ارسال به دیگران پرینت

درباره ویروسی که باعث شده بیشتر خودمان را بشناسیم

زمانی که جامعه دچار بحران می شود، معنای اولیه آن به هم خوردن تعادل در نظم هنجاری روابط اجتماعی است. بحران چیزی جز افزایش بی نظمی و عدم پلین در بطن نظام فردی و اجتماعی نیست.

درباره ویروسی که باعث شده بیشتر خودمان را بشناسیم
مجید یوسفیان ـ رونامه‌مگار و تحلیلگر سیاسی

صدا- زمانی که جامعه دچار بحران می شود، معنای اولیه آن به هم خوردن تعادل در نظم هنجاری روابط اجتماعی است. بحران چیزی جز افزایش بی نظمی و عدم پلین در بطن نظام فردی و اجتماعی نیست. ادگار مورن، این بی نظمی را از اختلال دستگاه های سازمانی به ویژه دستگاه های تنظیم کننده می داند و معتقد است که فرد و جامعه همیشه در مرز بحران قرار دارند و زمانی از آن فاصله می گیرند که بتوانند تفاوت ها، تضادها و مکمل ها را از دامنه تبدیل عرض بازدارند. بحران در یک جامعه بدون بستر و زمینه اجتماعی هرگز به تعارض نمی انجامد؛ همان طور که در فرد هم همین گونه است. همه افراد و جوامع با مشکلات و چالش روبه رو هستند؛ اما چرا یک چالش با یک بیماری و یا موضوعاتی مشابه آن به بحران می انجامد؛ دلیل آن. همین فرآیندی جست و جو کرد که ادگار مورد می گوید. کرونا یک ویروس است، با بی از مشخصه های شناخته شده و ابعادی البته ناشناخته. اما همه این ابعاد، چه آنهایی که شناخته شده‌اند چه ناشناخته، وجه برجسته ای دارند که در حوزه دانش پزشکی و علمی زیست انسان، قابل فهم است. اما از زمانی که این چالش به ظاهر علمی، بهداشتی و پزشکی به یک بحران تبدیل می شود، بر این است که از حوزه دانش پزشکی خارج شده و ابعاد اجتماعی، روان شناختی، فرهنگی و انسان شناختی دارد. تاکنون مطالعات وسیعی درباره رابطه میان ویروس ها و پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن ها صورت گرفته است. البته، بازتاب چنین مطالعاتی در متون مکتون قام قابل اعتنا نیست؛ اما اکنون احساس می شود که چنین مطالعاتی یک ضرورت است؛ به خصوص مطالعات جامعه شناختی و روان شناختی از اهمیت بیشتری برخوردار است.

تاکنون چهار مولفه اصلی در بحران اجتماعی که از عدم تعادل و بی نظمی در بطن نظام اجتماعی تلقی می شد، عبارت است از:

1. کاهش و یا تضعیف مرجع اقتدار و مشروعیت اجتماعی نظام سیاسی.

٢. ناتوانی و ناکارآمدی نظام اجرایی.

3. جا به جا شدن مرجع فرهنگی.

4. شیوع و گسترش بی اعتمادی عمومی در سطوح مختلف.

پیامد این وضعیت عبارت است از:

1. آشفتگی اجتماعی.

٢. اضطراب و هراس اجتماعی.

3. تنش و نارضایتی عمومی.

مهم ترین نتیجه چنین وضعیتی، ایجاد آنارشیسم اجتماعی است. به گونه ای که زمینه و امکان مدیریت بحران از بین می رود و جامعه در مسیر دگرگونی قرار می گیرد؛ تغییری که به ظهور شرایط نوین منجر می شود اکنون جامعه ما با شرایطی نسبتا مشابه چنین وضعیتی رو به روست. چالش هایی چون سیل، زلزله، ناکارآمدی در حل مشکلات معیشتی، ناتوانی در حفظ تعادل در ساختار سیاسی، گسترش رویارویی با قدرت های منطقه ای و جهانی و اکنون ویروس کرونا و در آینده نه چندان دور افزوده شدن بر مشکلات معیشتی و چشم انداز یک زورآزمایی سیاسی در مجلس و دولت، کاملا جامعه را در وضعیتی قرار می دهد که شاید مهم ترین نیاز آن یافتن یک مرجع توانمند برای مدیریت بحران است. قطع به یقین، چنین نهادی را که می توان فی البداهه خلق کرد و نه می توان به انتظار ظهور آن نشست. لذا عاقلانه ترین و واقع بینانه ترین کار این است که به نهادهای موجود رجوع کنیم و به ارزیابی آن ها بپردازیم و با تصحیح و ترمیم آن ها شرایط را برای رویارویی با آنچه پیش روی ماست، فراهم کنیم. سه مرجع و نهادی که در حال حاضر پتانسیل این را دارند که مورد بازنگری توجه قرار گیرند، عبارتند از:

1. دولت.

2. روشن فکران.

3. شخصیت های کاریزما.

اما آنچه که کار را بسیار سخت و مشکل کرده، دو پدیده قابل تامل است: اول، ناهمسویی، ناکارآمدی و ضعف اقتدار این سه مرجع است. دوم، همزمانی سرعت تخریب این سه نهاد هم از درون و هم از بیرون است. این خودتخریبی و دیگر تخریبی آنچنان شتاب و سرعتی یافته که به نظر می رسد امکان کنترل و توقف آن بسیار مشکل یا ناممکن شده است.

 جامعه شناسی یک ویروس

اما آنچه در این بحث بیشتر مدنظر قرار دارد، واکاوی و نوعی پیش شناخت، زمینه ها، آثار و پیامدهای جامعه شناختی یک چالش به نام ویروس کروناست که خیلی سریع به یک بحران و یا شبه بحران تبدیل شده است. اکنون ویروس کرونا که می توانست همانند برخی از کشورهای دیگر چون چین، کره جنوبی و ژاپن صرفا یک چالش بهداشتی، پزشکی و علمی باشد؛ در جامعه ما به یک رخداد همزمان جامعه شناختی تبدیل شده است. چون هر موضوعی که ذهنیت کل جامعه را درگیر خود کند، یک رخداد اجتماعی با بار موضوعی جامعه شناختی است؛ چون از همان ابتدا جامعه بیش از اینکه پرس و جو گر زوایا و ابعاد علمی کرونا ویروس های علمی درمان و مقابله با آن شود، با موجی از پرسش های اجتماعی و فرهنگی رو در رو شده است. با موضوعاتی چون اعتماد یا بی اعتمادی به نظام مدیریت، دروغ یا راستی در اطلاع رسانی، توانایی یا ناتوانی در کنترل با مدیریت، فقدان انسجام و همبستگی در روابط مردم، دولت، حکومت.

از طرف دیگر، پدیده هایی چون ترس، اضطراب، آشفتگی اجتماعی، تنوع و گاه تعارض در مراجع اعتمادسنج اجتماعی، لرزش های فوری در بازار پولی و مالی، هجوم به فروشگاه ها و کمبود اقلام بهداشتی، شیوع روش های اجتماعی نابهنجار چون گران فروشی ماسک، اقلام ضدعفونی کننده، وسعت تفاوت و طیف بندی بسیار گسترده و متعارض رسانه ای، قطبی سازی، حضور پررنگ امر سیاسی و ... همه و همه نشانه های بارزی از تبدیل یک چالش بهداشتی و علمی و پزشکی به رخدادی کاملا اجتماعی است. شاید این ابعاد را بتوان تنها ابعاد آسیب شناختی این موضوع تلقی کرد؛ اما فراسوی این ابعاد، خود موضوع کرونا به دلیل آثار و پیامدهایش هم می تواند و باید از زاویه جامعه شناختی مورد مطالعه و توجه دقیق تری قرار گیرد و شاید ضروری باشد که نهادهای : علمی - اجتماعی در ایران از جمله انجمن جامعه شناسی ایران و دانشکده های علوم اجتماعی یک نهاد تخصصی و مشخص را با عنوان «جامعه شناسی ویروس ها» در کانتکس عمومی تری چون جامعه شناسی پزشکی مدنظر قرار دهند و با واکاوی رابطه میان جامعه، فرهنگ و پدیده ویروس ها شرایط خاص جامعه ایران را مورد مطالعه ویژه قرار دهند.

دکتر پیتر دازاک، اکولوژیست و یکی از پژوهشگرانی است که سال ها درباره ویروس ها مطالعه کرده و معتقد است که جهان وارد عصر ویروس های فراگیر شده است به گفته وی، انسان و جامعه جهانی با بیش از یک میلیون و بروس رو به روست که تاکنون با آن ها زیسته است، اما شیوه ها و روش های متحول شده زیست انسان در توسعه اقتصادی و فرهنگی دو ویژگی دارد که بر اهمیت و نقش ویروس ها افزوده و آن ها را به اثرگذاری در زندگی و حیات انسان نزدیک تر کرده است. این دو ویژگی عبارت است از فقر تدریجی منابع تغذیه به دلیل افزایش جمعیت و نابرابری غذایی است. این عامل به ویژگی دیگری دامن زده است و آن افزایش رابطه انسان با حیوانات و راهیابی حیوانات غیر اهلی به مرکز شهری و خانه ها و قرارگیری آن ها در کنار انسان است در واقع، این دو ویژگی به طور عادی امکان انتقال ویروس های نهفته در حیوان به انسان را فراهم کرده است. به طور مثال، خفاش که گفته می شود محتملا یکی از اصلی ترین منابع انتقال و شیوع ویروس کروناست، در خود پنجاه ویروس نهفته دارد که به دلیل بالا بودن میزان حرارت بدن این حیوان برای او کشنده نیست. اما همین ویروس وقتی به انسان انتقال می یابد، به دلیل دمای پایین تر بدن به انسان، به آسیب می رساند.

پس در اینجا موضوع توسعه و روش های آن، موضوع تعذیه، فقر، افزایش جمعیت و همچنین نوع رابطه انسان با حیوانات وحشی در زندگی شهری و مدرن موضوعاتی است که باید مدنظر قرار گیرد چیزی که حتی ابعاد وسیع تری چون دامنه آزادی های فردی و نوع دموکراسی ها در جامعه بشری را هم متاثر می کند بر این ارتباط، به جز موضوعات ذکر شده ابعاد اقتصادی پروژه های مدنظر در زمینه مطالعات برای شناخت و بزگی ویروس های تهیه دارو و واکسن و مشاغلی که نیاز است تا این طرح ها به ثمر برسد و همچنین، اثر این هزینه ها بر بودجه های بهداشتی و نقش آن در افزایش شکاف و فاصله های علمی اقتصادی شمال و جنوب و سپس نقشی که این فرآیند در عمق یابی و وسعت پذیری کمپانی های داروسازی به وجود می آورد، در زمره مسائتی کاملا جامعه شناختی است. قطع و یقین، اینها تنها در زمره اموری عمومی هستند که کل جامعه جهانی را متاثر می کند. خواه ناخواه هم جامعه ایران و هم جهت گیری های علمی ما را متاثر می کند. این تاثیر اگر خودخواهانه، مستمر و فوری باشد، میان جامعه ما و جامعه جهانی هماهنگی به وجود می آورد. در غیر این صورت، انفعال علمی و جامعه شناختی خود معضلی بر معضلات می افزاید. اما به جز این موارد و امور عمومی و جهانی، ابعاد خاص جامعه شناختی تبدیل بحران و ویروس ها به یک معضل عام و پا به تعبیر درست تر، فرآیند عمومیت گیری ویروس ها و تبدیل آن به یک ظرفیت نوین جهش ژنتیکی انسان و حیات او اهمیت خاصی در جامعه ایران دارد. در این زمینه، تجربه دیگران راهگشاست؛ اما چاره ساز نیست. نیازمند بررسی تجربی است. برخی مشاهدات و رخداد نشان می دهد که جامعه ایران نه تنها با اثرات اقتصادى جهش و عمومیت یابی و ویروس ها رو به روست؛ بلکه با مشکلات اجتماعی ویژه ای هم رو به روست که مهم ترین آن ها عبارتند از:

1. الگوهای توسعه.

2. روابط اجتماعی.

3. الگوهای سبک زندگی.

4. الگوی تغذیه.

5. هنجارهای زیست انسان، حیوان و فقدان الگو و هنجار تعریف شده.

6. وضعیت و طیف و دامنه اضطراب و استرس های اجتماعی

7. فقدان سازمان و نهادهای فعال در عرصه مددرسانی های علمی و اجتماعی.

8. ضعف ساختارهای علمی – اجتماعی

9. پایین بودن ظرفیت های تحقیقات و ...

 آسیب های پنهانی که کرونا هویدا کرد

پدیده کرونا، به عنوان یک اپیدمی، این توانایی را دارد که آسیب های پنهان شده در سازه ها و نهادها و ساختارهای جامعه را در تمامی سطوح شفاف و عینی در معرض قضاوت و داوری قرار دهد. هر چه این اپیدمی گسترده تر و زمان مندتر شود، جلوه های اجتماعی آن بیشتر و میزان آسیب ها عریان تر خواهد شد. سطوح قابل بررسی پدیده پلهله را می توان در چند وجه بررسی کرد:

1. وجوه علمی: کرونا از بعد علمی، ابتدا در بر گیرنده دانش پزشکی است. در ثانی، نظام کلان مدیریت بهداشت عمومی را در بر می گیرد و قسم بود فرهنگ بهداشت فردی و خانوادگی است.

2. مدیریت و سیاست گذاری عمومی: این وجه در برگیرنده مدیریت های نهادی، شیوه های تصمیم سازی، تصمیم گیری و نظام اجرایی است.

3. وجه و نظام رسانه ای و اطلاع رسانی: در این بخش، دو موضوع قابل تفکیک وجود دارد: اول، بخش سخت افزاری رسانه و تکنیک های رسانه ای، نوع مدیریت، هدف گذاری، انسجام و نظم است و دوم، نظام نرم افزاری سا سواد رسانه ای است که اهمیت آن از بخش سخت افزاری بسیار بیشتر است جامعه ایران متاثر از نوسازی توسعه اقتصادی و ارتباطی که با جهان مدرنیته دارد، اساساً در زمره کشورهای نسبتاً پیشرو در تکنیک های رسانه ای است؛ چه در سطح ملی و عمومی و چه در سطح اجتماعی و مجازی در تولید و دستیابی و نظام رسانه های مجازی هم ایران از سطح قابل اعتنایی برخوردار است اما سواد رسانه ای به عنوان موتور محرکه جریان ساز و سازمان دهنده رسانه در هدف گذاری سازمان دهی و پیشرو بودن برای تحقق آنچه توسعه و پیشرفت و رستگاری اجتماعی تلقی می شود، از وضع مطلوبی برخوردار نیست.

4. وجه اجتماعی و فرهنگی: در این سطح آنچه اهمیت دارد، آسیب ها و توانایی های یک جامعه است. به گونه ای که تمامی بخش های اجتماعی در این راستا قابلیت بررسی دارد روشن فکران، فعالان مدنی و سیاسی، تحصیل کردگان، کارمندان، کسبه، تجار و در ادامه، عامه مردم. اینها امور پیوسته به هم هستند و تفکیک آن ها از یکدیگر مشکل است چون آثار و پیامدهای هر یک بر دیگری اثر می گذارد. یکی از مهم ترین جلوه های بحران کرونا در ایران، پدیده ای به نام «ترس و اضطراب اجتماعی» است. این اضطراب کم سابقه چرا و چگونه به وجود آمده است! آیا این اضطراب یک پدیده ذاتی و واقعی در متن و بطن اجتماعی جامعه ایران است یا ساخته و پرداخته یک نظم و برنامه رسانه ای است؟ آیا این اضطراب ریشه اجتماعی دارد یا عمق سیاسی و فرهنگی!

 ریشه های هراس و اضطراب اجتماعی

هراس و اضطراب اجتماعی، ریشه فردگرایانه و روان شناختی ندارد؛ بلکه این اضطراب مبتنی بر چند مؤلفه اجتماعی و فرهنگی است که عمده ترین آن عبارت است از:

 بی اعتمادی

بی اعتمادی حاصل عملکردها و تجربه هاست. این بی اعتمادی در موقعیت های اجتماعی قابل هضم است

. میان اضطراب اجتماعی و بی اعتمادی در موقعیت اجتماعی رابطه ای دوسویه و چندسویه وجود دارد. چون موجب بروز اختلال در زندگی روزمره می شود، اثری کاملاً ناتوان کننده در طیف وسیعی از عامه مردم می شود. وقتی مردم یک جامعه در زندگی روزمره احساس امنیت نمی کنند، سراسیمه و مضطرب می شوند و وقتی هم امکان و توان مقابله با این اختلال را نداشته باشند. انفعالی عمل می کنند؛ یعنی به جای تلاش برای تغییر موقعیت اجتماعی از هنجارها و نظم موجود رویگردان می شوند که مهم ترین جلوه این رویگردانی بی اعتمادی به حاملان و تثبیت کنندگان وضع موجود و مستقر هستند.

دو نهاد مؤثر در تثبیت وضع موجود، یکی نظام سیاسی و ساخت قدرت است که وجه تنبیهی نظم اجتماعی است و دوم، فرهنگ و ارزش هاست که وجه توجیهی آن است. لذا این بی اعتمادی، هم نظام سیاسی را در بر می گیرد و هم فرهنگ و ارزش های آن را.

فقدان اطلاعات

یکی دیگر از علل اجتماعی هراس و اضطراب باورهای ذهنی نادرست و فقدان اطلاعات است. همان که جامعه شناسان از آن به عنوان جهل در شناخت و عامه گرایی یا ساده نگاری یاد می کنند که این امر، نتیجه ضعف ساختاری در رابطه میان عامه مردم و روشن فکران است. ضعفی که اساساً یکی از علل صلی تبدیل می دم به ابزار و بازیچه نظم های قدرت و حکمرانی های استبدادی است اگر به تجربه های تاریخی رجوع کنیم، اغلب مستبدان و نظام های استبدادی در دوره های ظهور و اوج خود تنها متکی به قوه قهریه و نظامی نبودند؛ بلکه اغلب حامیابی پر و پا قرص در میان همه مردم داشتند. این نشان می دهد که فقدان اطلاعات و شکاف میان مردم و روشن فکران مشکلی است که همه جوامع با آن رو به رو هستند. امروز به رغم پیشرفت های اقتصادی و توسعه اجتماعی و رسانه ای، این فقر اطلاعاتی نه تنها کاهش نیافته؛ بلکه پیچیده تر شده و اشکال جدیدی یافته است. اکنون با پدیده هایی رو به رو هستیم که عمیقاً ما را نگران می کند. اینکه مردم نمی دانند که چه اتفاقی واقعاً در حال وقوع است؛ در حالی که دائما با اطلاعات نادرست بمباران می شوند، اما اضطراب و ترس آن ها نه تنها کاهش نمی یابد، بلکه افزایش می یابد. اینکه نمی دانیم. آینده چه خواهد شد، اینکه دائم تحقیر می شویم، سراسیمه و نگرانیم، احساس می کنیم همه دروغ می گویند، خودمان را باور نداریم، سرزنش گری در همه عرصه ها باوری عمومی شده است. همه اینها یعنی اینکه هیچ منبعی و مرجعی که بتواند به ما بیاموزد که ریشه های ترس و اضطراب ما چیست، وجود ندارد و اگر هم هست، کارآمد و موفق نیست. رو به رو شدن با پدیده هایی چون: قاچاق مواد بهداشتی در زمان بحرانی به نام کرونا با مواجه شدن با مردمی که با کوچکترین کمبود به فروشگاه ها هجوم می برند و بیش از نیاز کالا ذخیره می کنند و یا مواجهه با افرادی که در زمان بحران فقط به فکر نجات خود هستند و به دیگری کار و اعتنایی ندارند، پیامدهای فقر فرهنگ و آموزش و فقدان مؤثر بودن نهادهایی است که متولی آن هستند.

 فقدان تفکر خلاق در بحران

بیماری کرونا بیش از اینکه خطرناک و مرگ آور باشد ترسناک است، آن هم نه ترس از مرگ، بلکه ترسی که معلوم نیست ریشه واقعی آن و اشاعه دهنده آن چیست و کیست. در ایران سالیانه هزاران نفر از سرطان، آلودگی هوا و بیماری های دیگر می میرند، اما اضطراب و ترسی وجود ندارد. جامعه و حکومت ملتهب نمی شود. چون درباره آن ها اطلاعات وجود دارد. درباره سرطان جامعه به نظام پزشکی اعتماد دارد؛ اما مردن صد با دویست یا سیصد نفر در یک اپیدمی قابل کنترل جامعه را به هم می ریزد. هم مردم سراسیمه می شوند و هم حکومت و از آن بدتر لنگرگاه های فرهنگی مثل روشن فکران و نویسندگان که با حجم بسیار متنوعی از اطلاعات خلق الساعه و کپی شده و غیر کارشناسی و فاقد زیربنای درست اطلاعاتی یک اضطراب مجازی به وجود می آورند و ویروس کرونای مجازی را جایگزین ویروس کرونای واقعی می کنند. آنچه در این بحران آموختنی بود. فقدان تفکر خلاق برای غلبه بر یک بحران است. بی اعتمادی، فقدان نظام مندی نهادهای مدنی، ضعف اطلاعات، ساختار نامنسجم اداری و اجرایی، ضعف فرهنگ، ناتوانی ساختار آموزشی و تلنبار شدن مشکلات حکمرانی، ناهمسویی جامعه، حکومت و حاملان فرهنگ به گونه ای عریان به ما آموخت که باید برای ساخت جامعه ای درست تر بر سه موضوع تمرکز بیشتری کنیم:

1. آموزش و اطلاعات.

٢. تشکیل و تقویت نهادهای مدنی و اجتماعی کار آمد و چابک.

٣. اصلاح جدی نظام حکمرانی.

ویروس کرونا به ما آموخت که چقدر آسیب پذیریم. وقتی جامعه در برابر یک تلنگر این گونه مضطرب می شود، در برابر تندبادها ویران خواهد شد.

 

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه