ارسال به دیگران پرینت

کارکنان اورژانس بیمارستان ک

یک شب در اورژانس، 14بیمار جان دادند

امکار قم از شرایط بستری و مرگ نخستین بیماران کرونایی کشور می‌گویند

یک شب در اورژانس، 14بیمار جان دادند

سیاه بود و تلخ. سیاه و تلخ مثل یک کابوس. هر روز آدم‌های بیشتری می‌آمدند. آدم‌های بیشتری جان می‌دادند. جلوی در ورودی اورژانس صف‌ها طولانی بود؛ یکی از سرفه به جلو خم می‌شد، یکی از نفس تنگی‌. نخستین روزهای اسفند98، ورودی اورژانس بیمارستان کامکار قم، تصاویر عجیبی را ثبت کرده است. دیوارهای سفیدش، تخت‌های فلزی و پرده‌های روشن، دردهای زیادی را روایت می‌کنند؛ درد آدم‌هایی که با پای خودشان آمدند و جنازه‌شان از اورژانس خارج شد. برای کارکنان اورژانس بیمارستان کامکار، اسفند سال قبل، بدترین روزهای زندگی‌شان است.

خیلی‌ها تاب نمی‌آوردند، بالای سر بیماران و در اتاق پرستاران، از فشار کار و رنج، اشک می‌ریختند. به هم ریخته بودند. علی قاسمی، شاهد این گریه‌ها بود. او هیچ وقت‌ یادش نمی‌آید که چنین شرایطی را از سر گذرانده باشد، 26سال در بیمارستان‌ها کار کرده بود و وضعیت اسفند سال قبل هنوز هم برایش عجیب است. سرپرستار اورژانس بیمارستان است و مرگ خیلی‌ها در آن روزها، سنجاق شده به خاطره‌هایش. هنوز تصویر رنج‌های بیماران تخت‌های 20 و 14 را به یاد دارد. مرد سالخورده و زن جوانی که وقتی جان باختند، نخستین قربانیان کرونا در ایران شدند. مرد بین 60 تا 70سال داشت. زن 40ساله نشده بود. هر دو در سه چهار روز جان دادند، کرونای شدید گرفته بودند و اکسیژن خونشان پایین بود:«مرد بیمار وقتی مراجعه کرد، گفت نفسم بالا نمی‌آید از ریه‌اش عکس گرفتیم، ریه سمت راست کاملا سفید شده بود. او را به‌ آی‌سی‌یو منتقل کردیم، دو روز بعد جانش را از دست داد. زن بیمار هم‌چنین شرایطی داشت». هر دو با نفس‌تنگی زیاد به بیمارستان منتقل شده بودند. بامداد چهارشنبه سی‌ام بهمن ماه، به فاصله چند ساعت، فوت کردند و از همان روز داستان تلخ شیوع کرونا در ایران آغاز شد.

تصویر آن شب‌ها، در یاد قاسمی، مُهر شده، مثل خاطره‌ای که از رئیس مرکز مدیریت بیماری‌‌های واگیر وزارت بهداشت برایش روایت شد:«برایم تعریف کردند دکتر گویا، در جلسه با مسئولان قم، وقتی خبر مثبت شدن آزمایش 10نفر از بیماران اورژانس را شنیده، رنگ رخسارش پرید و دو دستی بر سر کوبید». او می‌گوید تیمی از وزارت بهداشت برای بررسی وضعیت بیماران اورژانس بیمارستان آمده بودند تا ببینند این بیمارانی که بستری شده‌اند چه ویژگی دارند. علی بیگدلی گزارش مفصلی به رئیس بیمارستان داده بود. او متخصص اورژانس است و اواسط آذر پارسال وقتی آنفلوآنزا شدت گرفت، به بیمارستان کامکار قم منتقل شد. پزشک متخصص اورژانس، وقتی وارد اورژانس شد، با تعداد زیادی بیمار مبتلا به آنفلوآنزا مواجه شد. اوایل دی ماه، چهره بیماران آنفلوآنزایی تغییر کرده بود. اواسط بهمن اوضاع شدیدتر شد، همه درگیری ریه داشتند و متخصصان ارتباط آن را با آنفلوآنزا متوجه نمی‌شدند. سرفه‌های خشک، بدن درد، ضعف، تنگی نفس، نشانه بیماران بود. وقتی از ریه آنها عکس گرفته می‌شد، همه معادلات به هم می‌ریخت. قرار نبود ریه تا این اندازه درگیر شود.

 بیماران با نشانه آنفلوآنزا به سرعت افت اکسیژن پیدا می‌کردند، بدحال می‌شدند و فوت می‌کردند:«مشکوک به کرونا شده بودیم، هر لحظه ممکن بود در ایران هم مواردی پیدا شود، در نهایت هم هفته آخر بهمن، نخستین بیماران شناسایی شدند. یکی از آنها برادر پزشک رادیولوژی بیمارستان بود که جانش را از دست داد و از همان لحظه خبرها شروع شد». از 20بیمار مبتلا به علائم آنفلوآنزای شدید، تست گرفته شد، آزمایش‌ها به آزمایشگاه مرجع وزارت بهداشت در تهران فرستاده شد و وقتی بازگشت، نتیجه هولناک بود. از 20نفر، 10نفر مبتلا شده بودند. قبل از آن خبرها و تصاویر هولناکی از ووهان چین منتشر شده بود، آنها نگران تکرار همان وقایع در ایران بودند. ویروس کرونا را می‌شناختند اما تصورشان این بود که بیماران مبتلا به آنفلوآنزا شده‌اند نه کرونا. قاسمی، سرپرستار اورژانس کامکار می‌گوید هر روز به تعداد بیماران افزوده می‌شد. 24تخت اورژانس پر شده بود و 6تخت دیگر هم اضافه کردند. نتیجه آزمایش‌ها، آب پاکی را روی دست همه ریخت:«پزشکان و پرستاران، ترسیده بودند. بیماران با ریه‌های سفید، مراجعه می‌کردند و به سرعت از دست می‌رفتند، اورژانس پر شده بود. 10نفر در نوبت‌ آی‌سی‌یو بودند. هر کس که ونتیله می‌شد جان می‌داد». قاسمی خاطرش است که یک شب، نزدیک به 14بیمار جانشان را از دست دادند و همه را شوکه کردند.

کادر درمان، روزهای اول لباس‌های حفاظتی نداشتند. ماسک‌ها به اندازه کافی نبود و همین هم شد تا یک به یک، پرستاران و پزشکان، مبتلا شدند. قاسمی اول فروردین، تسلیم شد و به خانه رفت. 2هفته قرنطینه شد و حالا می‌گوید عوارض بیماری هنوز در بدنش نشسته. دو برادرش را هم در همین اورژانس بستری کردند و او هر روز با تعداد زیادی از بیمارانی مواجه بود که حالشان وخیم‌تر می‌شد. بیمارستان بالای 210تخت بستری داشت. بخش‌های سی‌سی‌یو تبدیل به‌ آی‌سی‌یو شدند. بخش جراحی و قلب تعطیل شد و جای آن را بیماران کرونایی گرفت. پرسنل اورژانس یک هفته در بیمارستان ماندند، هیچ‌کس به خانه نمی‌رفت. همه می‌دانستند مرگ در انتظارشان نشسته، این را از جنازه‌هایی که از اورژانس و‌ آی‌سی‌یو خارج می‌شد، فهمیده بودند. هر کس بیماری زمینه‌ای داشت، حالش وخیم می‌شد، آسمی‌ها و دیابتی‌ها نمی‌ماندند و تاب بیماری را نمی‌آوردند. قاسمی می‌گوید نسبت فوتی‌های کرونا به جمعیت قم بالا بود.

آنها می‌گویند احتمالا قبل از آن هم کرونا در خیلی از شهرها وجود داشت اما تشخیص داده نشد، بعدها اعلام کردند در اراک هم دقیقا چنین علائمی وجود داشت. اما نخستین جایی که به‌طور رسمی وجود بیمار کرونایی را اعلام کرد، استان قم بود. به همین دلیل هم این استان را به‌عنوان کانون کرونا در کشور می‌شناسند. بیگدلی، متخصص اورژانس می‌گوید: «همه‌گیری اتفاق افتاده بود، کنترل آن مهم بود. خیلی‌ از بیماران می‌گفتند اخیرا در دورهمی یا مهمانی بوده‌اند. تنها یک مورد طلبه‌ای بود که با یک طلبه چینی در ارتباط بود. طلبه چینی به کشورش بازگشته بود. آنجا تست داده بود و مثبت شده بود. با هم اتاقی‌اش تماس گرفته و به او ابتلایش را اعلام کرده بود». بیگدلی می‌گوید به سختی می‌توان منبع دقیق انتشار ویروس را پیدا کرد، مردم مشغول زندگی عادی‌شان بودند که گرفتار این ویروس شدند.

با شیوع گسترده کرونا، دیگر بیمارستان‌های قم مثل فرقانی، بهشتی، امام‌رضا(ع) و علی‌ابن‌ابی‌طالب(ع) هم وارد میدان شدند. مرکز اصلی اما همان کامکار بود. برخی از بیماران به‌دلیل کمبود تخت در تهران به قم مراجعه می‌کردند. اقامتگاه‌هایی در مجتمع نور و جمکران و نیروگاه برای بیماران راه‌اندازی شد تا دوره درمانشان را شروع کنند. بیمارستان صحرایی برپا کردند. مسئولان نگران همه‌گیری کرونا بودند. ساکنان قم همه می‌خواستند آزمایش کرونا بدهند، مقابل بیمارستان‌ها صف می‌کشیدند تا ببینند مبتلا شده‌اند یا نه. اورژانس بیمارستان کامکار هم به‌شدت شلوغ بود. هر شب حداقل سه بیمار در انتظار لوله‌گذاری بودند. پرستاران و متخصصان همه مبتلا شدند. برخی کارشان به بستری هم رسید و وضعیت‌شان وخیم شد. این شرایط تا فروردین‌ماه ادامه داشت. آنها یک‌ماه پرفشار را از سر گذرانده بودند.

 توان جسمی و روانی کادر درمان پایین رفته بود. بیماران زیادی از دست می‌رفتند و میانشان جوانان هم کم نبودند. بیگدلی و همسرش هر دو پزشک‌اند و تا مدت‌ها دور از یکدیگر بودند. فرزندشان را به خانه مادربزرگ فرستاده بودند. بیگدلی چندین هفته در اقامتگاه بیمارستان ماند و وقتی مبتلا شد یک‌ماه از خانواده‌اش دور بود. برای او یادآوری وضعیت اسفند سال گذشته درست مانند کابوس است. آنها در این مدت یکی از پزشکان بیمارستان را از دست دادند.از کارکنان بیمارستان هم یک فوتی داشتند. حالا اما اوضاع را بهتر از آن دوره می‌بینند. بیمارستان شرایط آرام‌تری پیدا کرده. حتی در پیک‌های بعد از اسفند که اوضاع وخیم شده بود، باز هم شرایط اسفند تکرار نشد. کادر درمان آماده‌تر بود، تجربه بیشتری داشت و حتی بیماران با وضعیتی که در اسفند داشتند مراجعه نکردند. قاسمی می‌گوید نیم ساعت یک‌بار هم بیمار کرونایی به این بیمارستان مراجعه نمی‌کند و تقریبا بیمارستان پاک شده است. از وضعیت قرمز اسفند به وضعیت سفید رسیده‌اند و حالا دوباره نگران اسفند‌ماه هستند.

منبع : ایرنا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه