ارسال به دیگران پرینت

تحريم و ترامپ می‌ماند مذاكره‌هم ‌نمی‌شود

آرمان‌ملی / حجت ‌ سپهوند / آرمان ملی- حمید شجاعی: اوضاع منطقه خاورمیانه در مقاطع گوناگون همواره آبستن حوادث گوناگون بوده و هر از چندی در یکی از کشورها شاهد ناآرامی‌هایی از جنس‌های مختلف بوده‌ایم که ناآرامی‌های اخیر عراق و بغداد جدید‌ترین این ناآرامی‌ها و اعتراضات است. اعتراضاتی که آنقدر ادامه‌دار شد تا عادل عبدالمهدی نخست وزیر را مجبور به استعفا کرد. هرچند که در این میان نباید از تاثیرات آیت‌ا... سیستانی به‌عنوان مرجع بزرگ شیعیان در عراق و مقتدی صدر رئیس جریان سائرون در عراق به راحتی گذشت. در شرایطی که عراق هر روز و هر شب شاهد اعتراضاتی علیه نحوه حکومت، فساد و وضع اقتصادی و معیشتی مردم است هر یک از جریانات داخلی و قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز از این شرایط استفاده می‌کنند. ایران به‌عنوان کشور دوست و همسایه عراق همواره نشان داده که در شرایط سخت کنار دولت و ملت این کشور مانده و تا حد امکان کمک می‌کند. با این حال در طرف مقابل عربستان سعودی با زیرکی خاصی درصدد تحریک قومی، عشیره‌ای و نژادی عرب جامعه عراق است تا بتواند آنها را با خود همراه کند. با این حال هنوز مشخص نیست که عراقی‌ها چه برنامه‌ای برای آینده سیاسی خود تدارک دیده‌اند مقداری آنطرف‌تر مساله ایران، برجام و تحریم‌های آمریکا به قوت خود باقی است. جایی که اروپایی و به‌خصوص فرانسه به جای عمل به تعهدات ایران را به اجرای مکانیسم ماشه تهدید می‌کند و به اجرای کامل برجام از سوی ایران تاکید دارد. این در حالی است که مسئولان کشورمان نیز به کرات به برداشته شدن تحریم‌های ظالمانه آمریکا اشاره داشته‌اند و هرگونه عملی از سوی ایران را منوط به لغو همه تحریم‌ها دانسته‌اند. همانطور که اخیرا نیز رئیس‌جمهور گفت: «به محض اینکه آمریکا تحریم‌ها را بردارد یک ساعت دیگر مذاکره می‌کنیم». البته آمریکایی‌ها نیز تحریم را برگ برنده خود می‌دانند و حاضر نیستند حداقل در دوران ترامپ آنها را برچینند. باید دید در این شرایط حساس مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی برای ایران چگونه رقم خواهد خورد. برای بررسی حوادث و تحولات اخیر در عراق، روند برجام و تهدیدات فرانسه، مذاکره و تحریم، استیضاح ترامپ و آنچه در ساحت تاسیسات بین‌الملل می‌گذرد «آرمان ملی» با فریدون مجلسی کارشناس و تحلیلگر مسائل بین‌المللی به گفت‌وگو پرداخته است که می‌خوانید.

تحريم و ترامپ می‌ماند مذاكره‌هم ‌نمی‌شود

۵۵آنلاین :

تحولات اخير در عراق را که در نهايت منجر به استعفاي نخست وزير اين کشور شد را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

من معتقدم آقاي عادل عبدالمهدي بايد استعفا مي‌کرد وگرنه اگر نمي‌خواست از سمت خود کناره‌گيري کند بايد براي کنترل اعتراضات و ناآرامي‌هايي که نمونه‌هايي از آن را طي روزهاي گذشته در بغداد مشاهده کرديم با قوه قهريه با مردم برخورد کند. بهتر بود از آغاز به لحاظ تبليغاتي و اجرايي طوري عمل شود که کار به اينجا کشيده نشود. زماني کاري با حسن نيت هم انجام مي‌شود، اما وقتي بر روي آن به‌عنوان کمک به عراق تبليغات زيادي صورت مي‌گيرد و سپس برخي سخنراني‌ها انجام مي‌شود که واقعيت را دگرگون نشان مي‌دهد، به مردم اين کشور برمي‌خورد و با اين همه تبليغاتي که از سوي عربستان براي جنباندن ريشه عربي عراقي‌ها صورت مي‌گيرد اين مساله تقويت شده و اينگونه اعتراضات در شهرهاي عراق اجتناب ناپذير مي‌نمايد. لذا همانطور که بعضا ايراني‌ها در ماجراي سيل خوزستان نسبت به مسائل خارج از کشور حساسيت نشان دادند که برخي با يونيفرم نظامي براي کمک به سيل زدگان آمدند و اين مساله با رويکردهاي منفي مردمي مواجه شد، اکنون نيز بايد در عراق سياست به سياستمداران واگذار شود و ضمن همکاري سياسي و اقتصادي با ايران اجازه ندهد که بهانه‌هايي براي تبليغات خارجي در عراق ايجاد شود. عراقي‌ها از اين بيم دارند که ايران نسبت به آمريکا و رژيم صهيونيستي در حالت تقابل و در جنگ اقتصادي با آمريکا است و مبادا اين مساله دامن عراق را نيز بگيرد. در حال حاضر عراقي‌ها با توليد روزانه 5‌ميليون بشکه نفت عملا جاي ايران را گرفته‌اند و تلاش مي‌کنند منافع خود را حفظ کرده و قرباني دوستي با ديگر کشورها و سوابق مبارزه مستقيم با داعش نشود. بايد درک کرد که هر کشوري در عرصه سياست براساس منافع ملي خود حرف مي‌زند. عراقي‌ها نيز نگران هستند که صميميت زياد با کشورهاي همسايه موجب شود تا در محدوديت‌هاي بين‌المللي کشورمان شريک شده و زيان ببينند.

جريانات داخلي عراق مثل سائرون به رهبري مقتدي صدر چه ميزان مي‌توانند در تحولات و آينده عراق نقش ايفا کنند و قدرت‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي چقدر تاثير گذارند؟

سائرون خود يکي از توليداتي است که زمان‌هايي از حمايت ايران برخوردار بوده و زمان‌هايي نيز سرکشي کرده است. من فکر مي‌کنم جوان‌هاي عراقي و آنهايي که به‌دنبال توسعه و مدرنيته هستند ترجيح مي‌دهند که براي آقاي صدر احترام قائل باشند و اجازه ندهند که وي به دلايل ديگري براي خود حقي قائل باشد. بنابراين بايد خود را در سياست‌ها از اين کشمش‌هاي طايفه‌اي دور کنند وگرنه عراق با وضعيت سختي مواجه خواهد شد. چراکه برخي گروه‌ها مسلح بوده، گروهي از معترضان در بغداد مسلحند و متقابلا گروه‌هاي اجتماعي و مذهبي مي‌توانند از داعشي‌ها و بعثي‌هاي سابق يارگيري کنند و مسلح شوند که اين کار نه تنها به ضرر اکثريت شيعه بلکه به ضرر کل کشور عراق تمام خواهد شد و از اطراف نيز کشورهاي عربي آنها را حمايت خواهند کرد و منجر به پديد آمدن ناسيوناليسم عربي خواهد شد که تجربه نشان داده خود را بالاتر از مذهب مي‌شمارد. در نتيجه بهتر است تندروي‌ها کنار گذاشته شود و روندهاي دموکراسي‌خواهانه به تثبيت شرايط و آرام شدن فضا کمک کنند.

برخي معتقدند که استعفاي نخست وزير عراق بيشتر به نفع عربستان و حاميانش در منطقه باشد تا بتوانند با استفاده از عربيت جامعه اين کشور نفوذ خود را در آن گسترش دهند تحليل شما در اين باره چيست؟

به‌نظر من اگر يک دولت ائتلافي غيرنظامي سريعي صورت بگيرد و حقوق مردم سني و شيعيان به رسميت شناخته شود هنوز مي‌توان کاري کرد که وزنه به سمت اکثريت در بخش عربي که شيعيان هستند سنگيني کند. اما امروز جوانان شيعه عراقي نيز مايلند خوشحال باشند و از مذهب و دين و سنت‌هاي خود چهره‌اي خندان، خوب و موافق قرن بيست و يکمي ببينند، اما با اين حال قدري نگران راديکاليسم مذهبي هستند. از اين رو خواهان آنند که اصولا آرا به جاي طايفه‌اي، به‌صورت ملي داده شود و در بخش ملي نيز تلاشي سياسي و اقتصادي صورت بگيرد تا اکثريت بتواند سهم خود را داشته باشد و اقليت نيز در تصميم‌گيري‌هاي کشوري به سهم خود به مشارکت بپردازند. از طرف ديگر گرچه عده‌اي گرايش برخي کشورهاي منطقه به سمت عربستان سعودي را به‌دليل دلارهاي نفتي و کمک‌هاي مالي مي‌بينند، اما مساله عربستان و جذابيتش فقط دلارهاي نفتي نيست بلکه آغازگر مدرنيسم و تعهد به مصوبات و قطعنامه‌هاي شوراي امنيت است که براي آنهايي که از جنگ خسته شدند جذابيت دارد. اين عربستان نيست که تصميم مي‌گيرد بلکه رژيم صهيونيستي براي جلوگيري از نابودي خود اين قطعنامه‌ها را طراحي مي‌کند و عرب‌ها نيز از آن حمايت مي‌کنند.

در دهه‌هاي گذشته اعراب منطقه در نوعي مخالفت و مقابله با رژيم صهيونيستي بسر برده و همواره در جنگ بودند، اما اکنون مشاهده مي‌شود که نه تنها آنها را به رسميت مي‌شناسند بلکه روابط نزديک و دوجانبه هم دارند اين تناقض رفتاري از سوي اعراب نشأت گرفته از چيست؟

بزرگترين رقيب اسرائيل مصر بوده که در 3 جنگ بزرگ با آنها روبه‌رو شده، در تمام جنگ‌ها شکست خورده و تنها پيروزي که کسب کرد در دوران انور سادات بود که توانستند از کانال سوئز بگذرند و صحراي سينا را پس بگيرند. هر چند وي نيز در همان جنگ با 300‌هزار اسيري که داد با نوعي شکست مواجه شد. اعراب در شرايط کنوني به نتيجه رسيدند که طي 40 سال گذشته که به جنگ با اسرائيل پرداختند خودشان بسيار ضعيف و آنها قوي‌تر شده‌اند. بنابراين درصدد اين امر بر آمدند که با تقويت اقتصادي، صنعتي و توسعه خود بتوانند جبران کنند و جنگ بي‌نتيجه را کنار بگذارند. ضمن اينکه نبايد فراموش کرد نيمي از ساکنان اسرائيل از کشورهاي عربي اخراج شدند و به آنجا مهاجرت کردند. اينها کساني هستند که در برابر اروپايي‌ها شهروند درجه دوم محسوب مي‌شوند. نبايد فراموش کرد که بخشي از زمين‌هاي اسرائيل توسط اعراب به آنها فروخته شد. هر چند به لحاظ حقوق فلسطيني‌ها حقوقي دارند، اما چون در جنگ بزرگي شکست خوردند بايد به‌دنبال کسب غرامت و جبران مافات باشند. اما اگر بخواهند با جنگ پيروز شوند با توجه به اينکه قيم اسرائيل آمريکا است بايد خود را براي جنگ با آمريکا آماده کنند. لذا اينهايي که امروز از خود سازش نشان مي‌دهند جنگ با آمريکا را معادل نابودي خودشان تلقي مي‌کنند و بنابراين با اسرائيل از سر دوستي درآمده‌اند.

چندي پيش پادشاه کويت در ادامه حمايت برخي کشورها از طرح صلح هرمز از اين طرح حمايت کرد و در کنار ايران ايستاد، از ديدگاه شما با وجود حمايت برخي کشورها اين طرح چه ميزان قابليت اجرايي و عملياتي خواهد داشت؟

ممکن است برخي سران عرب در مذاکره با ايران فقط در حدي که تفاهمي ميان ايران و عربستان در طائف ايجاد شود، تعارف کنند، اما معتقدم طرح صلح هرمز آينده چندان روشني ندارد، چراکه با نقص‌هاي جدي از سوي کشورهاي منطقه مواجه است. آنها فکر مي‌کنند اين طرح براي همگرايي و اتحاد کشورهاي منطقه با ايران براي پيشبرد اهداف و منويات خودش است. صلح تنها با عربستان وقتي که آنها به همراه عمان، امارات و قطر خواهان تعامل با اسرائيل و آمريکا هستند به سرانجامي نخواهد رسيد. عرب‌ها فکر مي‌کنند نهايت طرح صلح هرمز اين است که آنها را به سمت پرچم حق‌طلبي ايران بکشد در حالي که اين رويکرد ايران از طرف آنها حق‌طلبي محسوب نمي‌شود. چون براي آنها ايران نيز با ساير کشورها تفاوتي ندارد.

برخي مسئولان از فرستادن پالس‌هايي از سوي سعودي‌ها براي برقراري روابط دوجانبه با ايران خبر داده‌اند، با توجه به اينکه کشورمان نيز مشکلي براي مذاکره با عربستان ندارد اين اتفاق خواهد افتاد؟ آينده روابط دو کشور را چطور مي‌بينيد؟

من معتقدم با وجود اينکه گفته مي‌شود سعودي‌ها پالس‌هاي مثبتي براي برقراري مجدد روابط فرستاده‌اند، اما ارتباط برقرار نخواهد شد ولي عربستان مايل نيست که به‌صورت علني با ايران از در تخاصم و دشمني درآيد و به‌خاطر چند ضربه‌اي که خورده از اين نگران است که با ضربات شديدتري بخواهد غافلگير شود. عربستان ترجيح مي‌دهد که برخورد نظامي بين ايران و آمريکا صورت بگيرد، آنها نيز آباد و بي‌آسيب باقي بمانند و ايران را شکست خورده يا درگير جنگ ببينند، البته آمريکايي‌ها نيز مايل به جنگ نيستند، چراکه در همين حدي که جنگ به لحاظ اقتصادي ادامه دارد با جلوگيري از صادرات نفت، سرمايه‌گذاري در ايران و توسعه صنعتي، به اندازه کافي آسيب وارد مي‌کنند.

اخيرا وزير امور خارجه عمان به تهران سفر و با رئيس‌جمهور و وزير امور خارجه ديدار کرد که برخي علت سفر وي را بسته پيشنهادي آمريکا براي مذاکره با ايران دانستند، اساسا با توجه به تحولات اخير روابط ميان ايران و آمريکا را چطور تبيين مي‌کنيد؟

به‌نظر من و حتي برخلاف آن چيزي که آقاي روحاني گفتند که اگر آمريکايي‌ها تحريم‌ها بردارند ما مذاکره مي‌کنيم، مذاکره صورت نخواهد گرفت و آنها نيز تحريم‌ها را برنخواهد داشت، چراکه تحريم براي آنها همان هدفي است که در پي آن بودند. تحريم به نوعي برگ برنده ترامپ محسوب مي‌شود و او حاضر نيست که حتي در شرايط مذاکره نيز تحريم را بردارد، چراکه برداشتن تحريم يعني پذيرفتن خواسته‌هاي ايران در حالي که معلوم نيست ايران در خواست‌ها يا شروط آمريکا را بپذيرد. از اين رو آمريکا براي برداشتن تحريم‌ها نيز شرطي را خواهد گذاشت که براي جمهوري اسلامي قابل قبول نخواهد بود.

چندي پيش فرانسوي‌ها با تهديد کشورمان به اجراي مکانيزم ماشه و بازگرداندن تحريم‌ها ايران را به بازگشتن به اصل برجام فراخواندند، اما روسيه و چين اين طرح را خلاف برجام و غيرقابل اجرا دانستند از ديد شما اينگونه رويکردها در حفظ و پيشبرد برجام موثر خواهد بود؟

اگر اقدامات ايران مغاير برجام باشد آنها مساله را به شوراي امنيت برمي‌گردانند و با مشکلاتي که براي ايران پديد خواهند آورد نيازي هم به موافقت روسيه و چين نيست. گرچه ايران به تمام تعهدات خود در قالب برجام عمل کرده و اين موضوع در گزارش‌هاي آژانس وجود دارد، اما اروپايي‌ها به‌دنبال بهانه‌اي هستند تا از تعهدات خود سر باز بزنند. البته به‌نظر من مکانيزم ماشه صرفا تهديد اعلامي اروپايي‌ها و به‌خصوص فرانسه است و در شرايط فعلي با وجود مخالفت روسيه و چين اين طرح حالت عملي به خود نخواهد گرفت. با اين حال اروپايي‌ها با فشار به ايران مي‌خواهند که ايران در رفتارش تجديدنظر کند و دولت ايران نيز متقابلا آنها را به رعايت تعهداتشان در برجام فرا‌مي‌خواند. البته من معتقدم که اروپايي‌ها در اصل خود برجام را ابزاري براي حمايت از بقاي اسرائيل مي‌دانند. از نظر آنها برجام براي جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي بود. به اين ‌دليل که اروپايي‌ها بر اين گمان بودند که اگر اين اتفاق بيفتد، نابودي اسرائيل را به‌دنبال خواهد داشت. به اين دليل است که اروپايي‌ها با احتياط رفتار مي‌کنند، ولي هدف‌ آنها نيز به اندازه آمريکا به حمايت همه‌جانبه از اسرائيل خلاصه مي‌شود.

اخيرا مجلس نمايندگان آمريکا اعلام کرده که رسما طرح استيضاح ترامپ را کليد زده و طي روزهاي آينده به اجرا در خواهد آمد. روند اين استيضاح تا برکناري ترامپ پيش خواهد رفت يا صرفا منجر به ريزش آراي وي در انتخابات 2020 خواهد شد؟

من فکر نمي‌کنم که استيضاح عملي شود، براي اينکه بعيد است استيضاح‌کنندگان دوسوم آراي سنا را به‌دست بياورند، اما تا حدود زيادي پيش خواهد رفت، چراکه آقاي ترامپ هم با تهديد مجلس نمايندگان اعلام کرده از حضور در جلسه و ارائه توضيحاتي که خواسته شده خودداري مي‌کند. هرچند که واکنش‌هاي بسيار تحقيرآميزي نيز دريافت کرده است. لذا معتقدم که مجلس نمايندگان وي را استيضاح کرده و به زيان او راي خواهد داد و مساله براي بررسي نهايي به سنا ارجاع خواهد شد که در آنجا دوسوم آرا را نمي‌آورد. البته اين مساله ضربه بسياري به حيثيت ترامپ خواهد زد که مي‌تواند در وضعيت وي در انتخابات سال آينده آمريکا موثر باشد. ادامه اين روش توسط دموکرات‌ها با علم به اينکه به نتيجه نهايي هم نخواهد رسيد به‌دليل ضربه زدن به حيثيت او براي بالابردن شانس خودشان در انتخابات است. اين نکته را هم بايد اضافه کنم که حتي استيضاح ترامپ هم تضميني براي پيروزي دموکرات‌ها در انتخابات 2020 نيست، چراکه در دوره اول نيز که ترامپ پيروز شد شخصا هرگز پيش‌بيني نمي‌کردم که افکار سياسي در آمريکا به اين حد عاميانه سقوط کرده باشد. براي اينکه ترامپ بيشتر نماينده عوام در آمريکا است و گزينش او تا حدي نشان‌دهنده گسترش عوام‌گرايي در آمريکا است و تا حدي ناشي از عدم مشارکت گروه‌هاي متفکر در آن انتخابات بوده است. لذا در اين دوره امکان اينکه صاحبان انديشه در آمريکا از بي‌قيدي و انفعال دست بردارند و در انتخابات شرکت کنند بيشتر است. به همين نسبت شانس پيروزي رقيب دموکرات ترامپ نيز بيشتر به‌نظر مي‌رسد. هر چند که هميشه تعداد توده‌هاي عوام زياد و قابليت به حرکت در آوردن آنها با شعارهاي پوپوليستي بسيار است.

منبع : آرمان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه