۵۵آنلاین :
در نظام جمهوری اسلامی ایران شاهد پیدایش احزاب و گروههای سیاسی مختلف با آرمانها و عقاید گوناگون بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بودیم لیکن با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب هنوز احزاب سیاسی به معنای واقعی کلمه نهادینه نشدهاند و هیچکدام از احزاب نتوانستهاند کار ویژه واقعی احزاب از جمله مشارکت سیاسی، جامعهپذیری سیاسی، ارتباطات سیاسی و... را داشته باشند. اگرچه به کرات نام احزاب شنیده شده اما اکثریت قریب به اتفاق آنها فقط نام حزب را یدک کشیدهاند. به رغم تجربه ناموفق احزاب سیاسی در ایران هنوز هم اعتقاد به ضرورت نهادهای نظاممند، سازمانیافته، رسمی، قانونی و هدفمند کماکان به قوت خود باقی است.
اگر ساختار بیمارگونه احزاب سیاسی بهبود یابد، آسیبها و موانع برطرف گردد احزاب سیاسی با گرم نمودن فضای انتخابات از طریق تبلیغات، مناظره، گفتوگو و به بحث کشیدن مسائل مهم و مشکلات جدی و ارائه راهکارها، شهروندان بیتفاوت را تبدیل به شهروندانی مسئول و متحرک نموده باعث مشارکت بیشتر مردم در انتخابات شده و یکی از زمینههای تحقق توسعه سیاسی را فراهم مینمایند. در نوشتار حاضر سؤال اصلی پژوهشگر عبارت است از اینکه؛ احزاب سیاسی چه نقشی در توسعه سیاسی ایران دارند؟ در پاسخ به این سؤال که فرضیه پژوهش میباشد، پژوهشگر معتقد است، با رفع موانع تشکیل و نهادینه شدن احزاب در ایران زمینههای مشارکت سیاسی فعال و نهادمند فراهم و یکی از بسترهای توسعه سیاسی محقق خواهد شد.
نگاهی اجمالی به نظام سیاسی کشورمان بیانگر این نکته میباشد که احزاب به معنای حقیقی کلمه شکل نگرفتهاند، بلکه گروههای سیاسی بهنام حزب در ایام انتخابات موقتا فعالیت کرده و بعد از آن هیچ رابطه دقیق و تعریف شدهای میان نمایندگان حزبی و خود حزب وجود ندارد، بنابراین اگر آسیبها و موانع تحزب برطرف شده و حزب به معنی صحیح کلمه شکل بگیرد تاثیر بسزائی در کاهش خطاهای انتخاباتی داشته و مسیر توسعه سیاسی را هموارتر خواهد نمود. ر گفتوگو با دکتر نبیا... رشنو به بررسی این موضوع پرداخته است، مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
ضعف احزاب در کشور ما جدي است. تا چهاندازه اين ضعف ريشه در تاريخ دارد و از گذشته ما ناشي ميشود؟
پس از وقوع انقلاب، نظام جمهوري اسلامي جايگزين حکومتي شد که ذيل چتر حمايت يکي از قدرتهاي جهاني قرار داشت. اين جايگزيني سبب شد که موجي از تعارضات سياسي در جامعه پديد آيد و مخالفتها در ابعاد گوناگون عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي شکل گيرد. اين زمينه و روند تحولاتي که تا امروز شاهدش بودهايم، نوعي جنگ براي استقلال و عليه سلطه بوده و به جرأت ميتوان گفت نظام جمهوري اسلامي از مستقلترين نظامهاي سياسي در دنياست.
جنگ هشت ساله، تحريمهاي ۴۰ساله و بسياري ديگر از موانع و مشکلاتي که بر سر راه نظام ايجاد شده، جامعه را دچار نوعي تنش مستمر در سياست خارجي کرده است. بهطور طبيعي در داخل نيز اين موضوع اثرگذار بوده و با بروز و ظهور طيفهاي مختلف مردم با نگاههاي سياسي متفاوتي درگير بودهاند. حزب جمهوري اسلامي را ميتوان اولين ساختار حزبي جدي در نظام جديد دانست. بانيان اصلي انقلاب با تاييد رهبري عالي نظام اين حزب را ايجاد کردند و حمايت مادي و معنوي از اين حزب از سوي امام صورت گرفت. اين يعني از ابتداي انقلاب تشخيص داده شد که توجه به ساختار حزبي امري ضروري براي آينده کشور است.
دليل اين عدم رشد احزاب که ميگوييد چيست و چرا طي ۴۰ سال گذشته احزاب نتوانستهاند به بلوغ سياسي برسند؟
دليل عدم رشد را ميتوان در نبود تحزب جست. ما طي اين سالها همواره با جريانهاي سياسي روبهرو بودهايم و حزب به مفهوم رقابتي که ناظر به اعمال همديگر باشند وجود نداشت. وقتي هر کدام از اين جريانهاي اصلاحطلب يا اصولگرا را مينگريم، خواهيم ديد که در درون هر کدام از اين جريانها چندين انشقاق و تفکر با تفاوتهاي جدي وجود دارد. اين يعني هر فردي ميز و منصب داشته گروهي دورش جمع شدهاند و بهدنبال منافع قبيلهاي خود بودهاند. اين افراد امروز ذيل جريانهاي اصلاحطلب و اصولگرا قرار دارند. چنين روندي موجب شده تا ما اين دو جريان را جريانهاي روزي خوار و حزب بادي بدانيم که منافع باندي و قبيلهاي آنها را گرد هم آورده.
امروز به شرايطي رسيدهايم که هر دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا ديگر مورد پذيرش عامه مردم نيستند؛ طبيعي هم هست چرا که مردم خواهان رشد و پيشرفت هستند. مردم ميخواهند کشور قدرت بگيرد و سرمايههاي انساني و مالي و طبيعي که در همه اين سالها صرف حراست از کشور شده به هدر نرود. در ميان اين دلنگرانيهاي مردم براي حفظ کشور و نظام اسلامي، دو جريان تماميت خواه اصلاحطلب و اصولگرا با مردم بازي کردند و در نتيجه امروزه جامعه اعتمادي به کارکرد اين جريانها ندارد. از ۱۳۹۲ به اين سو نيز يک جريان جديد در ميان اين دو جريان شکل گرفت به نام جريان اعتدال که به نوعي تلفيقي است و بخشي از قدرت را به دست گرفته.
يعني جريان اعتدال را جرياني عميق و ريشهدار نميبينيد و رشد آن را مرهون اشخاصي چون آيتا... هاشمي و آقاي روحاني ميدانيد؟
بروز و ظهور اين جريان حاصل دو اتفاق است؛ اول اين که در سال ۹۲ مردم از ناکارآمديها خسته بودند و ميخواستند تحولي جدي در اداره امور کشور اتفاق بيفتد.
اين تحول در صحنه رقابت سال ۹۲ در سيماي آقاي روحاني جلوه يافت و ديالوگ مستقيم آقاي روحاني با مردم بود که باعث شد او بهعنوان شخص پيروز در انتخابات رياست جمهوري لقب گيرد. طيف عظيمي از مردم مطالباتشان را در صحبتهاي آقاي روحاني ديدند، از ايشان حمايت کردند و به مقام رياست جمهوري رسيد. با اين وجود جريان اعتدال و توسعه اين پيروزي را به نام خود تصاحب کرد؛ آن هم در حالي که اين جريان نه گفتمان مشخصي داشت و نه از برنامه و نقشه راه بهره ميبرد. براي اداره امور کشور برنامه و کارنامه لازم بود که جريان اعتدال فاقد آن بود. در دور دوم رياست جمهوري آقاي روحاني يعني از ۱۳۹۶ تاکنون نيز هيچبرنامه مشخص اجرايي و کارنامه نظاممندي از جريان اعتدال ديده نشد، اما در هر حال آنها مدعي هستند که آقاي روحاني منتسب به آنهاست.
در مورد آقاي روحاني نگرشهاي زيادي وجود دارد، برخي از افراد ايشان را اصولگرا و برخي ايشان را ادامهدهنده راه آيتا... هاشمي رفسنجاني ميدانند. نگاه شخص آقاي روحاني و رفتار ايشان سبب شد تا مردم به او اعتماد کنند. نکته ديگر اينکه جريان اعتدال آن ساختار سياسي نيمبند و دوقطبي نيمهموثر اصلاحطلب و اصولگرا را دگرگون کرد و دستاوردي هم نداشت. يعني يک ساختار سياسي هرچند نيمبند، ويران شد اما هيچچيز جايگزين آن نشد و اين يعني جامعه در آينده نه چندان دور با تبعات جدي اين اتفاق روبهرو خواهد شد. به همين دليل است که ميتوانيم بگوييم ساختار سياسي مشخصي در جامعه ما وجود ندارد و جبهههاي فکري و سياسي فاقد توانايي لازم براي توسعه و رشد هستند.
معتقديد در حال حاضر جامعه در بنبست سياسي قرار دارد و راهي براي برون رفت از اين وضعيت موجود نيست؟
وقتي مردم از دو جريان با سابقه عصبانياند اگر آن دلبستگي خاص مردم از نظام جمهوري اسلامي و حمايت قاطع مردم از مسئولان در جامعه ايران وجود نداشته باشد بايد شاهد يک فضاي يأس و بنبست در کشور باشيم. اميدواريم مديريت جامع و کامل ايشان شرايطي را فراهم کند که کشور به تدريج، به خصوص در چندماه باقي مانده تا انتخابات جامعه به سمت ساختارهاي حزبي و تشکيلاتي حرکت کند. چه بسا اگر اين اتفاق بيفتد، يعني نظم سياسي به کشور بازگردد و رفتن به سوي تحزب و حزبگرايي در دستور کار قرار گيرد، اميد به جامعه بازگردد و اين يأس و رخوت سياسي پايان يابد. جامعه ما امروز به حزب واقعي و تحزب واقعي نياز دارد.
براي حل اين مشکل بلوغ سياسي چه بايد کرد؟
وجود احزاب سياسي در جامعه يک نياز ضروري و اساسي تلقي ميگردد، بهطوري که هم دولت و هم جامعه نياز به حزب دارد. علت اينکه جامعه نياز به حزب دارد اين است که امروزه خواستههاي گروهها و اقشار متفاوت شده است و درکشان از نيازهاي طبقاتي شان افزايش پيدا کرده است براي اينکه بتوانند اين نياز طبقاتيشان را به سيستم سياسي افزايش بدهند و چون تحصيلاتشان افزايش پيدا کرده و آگاهي آنها بيشتر شده به قالب تشکيلاتي که اسمش را حزب ميگذاريم تبديل ميشوند. دولت نيز احساس ميکند که بدون حزب قابليت تداوم ندارد.
دولتها نياز به اين دارند که با جامعه ارتباط داشته باشند يکي از اين ارتباطات حزب است. لذا مشارکتها هم که در قالب حزب صورت ميگيرد دموکراتيکتر خواهد بود. البته صرف وجود حزب کافي نيست بايد موانع حزب برطرف شود آسيبشناسي جدي صورت پذيرد تا به يک نقطه ايدهآل برسيم. مفاهيم توسعه سياسي، مشارکت مردم، مشروعيت سياسي، قانونمندي، تحمل و مدارا، نظم و ثبات سياسي مفاهيمي هستند که نقطه تلاقي آنها ظهور احزاب و گروههاي سياسي ميباشد.
تصويب قوانين در راستاي گسترش فرهنگ تحزب براي نمونه قانون حزبي شدن انتخابات مجلس شوراي اسلامي چه تاثيري ميتواند بر وضعيت موجود داشته باشد؟
تصويب قوانين درست در اين راستا بسيار مهم است و ميتواند نقش مثبتي در راستاي توسعه احزاب ايفا کند. وقتي ساختار حزبي و جامع که بر عملکرد اعضايش نظارت دارد وجود نداشته باشد، اشخاص و جريانهايي به مجلس ورود پيدا ميکنند.
اين خود آغاز فاجعه است. مجلس بهعنوان تنها نهاد قانونگذار اگر در دست اشخاص بدون صلاحيت، خام باشد و نمايندگانش تجربه و دانش قانونگذاري را نداشته باشند، کل کشور دچار مشکل ميشود. وقتي احزاب نباشند، در هيجانات انتخابات برخي چهرههاي شناخته شده اما غيرمتخصص سوار بر موج حوادث ميتوانند پيروز انتخابات لقب گيرند، وارد مجلس شوند و بدون طي طريق مرسوم تمام امور قانون گذاري مملکت در اختيار آنها قرار ميگيرد. عدم آموزش نمايندگان پيش از ورود به مجلس معضلي جدي است. اي کاش مسئولان مربوطه در نظام تقنيني کشور بعد از هر انتخابات و شناخته شدن منتخبين، دورهاي سهماهه براي آموزش منتخبين در نظر بگيرند. اين خلأ بزرگي در مجموعه قانون گذاري ماست که افراد بعد از آغاز به کار در مجلس تازه سعي ميکنند بهطور تجربي چيزهايي را بياموزند و آن آموخته را در سياستهاي کلان کشور به کار ببرند.
اگر اين ضعف پوشش داده نشود نتيجهاش ميشود همين وضعيتي که در کشور ايجاد شده. ما در حال حاضر بلوغ کافي را در جريانهاي حزبي و سياسي نميبينيم. زماني که افراد در جريان رقابتهاي حزبي و ساختارمند وارد مجلس نشوند يکي ديگر از مشکلات اين مساله، چرخش مواضع به خاطر منفعتها خواهد بود و جريانهاي گذرا نميتوانند کنترل اين نمايندگان را داشته باشند. طبيعي است که چنين نمايندگاني نتوانند منافع کشور را در اولويت قرار دهند.
راهکار پيشنهادي شما براي حل اين معضل چيست؟
در بحث قانون اساسي نيز ميتوانيم در حوزه تقويت نقش احزاب اصلاحاتي را در نظر بگيريم. قانون اساسي تابو نيست و با طي طريق حقوقي و قانوني ميتوان آن را نيز اصلاح کرد. البته اين مساله نيز وجود دارد که مشکلات ما صرفا در حوزه قانون گذاري نيست و بخشي از مشکلات نيز به اجراي قانون باز ميگردد. در مجموع همه موارد به بلوغ سياسي جامعه برميگردد؛ بهطور کلي و بهعنوان نتيجهگيري و ارائه راهکار بايد بگويم گروهها و جريانهاي سياسي هيچ برنامهاي براي اداره امور کشور ندارند. اين موضوع در کشور ما ريشه تاريخي دارد.
لذا جريانهاي سياسي فعلي نيز فاقد ساختار حزبي بوده و عموما باندهاي قبيلهاي هستند که حيات و رقابتشان صرفا براي تصاحب قدرت و ثروت است. به همين دليل اکنون مردم هيچ اعتمادي به اين بازيهاي باندي و سياسي ندارند. کشور اکنون به شدت نيازمند ساختارهاي مدون حزبي و ايجاد سيستمهاي خودکنترلي و رقابتي در سطح جامعه است تا اعتماد مردم احيا شود. راهحل اين موضوع نيز اين است که احزاب ساختارمند براي اداره امور کشور برنامه اجرايي ارائه نمايند. اين يک نياز بزرگ و خلأيي اساسي در اداره امور کشور ماست.
منبع : آرمان ملی
دیدگاه تان را بنویسید