ارسال به دیگران پرینت

ملانصرالدین | حکایتهای ملانصرالدین

ملانصرالدین و حکایت خنده دار پس گردنی!

در کوچه پس گردنی محکمی به ملانصرالدین زد و سپس شروع به عذرخواهی کرد که ببخشید اشتباه کردم و شما را بجای کس دیگر گرفته بودم

ملانصرالدین و حکایت خنده دار پس گردنی!

روزی کسی در کوچه پس گردنی محکمی به ملانصرالدین زد و سپس شروع به عذرخواهی کرد که ببخشید اشتباه کردم و شما را بجای کس دیگر گرفته بودم. ملانصرالدین قانع نشد ، گریبان او را گرفت و پیش قاضی برد و ماجرا را باز گفت. قاضی حکم کرد: ملا در عوض یک پس گردنی به آن شخص بزند.

حکایت خنده دار / ملانصرالدین و پس گردنی

ملا النصرالدین به این امر راضی نشد. قاضی حکم کرد به عوض پس گردنی یک سکه طلا بایستی آن مرد به ملا بدهد. ناچار تسلیم شده و برای آوردن سکه از محکمه بیرون رفت.

ملانصرالدین و حکایت خنده دار پس گردنی!

ملا قدری به انتظار نشست. بعد در حالی که داشت در محکمه قدم میزد نگاهش به پس گردن کلفت قاضی افتاد پس درنگ نکرد و پس گردنی محکمی نثار قاضی کرد و گفت: چون عیال در خانه منتظر من است و من زیاد وقت نشستن ندارم هر وقت آن مرد سکه را آورد شما در مقابل این پس گردنی آن سکه طلا را بگیرید.ملانصرالدین و حکایت خنده دار پس گردنی!

منبع : دلگرم
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • عمادمحمودی ارسالی در

      سلام تکراری بود

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه