ارسال به دیگران پرینت

زنان چگونه کار و زندگی را مدیریت می کنند؟ | مادران قدرتمند

زنان در غرب، جایگاه و حقوقی به مراتب بهتر از سایر جهان دارند و این مسئله ای کتمان ناپذیر است؛ جایگاهی که حاصل فرهنگ، تاریخ و نبرد بر سر حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی آنها در طول تاریخ بوده است.

زنان چگونه کار و زندگی را مدیریت می کنند؟ | مادران قدرتمند

زنان در غرب، جایگاه و حقوقی به مراتب بهتر از سایر جهان دارند و این مسئله ای کتمان ناپذیر است؛ جایگاهی که حاصل فرهنگ، تاریخ و نبرد بر سر حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی آنها در طول تاریخ بوده است. با این حال، تبعیض، نابرابری و مشکلات زنان از جمله موضوعات ریشه دار در جهان است که حتی در آمریکا و اروپا نیز کماکان مورد بحث و نزاع در محافل عمومی است. در واقع، نبردی پایان ناپذیر در این حوزه وجود دارد که با اینکه کشورهای پیشرفته از وضعیتی به مراتب بهتر برای زندگی و فعالیتهای زنان برخوردارند اما با این حال، زنان و مشخصاً مادران، به عنوان افرادی که در چند «نقش» گوناگون قرار می گیرند طبیعتاً چالش های بیشتری نیز پیش رو دارند. درست بر اساس همین چالش ها «خوان لوبلین» مادری که عمیقاً مشکلات و سختی های کار در خارج از خانه و داشتن فرزند را تجربه کرده و در عین حال یکی از برجسته ترین جایگاه های شغلی در قامت نویسنده و سردبیر سرشناس در روزنامه معتبر «وال استریت ژورنال» را داشته، دست به پژوهشی جالب و اثرگذار در این حوزه زده است. خانم لوبلین، یافته های این تحقیقات خود را که از گفت  و گو با تعداد زیادی از زنان نسل قدیم و جدید صورت گرفته، به تازگی در کتابی با عنوان اصلی «مادران قدرتمند» به رشته تحریر درآورده است. این کتاب عنوان فرعی جذابی نیز دارد که آن را در قالب یک سؤال اساسی و مطرح کرده است، «مادران چگونه همزمان کار و فرزندان خود را مدیریت می کند؟» او با این مادران در مورد چگونگی شکل گیری تجربیاتشان هم به عنوان والدین و هم در جایگاه فردی شاغل یا رئیس یک مجموعه صحبت می کند. نویسنده مدعی است که «کاوش یکساله من در هر دو نسل از مادران قدیم و نسل جدید به من کمک کرد تا کاستی های خودم را به عنوان یک مادر کارمند ببخشم. استراتژی های کنار آمدن آنها در خانه و محل کار، راهنمای مفیدی برای زنان مستقل در همه جا، با یا بدون فرزندان است. با استفاده از تجربیات آنها، می توانید هم در کار و هم در زندگی شخص خود شکوفا شوید». کتاب با تقدیمی دل انگیز به مادر نویسنده آغاز می شود که در میانه نیز می توان به تأثیرپذیری قطعی نویسنده از مادرش و انگیزه ای که او برای نوشتن این کتاب ایجاد کرده پی  برد. کتاب در ۱۲ بخش و با پیگیری یک سیر مشخص شد (تا حدی تاریخی) تدوین شده و نویسنده تلاش کرده است با طرح موضوع در باب مصائب زندگی شخصی - خانوادگی زنان، به معضلات آنان در حوزه کار و فعالیت اقتصادی - اجتماعی نیز بپردازد. رویکرد آماری کتاب و ارائه برخی داده های کمی از میان زنان شاغل و سطحی که آنها را در آن مشغول به کار هستند نیز جالب توجه است و تصویر روشنی از میزان مشارکت زنان به ویژه مادران آمریکایی در بازار کار ایران ارائه می دهد. به عنوان مثال، «تعداد قابل توجهی از زنان دارای فرزند، رهبران رده بالای شرکت های بزرگ ایالات متحده هستند. در واقع، ۶۳ درصد از مدیران ارشد زن در حساس ترین مشاغل، جزو رهبران شرکت های بین المللی جنرال موتورز، هرشی، Ulta Beauty و Best Buy هستند. در سال ،۲۰۲۰ بررسی داده های شغلی جهان توسط موسسه مکنزی نشان داد که حدود ۲۱ درصد از سمت های اجرایی را زنان در اختیار داشته اند». خوان لوبلین، حاصل تلاش های خود را «کشف یک تغییر فرهنگی عمیق بین دو موج از مادران دو نسل» می داند و معتقد است که جامعه نسبت به اینکه زنان، نقش های دوگانه خود به عنوان «مادر» (یا حامی خانواده) و «رهبران شغلی»، مادران شاغل معاصر، مسیرهای بلندپروازانه ای را دنبال می کنند پذیرش بیشتری پیدا کرده است که تصور آن حتی در چند دهه پیش غیر معمول بود. فعالیت های کارآفرینانه جسورانه که توسط بسیاری از زنان در جهان آغاز شده است، این تغییر را به روشنی نشان می دهد. با این حال در شرح انگیزه خود برای نوشتن کتاب به یک «احساس ناامیدی» اشاره می کند که در واقع، به انگیزه ای برای نوشتن کتاب او تبدیل می شود. لوبلین شرایط پر استرس زندگی زنان کارمند به اضافه وظایف آنها در خانه و فرزند پروری و همچنین غلبه احساس گناه «مادری – کارمندی» را نا امید کننده می خواند و همین مسئله، انگیزه اصلی اوست برای نگارش کتابی که بتواند تصویری شفاف از مادران قدرتمند ارائه کند.

موج اول

کتاب، مادران متولد بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ را اولین موجی از مادران می داند که به رده های بالای فعالیت های شغلی - تجاری در آمریکا رسیدند. زنان این نسل، معمولاً مشکلات مربوط به مسائل خانوادگی و مسئولیتهای والد بودن خود را از همکارانشان پنهان می کردند، زیرا احساس می کردند که در نگاه همکاران خود شاید اولویت ماندن در خانه، آنها را تحت فشار قرار دهد. آنها غالباً فاقد الگوهای زنانه بودند و به ندرت اصرار می کردند که همسرشان نیز وظایف مشترک والد بودن را بر عهده بگیرد و در امور خانه همکاری کند. بنابراین، این زنان حتی از لذت های کوچک فراغت در منزل هم محروم می ماندند. کتاب در بخش هایی که متمرکز بر تفاوت های نسل قدیم و جدید شده است، به وجود یک «تمایز عمیق» بین مادران شاغل نسل جدید و نسل پیشین اشاره دارد: «نسل کنونی، مفهوم جدیدی از تعامل کار و زندگی را بر جهان حاکم کرده است». در توضیحی برای این مفهوم، نویسنده اینگونه شرح می دهد که «آنها آگاهانه بین جنبه های شغلی و زندگی شخصی دیجیتال محور خود، در نوسان اند و اختلالات اجتناب ناپذیر و بعضاً شدیدی همچون بردن بچه های خود به معاینات پزشکی در طول روز کاری را می پذیرند (مسئله ای که پذیرش آن برای مادران نسل پیشین به دلیل ترس از، از دست دادن شغل، بسیار سخت بود). چنین مادران قدرتمندی یک وظیفه شغلی خود را که در اثر نیازهای فرزندانشان دچار اخلال شده است، به عنوان یک وقفه کاری کاملاً عادی در نظر می گیرند و فرزند خود را لایق تر از شغل خود در نظر می گیرند». به عبارت دیگر، آنها با «زمان» پیش می روند. مادرانی که در شرایط متلاطم و سخت، زندگی شخصی و شغل خود را پیش می برند، به خوبی می آموزند که چه موقع «نه» بگویند. آنها همچنین از درخواست کمک از همسران (در خانه) یا مدیران بالادستی (در محل کار) خود دریغ نمی کنند.

چالش های سازنده

همانطور که در ابتدا اشاره شد، «مادران قدرتمند» حاصل یک پژوهش مصاحبه محور است. با این حال، نویسنده با قلم روان خود تلاش کرده به جای اینکه نظرات و خواسته های مادران و زنانی را که با آنها به گفت وگو نشسته است، صرفاً بازتاب دهد، برخی روایت های اثر گذار را که می توانند برای مخاطبان الهام بخش باشند، مورد توجه قرار داده است. نویسنده در واقع تلاش کرده است تا از نگاه زنان تأثیرگذاری که توانسته اند به تعادل و تعاملی کارساز در نقش خود هم در خانواده و هم نقش متفاوت خود در محل کار برسند، الگوبرداری کرده و این روایت ها را در مرکز توجه قرار دهد. به عنوان نمونه، خط سیر زندگی حرفه ای «سارا هافستر» مدیرعامل یکی از شرکت های رسانه ای معتبر در آمریکا و یکی از مادرانی که در این کتاب مورد مصاحبه قرار گرفته در عین سادگی، بسیار خواندنی است. هافستر در گفت و گو با نویسنده کتاب می گوید: «ارزشمندترین حسی که انسان به واسطه والد بودن و به صورت غریزی به آن دست یافته، حس همدلی است». او تأکید دارد که قرار دادن خود به جای دیگران و احساس همذات پنداری، با آنچه در مورد فرزند خود احساس می کنید تفاوتی اساسی دارد و می گوید «من می توانم حتی دل درد فرزندم را احساس کنم». با این حال، هافستر همین حس را به همکاران خود و در محیط کار نیز تسری بخشیده بوده است. نویسنده این روایت را به استناد رخدادهای زندگی شخصی هافستر در سال ۲۰۱۲، وقتی او ریاست یک آژانس تبلیغات و رسانه های دیجیتال را بر عهده داشته و از مشکلات خانوادگی یکی از کارمندانش مطلع می شود تشریح می کند. مدیرعامل این آژانس از طریق مسئولان منابع انسانی، متوجه تغییر کیفیت کار یکی از کارمندان زن شرکت می شود که مدتی است کیفیت اولیه کار خود را از دست داده است. آنها متوجه می شوند که فرزند این زن، چند وقتی است که حال نامساعدی دارد و این کارمند از ترس از دست دادن شغل خود، بیماری فرزندش و بستری شدن او در بیمارستان را از تمام همکارانش مخفی کرده است. این مسئله، سرآغاز دیدار صمیمانه مدیرعامل این شرکت یعنی خانم  هافستر با کارمند خود که فرزند بیماری دارد می شود. دیداری که در آن، گفت و گویی ۹۰ دقیقه ای و شیرین شکل می گیرد. مدیرعامل، نتیجه این دیدار و همدردی را با تأکید بر دو حس متفاوت بازگو می کند: «من، هم توانستم با او همدردی کنم و هم آسیب پذیر باشم». مدیرعامل شرکت در دیدار با کارمندش که احساس بدی از اختصاص وقت ناکافی به فرزند بیمارش داشته و عذاب وجدان گرفته بوده است به او می گوید: «وقتی مغز تو روی چیز دیگری متمرکز است، توقع داری که در حرفه و شغلت موفق باشی و به شرکت هم کمک کنی؟ پس فقط بر روی سلامت فرزندت وقت بگذار. پس از اینکه حالش خوب شد، به خانه ات یعنی شرکت بازگرد و کارهایت را از نو شروع کن». نویسنده چنین چالش هایی را به مثابه تراش خوردن سنگی سخت و خشن و تبدیل شدن آن به تندیسی زیبا می داند و بر همین اساس نتیجه می گیرد که مادر بودن، بسیاری از زنان را به رهبران بهتری تبدیل کرده است. مادران هر دو نسل قدیم و جدید اذعان داشته اند که با تربیت فرزند و مدیریت خانواده، به کارمند و رئیس بهتری تبدیل شده اند. مهارتهایی چون بهره مندی بیشینه از زمان به عنوان والدینی که به دلیل کار در خارج از خانه، وقت کافی ندارند، باعث شده است که این زنان، اولویت ها را به خوبی تعیین کنند، به افرادی چند بعدی و دارای مهارت های چندگانه تبدیل شوند و به طور مؤثری یاد گرفته اند که به چه شکل و تا چه حد، در امور خود تفویض اختیار کنند. یکی از جالب ترین ویژگی هایی که این مادران به آن اشاره کرده اند، انتقال حس همدلی مادرانه خود به کار است. اگرچه این ویژگی به اقتضای نیاز و پیچیدگی فزاینده محیط شرکت های تجاری و تنوع اقتصاد جهانی نیز تحسین و تشویق می شود. نویسنده بر اساس یافته های گفت و گو با مادران شاغل، دریافته است که دختران بزرگسال مادران شاغل، بیشتر از فرزندان مادرانی که به صورت تمام وقت خانه دار بوده اند، به کار در خارج از خانه علاقه مند می شوند و همین مسئله موجب افزایش احساس مسئولیت و نظارت، افزایش اشتیاق برای کار بیشتر و درآمد فزاینده در بین آنها شده است. این مسئله به ویژه در مورد دختران پرورش یافته توسط مادران با تحصیلات بالا و مشاغل با مهارت بالاتر نیز به شکل قابل توجه تری صدق می کند. «مادران ما در هر سنی عمیقاً بر ما تأثیر می گذارند. برای زنان، بدون شک رابطه مادر و دختر مهمترین پیوند انسانی است». «مدیران جوان»، موج دوم «مادران قدرتمند» را تشکیل می دهند. آنها بین سال های ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۵ متولد شده اند و در هنگام مصاحبه، کمتر از ۴۵ سال سن داشته اند. تجربه گفت و گو با آنها در سال ۲۰۱۸ به دست آمده است. یافته های کتاب تأکید دارد که زنان موج دوم با نارضایتی کمتری، وظایف کارمندی / والدینی خود را انجام می دهند زیرا آنها قاطعانه اصالت واقعی خود (و آنچه به لحاظ هویتی، تصمیم گرفته اند که خود را مبتنی بر آن تعریف کنند) را به محل کار خود می آورند. آن ها از فناوری های پیشرفته، همسران همراه و وظیفه شناس و کارفرمایان حامی بیشتری بهره مند می شوند. به لطف انگیزه فراوان و سخت کوشی نسل اولیه مادران کارمند، امروزه زنان بسیاری در عین حال که خانواده خود را تشکیل داده اند، همزمان به سمت های مدیریتی بسیار بالایی نیز دست یافته اند. وضعیت شغلی مادران نخبه و منابع مالی آنها، امکان اِعمال کنترل بیشتری بر برنامه کاری آنها برای خودشان را پدید آورده است و آنها می توانند به شبکه در حال رشد دیگر مادران کارمند مانند خود آنها اعتماد کنند.

وجه تمایز مادران قدرتمند

نویسنده با ظرافت خاصی، ویژگی های نسل دوم مادران شاغل را به تصویر می کشد و سبک زندگی و ویژگی هایی را که آنان را از مادران نسل قبلی متمایز کرده است، مورد توجه قرار می دهد. برجسته سازی این تمایزها، برای زنانی که هنوز برای انتخاب و ورود به بازار کار در تردید هستند می تواند بسیار دلگرم کننده، الهام بخش و جذاب تلقی شود:

1- مادران قدرتمند معمولاً یکی از چند زن در مدیریت «سطح عالی» در محل کار خود هستند.

2- مادران قدرتمند از همسر خود انتظار دارند که وظایف فرزند پروری را نیز بر عهده بگیرند و در انجام کارهای خانه و زندگی مشترک همکاری داشته باشند.

3- مادران قدرتمند به طور روزمره، درگیری های شغلی / خانوادگی خود را حتی با همکاران مرد خود در میان می گذارند و از اینکه از دفتر کار با کودک خردسال خود تماس بگیرند و از او مراقبت کنند احساس خوبی دریافت می کنند.

4- مادران قدرتمند، خویشتن اصیل خود را به روش های گوناگون، درگیر کار می کنند. آنها گاهی ترجیح می دهند در خدمت کارفرمایانی باشند که نیازهای والدین را برآورده می کنند و به وضعیت آنها توجه کافی داشته باشند.

5- به واسطه پیشرفت های تکنولوژیک، مادران قدرتمند تلاش می کنند که با استفاده از امکانات هوشمند، بین وظایف خانه و محل کار خود نوعی تعادل برقرار کنند.

6- مادران قدرتمند، یک شبکه خارجی قابل توجه از مادران شاغل و حامی را در اطراف خود تشکیل می دهند و همچنین از آنها به عنوان الگوی عملی خود بهره می گیرند.

7- مادران قدرتمند، از تشویق و تأیید کارفرمایان و رهبران ارشد خود در استفاده مادران از مزایایی مانند مرخصی استحقاقی والدین، دورکاری از خانه و داشتن ساعت کاری انعطاف پذیر لذت می برند. در نهایت اینکه کتاب در بخش پایانی، بر جدی ترین چالش مادران برای تبدیل شدن به «مادران قدرتمند» متمرکز می شود و با پرداختن به مسئله «خلاصی از احساس گناه»، 10 روش بسیار خلاقانه برای تخلیه احساس گناه مادران شاغلی که احساسات کمال گرایانه آنها، گاهی موجب عذاب وجدان آنها و حس کم کاری نسبت به فرزندان خود می شود، ارائه می کند که توسط این روش ها، هر دو موج از مادران شاغل نسل قدیم و جدید، با توسل به آنها، این حس آزاردهنده را از بین برده اند. چنین تأثیر مثبتی، موجب شده است تا همزمان، فرزندان و کیفیت شغلی آنها از این اتفاق مثبت، بسیار بهره مند شوند. در فصل آخر کتاب نیز بررسی می شود که چگونه چندین شرکت نوآور آمریکایی به خوبی به والدین شاغل، خدمات ویژه ای ارائه می کنند و با تمرکز بر تغییر نسبی مفروضات مردان در مورد نقش آنها، زنان را در این مسیر یاری می دهند. کتاب با یک پیام نهایی بحث را پایان می دهد که نگاه جالبی را برای تسهیل مقوله اشتغال ارائه می دهد: «مسئله اصلی، تعادل بخشی به کار و زندگی نیست بلکه «ادغام» کار و زندگی خانوادگی با هم است که دنیای این روزها را دگرگون کرده و می تواند زندگی را برای همه، بهتر کند».

 

 

منبع : تجارت فردا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه