان با این واقعیت تشدید شده است که میلیون‌ها جوان در آفریقا، که متوسط سن آن‌ها ۱۹.۸ است، فاقد کار و یا مشارکت معنادار در آینده کشور خودشان هستند. خشونت بلندمدت بین دولتی یا درون دولتی هم ریشه در بحران آب و هوا و در نتیجه کمبود منابع، فقر و جابجایی‌ها دارد.

در حالی که فناوری‌های جدید و سلاح‌هایی مانند هواپیماهای بدون سرنشین و جنگ سایبری، چشم‌انداز بالقوه جنگ را بزرگ می‌کنند، هزینه‌های درگیری را کاهش می‌دهند. گرم شدن کره‌ زمین، قطب شمال را به یک میدان نبرد گسترده و بکر تبدیل می‌کند. فضا هم امکانات بی‌نهایتی برای خشونت به وجود می‌آورد.

سوریه

جنگ سوریه در مارس ۲۰۱۱ با اعتراضاتی علیه بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه آغاز شد اما به سرعت به جنگی تمام‌عیار بدل شد چرا که دشمنان منطقه‌ای اسد، به ویژه عربستان سعودی، از فرصت به وجود آمده برای سرنگونی یک نظام متحد با ایران استفاده کردند. آمریکا و اروپا هم برای تعیین یک دولت دوستدار غرب در دمشق تلاش کردند. دیگر مداخلات هم از جانب ترکیه و شبه‌نظامیان داعشی که در عراق و سوریه خلافت اعلام کردند، صورت گرفت.

افغانستان

جنگ افغانستان در سپتامبر ۲۰۰۱ با تهاجم آمریکا آغاز شد و هدفش در ابتدا، کشتن یا دستگیری تروریست‌های القاعده‌ای اعلام می‌شد که به عنوان عوامل حملات ۱۱ سپتامبر شناخته می‌شدند. اما اندکی پس از آن، این تهاجم به عملیات "تغییر رژیم" با وظیفه حذف طالبان و ایجاد یک کشور کارآمد و دموکراتیک تبدیل شد.

با وجود استقرار نیروهای آمریکایی، انگلیسی و ناتو و هزینه چندین میلیارد دلاری، آن اهداف هم به سرانجام نرسیدند. دولت منتخب کابل همچنان ضعیف و دودسته است، در حالی که طالبان در حال جان گرفتن است. مداخله پاکستان، هند و روسیه و دیگر کشورها یک مشکل اساسی است.   

آمریکا اکنون به دنبال کاستن از تلفاتش و خروج از افغانستان است و "توافق صلح" جنجالی هم از حصول نتیجه ناکام مانده است. به این توافق، عمدتا به چشم بهانه‌ای برای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان با هدف تقویت فرصت‌های انتخاب دوباره دونالد ترامپ در انتخابات نگریسته می‌شود.

دست‌کم ۱۰۰ هزار افغان از سال ۲۰۰۱ کشته شده‌اند و آمار واقعی شامل تلفات ناشی از علل غیر مستقیم، بسیار بالاتر است. براساس اعلام سازمان ملل متحد، نیروهای افغان و متحدان آمریکایی آن‌ها بیش از طالبان در سال ۲۰۱۹ تلفات غیرنظامی به بار آورده‌اند. با توجه به اینکه تروریست‌های داعشی اکنون دست به اجرای حملاتی در آنجا می‌زنند، امیدها برای صلح رو به زوال رفته است.

لیبی

جنگ در لیبی در مه ۲۰۱۴ یا به عبارت دقیق‌تر با آشوب در اکتبر ۲۰۱۱ آغاز شد، زمانی که معمر قذافی در عملیاتی تحت حمایت انگلیس، فرانسه و آمریکا سرنگون شد. جشن‌های ملی اما چندان عمری نداشتند.

کشمکش قدرت میان جناح‌های سیاسی، قبایل، چریک‌ها و جهادی‌ها در سال ۲۰۱۴ یک گسیختگی میان دولت تحت حمایت سازمان ملل در طرابلس و مخالفان عضو پارلمان که دوباره خودشان را در طبرق، واقع در شرق لیبی جایگزین کردند، به وجود آورد.

قدرت‌های خارجی با انگیزه نفت و محوریت استراتژیک لیبی، از آن زمان به مداخلاتشان ادامه داده و در این میان، مصر و امارات و روسیه از نیروهای مسلح در شرق و تحت امر خلیفه حفتر حمایت می‌کنند. در مقابل دولت طرابلس مورد حمایت ترکیه، قطر و برخی از کشورهای اروپایی قرار دارد. هم مسکو و هم آنکارا به ارسال مزدورانی برای حمایت از دو طرف رقیب متهم هستند. آمریکا به تازگی مدعی شده است که روسیه جنگنده در اختیار حفتر گذاشته است.

هرج و مرج متداول در بسیاری از مناطق مورد مناقشه و بی‌حکمران در لیبی مورد سوء استفاده مردم، قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر قرار گرفته است. این کشور به یک نقطه ورودی در مدیترانه برای مهاجرت به سمت شمال تبدیل شده است. تلاش‌های صلح مورد حمایت سازمان ملل در حال توقف است.

یمن

جنگ در یمن مارس ۲۰۱۵ آغاز شد. براساس گزارش سازمان ملل متحد، این کشور به شدت ناتوان درگیر بدترین فاجعه انسانی جهان است. درگیری‌ها با خطرات جدی ناشی از فقر شدید، سوء تغذیه، وبا، تغییر آب و هوا، افراط‌گرایی مذهبی و اکنون، کووید-۱۹ آمیخته شده است.  

با وجود تلاش‌های سازمان ملل متحد برای پیشبرد یک روند صلح، آتش‌بسی که در نتیجه پاندمی کرونا برقرار شده بود، ماه گذشته پایان یافت. اکنون به نظر می‌رسد که این جنگ دوباره شدت می‌گیرد و حملات موشکی جدیدی به تازگی گزارش می‌شود. بیش از ۴۰ هزار تن از ماه ژانویه از خانه‌هایشان گریختند و به بیش از ۳.۶ میلیون بی‌خانمان اضافه شدند. بنا به گزارش یونیسف، ۱۲ میلیون کودک نیازمند دریافت کمک‌های بشردوستانه هستند.

بازیگران اصلی یمن، دولت مستعفی به ریاست عبد ربه منصور هادی و جنبش حوثی‌ها هستند. منصور هادی مورد حمایت عربستان، انگلیس، آمریکا و فرانسه قرار دارد. در همین حال تروریست‌های القاعده در حال بهره‌برداری از هرج و مرج هستند و جدایی‌طلبان عدن قدرت گرفته‌اند.   

جمهوری دموکراتیک کنگو

بیان این نکته که دقیقا چه زمانی مشکلات در جمهوری‌ دموکراتیک کنگو آغاز شد، دشوار است. این کشور بزرگ آفریقای مرکزی بین سال‌های ۱۹۹۷ و ۲۰۰۳ یک جنگ داخلی بی‌سابقه را تجربه کرد و بیش از پنج میلیون تن در آن جان باختند. ادامه بی‌ثباتی در مناطق بی‌قانون واقع در مرز شمال شرقی کنگو و اوگاندا از همان دوران نشات گرفته است.   

خشونت گروه‌های مسلح به وفور دیده می‌شود. دست‌کم ۴۰ روستایی در حملات اخیر نیروهای دموکراتیک متحد که از گروه‌های شبه‌نظامی مرتبط با داعش هستند، کشته شدند. از سال گذشته حدود ۴۰۰ تن به دست همان‌ها در ایالت ایتوری کشته شدند. و بر عکس دیگر مناطق درگیر، کشورهای غربی رقبتی به مداخله ندارند. شورای پناهجویان نروژ اعلام کرد، در مجموع بیش از ۴۸۰ هزار تن از ماه مارس داخل جمهوری دموکراتیک کنگو آواره شدند؛ زمانی که سازمان ملل متحد خواستار یک آتش‌بس جهانی شد.

منبع : ايسنا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه