میراث کهن | موزه
موزه بزرگ مصر؛ میراث کهن، بیان نو
در جهانی که سرعت دگرگونیهای سیاسی، فناورانه و زیستمحیطی از حافظه انسانی پیشی گرفته است، موزهها نقشی اساسیتر از هر زمان دیگر یافتهاند.
در جهانی که سرعت دگرگونیهای سیاسی، فناورانه و زیستمحیطی از حافظه انسانی پیشی گرفته است، موزهها نقشی اساسیتر از هر زمان دیگر یافتهاند. موزه نهفقط مکانی برای نمایش اشیای کهن، بلکه عرصهای برای بازخوانی حافظه جمعی و بازآفرینی پیوند انسان با تاریخ و محیط خود است. هر تمدنی، در لحظهای از بلوغ فرهنگی، به ضرورت داشتن چنین حافظهای پی میبرد؛ چراکه هیچ ملت یا فرهنگی بی حافظه پایدار نمیماند. موزهها در این معنا، نهادهاییاند که «تاریخ را به حال» پیوند میزنند و گذشته را در قالب روایتهای نو به جامعه امروز عرضه میکنند. ازاینرو، موزه دیگر فقط گنجینهای از آثار نیست؛ بلکه نهادی اجتماعی است که در آن علم، هنر، آموزش، میراث و دیپلماسی فرهنگی درهم میتند. در سده بیستویکم، موزهها به بازیگران اصلی گفتوگوهای جهانی درباره هویت، توسعه پایدار و تنوع فرهنگی بدل شدهاند.
موزه و هویت ملی در زمانه جهانی
در روزگار ما که مرزهای جغرافیایی و فرهنگی درهم آمیخته و جهان بهسوی نوعی «هویت سیال» میرود، موزهها از مهمترین ابزارهای بازسازی و تقویت هویت ملی به شمار میآیند. ملتها از رهگذر موزهها میتوانند تاریخ خود را بازگو کنند، روایتهای تازه از گذشته بسازند و تصویر خویش را در حافظه جهانی تثبیت کنند.
در این میان، موزه نه محلی برای «نگاهکردن به اشیا»، بلکه برای «شناخت خود» است. بازدید از یک موزه ملی، تجربهای از مواجهه با تداوم تاریخی است؛ جایی که شهروند درمییابد ریشههای فرهنگی و ارزشهای اجتماعیاش در چه بستر تاریخی شکل گرفته است. ازاینرو، موزهها در جوامع نوگرا به ابزاری برای آموزش شهروندی و پرورش حس تعلق فرهنگی تبدیل شدهاند.
در مقابل، در جوامعی که موزه صرفاً انبار آثار باستانی تلقی میشود، پیوند میان گذشته و حال گسسته میماند و تاریخ از عرصه زندگی روزمره به ویترین شیشهای محدود میشود. مسئله این است که آیا ما گذشته را در موزه نگه میداریم تا فراموشش کنیم، یا آن را مینمایانیم تا بهتر بفهمیم چه کسی هستیم؟
موزه و دیپلماسی فرهنگی
در دهههای اخیر، موزهها در کنار دانشگاهها و مؤسسات علمی، نقش مؤثری در دیپلماسی فرهنگی ایفا کردهاند. نمایشگاههای بینالمللی، پروژههای مشترک پژوهشی و مرمت آثار و گردش نمایشگاههای تمدنی از پکن تا پاریس، ابزارهایی هستند که ملتها از طریق آنها با جهان سخن میگویند.
در جهانِ پس از استعمار، که بحث بازگرداندن آثار فرهنگی و احترام به تنوع میراث بهطور جدی مطرح است، موزهها به صحنههای گفتوگو و گاه منازعه بدل شدهاند. هرچند این گفتوگوها گاه با چالشهای سیاسی همراه است، اما درنهایت، همین ارتباطات علمی و فرهنگی، بنیان گفتوگوی تمدنها را میسازد.
در این میان، کشورهای باستانی مانند مصر، ایران، چین و یونان بهواسطه عمق تمدن خود، از ظرفیت ویژهای برای استفاده از موزهها بهعنوان پلهای فرهنگی برخوردارند. موزه برای این کشورها نهفقط یادگاری از گذشته، بلکه سندی برای حضور فعال در گفتوگوی جهانی تمدنهاست.
موزه بزرگ مصر: میراث کهن، بیان نو
در نخستین روزهای نوامبر ۲۰۲۵، مصر پس از دو دهه انتظار، سرانجام موزه بزرگ خود را در کنار اهرام جیزه افتتاح کرد. این موزه که در مساحتی بیش از پانصد هزار مترمربع بنا شده و بیش از صد هزار اثر باستانی را در خود جای داده، بزرگترین موزه جهان است که به یک تمدن واحد اختصاص یافته است.
اما اهمیت این موزه تنها در عظمت معماری یا شمار آثارش نیست؛ بلکه در پیامی است که برای جهان دارد: بازخوانی تمدن مصر نه بهعنوان گذشتهای مرده، بلکه بهعنوان هویتی زنده و پویا که در عصر جهانیشدن هنوز الهامبخش است.
موزه بزرگ مصر نماد بازسازی حافظه ملی در سطح جهانی است. دولت مصر با گردآوری کامل مجموعه توتعنخآمون و نمایش آن در فضایی علمی و فناورانه، نشان داده است گه چگونه میتوان با بهرهگیری از سرمایههای فرهنگی، اقتصاد دانشبنیاد و توریسم فرهنگی را همزمان پیش برد.
این موزه همچنین نشانگر نوعی «اعتماد فرهنگی» است: تلاشی برای تعریف دوباره جایگاه مصر در نقشه فرهنگی جهان، نه از خلال نفت یا سیاست، بلکه از رهگذر میراث فرهنگی. همانگونهکه اهرام در دوران باستان نشانه توان مهندسی و ایمان مصریان بود، این موزه در عصر مدرن نشانهای از ایمان آنان به آینده و دانش است.
موزه در ایران: میان سنت و چالش
ایران نیز پیشینهای درخشان در موزهداری دارد. نخستین موزههای ایران در اواخر قاجار و اوایل پهلوی شکل گرفتند، از جمله موزه ایران باستان که در ۱۳۱۶ خورشیدی گشایش یافت و هنوز یکی از شاخصترین بناهای موزهای خاورمیانه است. از آن زمان تا امروز، دهها موزه تاریخی، مردمشناسی، هنری و منطقهای در سراسر کشور ایجاد شده است.
بااینحال، موزه در ایران هنوز از جایگاه بایسته خود در نظام فرهنگی و آموزشی برخوردار نیست. بسیاری از موزهها بیشتر کارکرد نگهداری دارند تا آموزش و پژوهش و رابطه آنها با جامعه، بهویژه نسل جوان، کمرنگ است. گاه نیز موزهها بهدلیل کمبود بودجه، نبود روایتپردازی نو، یا فقدان فناوریهای نمایش، نتوانستهاند خود را با نیازهای زمانه هماهنگ کنند.
درحالیکه موزه بزرگ مصر در کنار اهرام جیزه تصویری جهانی از میراث مصر میسازد، ما هنوز در اندیشه پیوند میان موزه و چشمانداز ملی هستیم. موزهها در ایران میتوانند -و باید- به صحنه گفتوگوی فرهنگهای ایران باستان، اسلامی، محلی و معاصر بدل شوند. در کشوری که تنوع فرهنگی، زبانی و تاریخی در هر گوشهاش موج میزند، موزهها میتوانند دانشگاههای زندهای باشند برای آموزش «ایرانشناسی برای ایرانیان».
افزونبرآن، موزهها باید از قالب صرفاً دولتی بیرون آیند و به عرصه مشارکت عمومی، بخش خصوصی و نهادهای علمی بدل شوند. بدون چنین مشارکتی، موزهها در انزوای اداری و اجرایی صرف گرفتار میمانند و از پویایی اجتماعی دور میافتند.
موزه بهمثابه آینده فرهنگ
در روزگار بحرانهای زیستمحیطی، جنگهای فرهنگی و بیاعتمادی جهانی، موزهها بیش از هر زمان به مکانهایی برای گفتوگو و درک متقابل نیاز دارند. موزه نه صرفاً حافظ گذشته، بلکه کارگاه ساختن آینده است؛ زیرا آینده هیچ ملتی بدون حافظه ممکن نیست.
افتتاح موزه بزرگ مصر در سال ۲۰۲۵ یادآور این حقیقت است که میراث فرهنگی نه باری بر دوش توسعه، بلکه یکی از ابزارهای آن است. کشورهایی که مواریث خود را در قالب نهادهای فرهنگی نوسازی میکنند، درحقیقت سرمایه نمادین خود را به سرمایه اجتماعی و اقتصادی بدل میسازند.
برای ایران نیز، بازنگری در جایگاه موزهها ضرورتی فوری است. باید موزه را از سطح نمایشگاه اشیای باستانی به سطح نهاد اندیشه، آموزش، گفتوگو و الهام ارتقا داد. موزههای ایران میتوانند روایتگر پیوند شرق و غرب، کوه و دشت، آریایی و سامی، زرتشتی و اسلامی، سنت و مدرنیته باشند؛ همانگونهکه موزه مصر، روایت تداوم نیل و خورشید را بازمیگوید.
موزهها، اگر بهدرستی فهمیده و پشتیبانی شوند، قادرند پلهایی باشند میان دیروز و فردا، میان علم و هنر، میان محلی و جهانی. و شاید در روزگاری که انسانها از سرعت زمان سرگیجه گرفتهاند، موزه آخرین جایی باشد که میتوان در آن ایستاد و بهآرامی، خود را در آینه تاریخ دید.
						
دیدگاه تان را بنویسید