یادداشتی از رضا رئیسی
لزوم تغییر استراتژی در دیپلماسی هسته ای | درباره بازگشت تحریم های سازمان ملل و اهرم های واکنشی ایران
شامگاه آدینه به وقت تهران در یک ظهر معمولی به وقت محلی نیویورک درحالیکه اذهان عمومی ایرانیان به دایره طلایی کشتی زاگرب و دستوپنجه نرم کردن قهرمانان ایرانی با رقبای جهانی معطوف بود.

شامگاه آدینه به وقت تهران در یک ظهر معمولی به وقت محلی نیویورک درحالیکه اذهان عمومی ایرانیان به دایره طلایی کشتی زاگرب و دستوپنجه نرم کردن قهرمانان ایرانی با رقبای جهانی معطوف بود، حریف آمریکایی با همراهی همقطاران اروپایی و همکاری اکثریت اعضای شورای امنیت، بالاخره فیتیله برجام را تاباند و با ضربه.فنی اسنپبک نسخه آن را پیچید و از شواهد امر چنین برمیآید که درخواست بازنگری ایران هم به جایی نرسیده و تا چند روز دیگر حکم نهایی صادر و پایان برجام برای همیشه رقم بخورد.
اما آیا این پایان برجام، یعنی پایان دیپلماسی و پذیرش شکست مطلق؟ آیا اسنپبک به معنای آن است که به دوران پیشابرجام رهنمون شدهایم و هیچ زمینه و عرصهای برای تلطیف و تغییر فضا در راستای پیشبرد منافع ملی مرتبط با مقوله دیپلماسی و پرونده هستهای ایران با بازگشت به دوران پیش از برجام نداریم؟ در این نوشته، از چند زاویه به تحلیل وضعیت و چشماندازهای پیش رو خواهیم پرداخت.
دنیای متفاوت نظام بینالملل
پانزده سال پیش که شش قطعنامه متواتر شورای امنیت با اجماع جهانی علیه ایران، یکی بعد از دیگری به تصویب رسید، مناسبات و معادلات حاکم بر نظام بینالملل متفاوتتر از شرایط این روزهای حاکم بر جهان است. بلوکبندیهای تازه در منطقه و جهان در حال شکلگیری است، هژمونی ایالات متحده در جهان تکقطبی، کمرنگ و کمرنگتر شده و اکنون جای خود را به کنشگری چندقطبی بازیگران ارتقایافته و بلوکبندی متشکل از قدرتهای نوظهور داده است، هیچ خبری از آن اجماع جهانی معطوف به راهبرد ایرانهراسی نیست.کمااینکه در همین فرآیند رایگیری درباره پیشنویس پیشنهادی روسیه و چین برای ادامه لغو تحریمهای شورای امنیت، چهار کشور چین، روسیه، پاکستان و الجزایر رای منفی دادند و دو کشور کرهجنوبی و گویان به آن رای ممتنع دادند. درحالیکه ١۵سال پیش ۶قطعنامه ضد ایرانی با اجماع حداکثری و مطلق به تصویب میرسید. بیگمان بازگشت تحریمهای سازمان ملل روی کاغذ شرایط را سخت میکند؛ اما نکته آن است که اجماعی روی اجرای آن وجود ندارد.
به معنای ساده، وقتی ما با طرفهای غربی مبادله و تجارتی نداریم و شرکای اصلی اقتصادی ما کشورهای شرقی و مشخصاً چین هستند (فروش نفت) و ما عضو بریکس و پیمان شانگهای هستیم و چین و روسیه رسماً اعلام کردهاند که به مبادلات تجاری و اقتصادی خود با ایران ادامه میدهند، این بدان معنی است که تا حدود زیادی توانایی خنثیسازی تبعات پسگشت تحریمها را داریم و شرایط نسبت به زمان صدور قطعنامهها متفاوت شده است.
دیپلماسی فعال و عملگرا
وقتی قطعنامههای پیدرپی علیه ایران به تصویب رسید، مشکل اصلی به اتخاذ رویکردهای اشتباه در داخل باز میگشت که مؤید سوءنیت و دشمنی طرفهای خارجی شد. درحالیکه ایران از تمامی ابعاد اهمیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک ممتاز و متمایزی نسبت به دیگر کشورهای منطقه از جمله سوریه در آن زمان داشت، روسیه و چین که با بهرهگیری از حق وتو نگذاشتند، یک قطعنامه علیه سوریه درگیر در جنگ هولناک داخلی به تصویب برسد، هیچ مخالفت و مقاومتی در برابر قطعنامههای ضدایرانی انجام ندادند، چون از داخل پالسی مبنی بر مخالفت با تحریمها دریافت نکردند که حتی با جملاتی چون کاغذپاره خواندن تحریمها، انگیزهای هم در این زمینه قابلملاحظه نبود.اکنون البته شاهد چنان خبط و خطایی نیستیم و نتیجه متفاوتش هم در آرای جلسه روز جمعه مشخص بود؛ اما جا دارد که بگوییم، هنوز هم در زمینه دیپلماسی فعال و پویا دچار ضعف و کاستیهایی هستیم و میتوانستیم طی این چند ماه اخیر که پیشبینی شرایط امروز دور از ذهن نبود و بهخصوص در طول یک ماه اخیر، با کشورهای غیردائم عضو شورای امنیت، به رایزنی و مذاکرات مستقیم میپرداختیم، شاید که میتوانستیم تغییراتی در رای نهایی ایجاد کنیم. نمونه آنکه وزیرخارجه فعال ما در جریان تحولات منطقهای، سفری به یکایک این کشورها داشت و تلاش خود را مصروف میداشت. کاری که اکنون در فردای پس از برجام از حیز انتفاع ساقط نشده و در قبال همسایگان و شرکای اقتصادی و تجاری قابلانجام است و ضرورت دارد.
تغییر استراتژی در قبال پرونده هستهای
از ٢۴سال پیش که پرونده هستهای ایران در محافل بینالمللی بازگشایی شد، ایران با طرفهای غربی، سالهای سال پشت میز مذاکره نشسته است، چند بار توافق بهعملآمده، بارها مذاکرات به شکست انجامیده و در این اواخر نیز که شاهد تهاجم نظامی ایالات متحده به تاسیسات هستهای ایران در سکوت طرفهای اروپایی و تایید ضمنی آنان و نیز فقدان کارایی نهادهای بینالمللی از جمله آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سازمان ملل بودیم. واقعیت آن است که برخلاف اظهارنظر رندانه امانوئل مکرون که با فرافکنی خواست مسئولیت عدم نتیجهگیری در مذاکرات را معطوف به مسائل داخلی کند، اروپاییها بدون اجازه آمریکا آب هم نمیخورند و آمریکای ترامپ هم نشان داده که حاضر به پذیرش حقوق هستهای و یا هرگونه نرمش در برابر ایران نیست.با این اوصاف، به نظر میرسد پیگیری روند دیپلماسی با طرف غربی بدون ابتکارات غیرمنتظره فاقد هرگونه نتیجه باشد و از طرف دیگر، ادامه استراتژی فعلی در برنامه هستهای جز فوت وقت و هزینهسازی برای ایران ثمری ندارد و این حرکت بهمثابه استخوان لای زخم باید پایانی داشته باشد و با قاطعیت و اجماعسازی داخلی یکی از مسیرها را برگزیده و نظامات تازهای را بر معادلات کنونی حاکم کنیم.
در نهایت
به هر تقدیر آنچه که واضح است، بعد از ۲۴سال فراز و نشیب و پس از ۱۰سال حکمرانی برجام در پرونده هستهای به نقطه عطف بیبازگشت در این عرصه رسیدهایم که نیازمند تغییر استراتژی، تدابیر تازه و تحرکات فوقالعاده در مواجهات آتی خود در پرونده هستهای هستیم. هر چه هست، این نکته بدیهی است که امکان مذاکرات فرسایشی و تکرار روندهای پیشین پاسخگو نبوده و نتوانسته آنگونه که بایسته و شایسته است، در راستای منافع ملی تامینکنندگی لازم را به ارمغان بیاورد.البته که اگر با هوشیاری و با برنامه و با جسارت در تصمیمگیری به مواجهه با شرایط تازه برویم، هرچند در کوتاهمدت، پسگشت تحریمها میتواند تبعاتی را متوجه کشور کند؛ اما در میانمدت و بلندمدت خروج از سیکل باطل موجود با خلق ابتکارات تازه و شکلدهی مسیرهای جایگزین متوازنساز، میتواند به نفع ایران صحنه معادلات دچار تغییر و تحول شده و جمله کلیشهای تبدیل تهدید به فرصت، برای یک بار هم که شده برای ما مصداق و معنی حقیقی داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید