|
کد‌خبر: 230945

کتاب «شما گوش نمی دهید» | کیت مورفی

چطور شنونده خوبی باشیم؟ + معرفی کتاب

کتاب You're not listening به اهمیت شنیدن و دقت کردن در گفته‌های دیگران پرداخته است. علی‌رغم فراگیر شدن ارتباطات و کم شدن فاصله‌ها، آدم‌ها تنهاتر از از همیشه هستند. نه کسی جدی به ما گوش میدهد و نه ما حرف کسی را جدی می‌شنویم. این مطلب خلاصه ای از این کتاب است.

مسأله شنیدن

کتاب You're not listening به اهمیت شنیدن و دقت کردن در گفته‌های دیگران پرداخته است. علی‌رغم فراگیر شدن ارتباطات و کم شدن فاصله‌ها، آدم‌ها تنهاتر از از همیشه هستند. نه کسی جدی به ما گوش میدهد و نه ما حرف کسی را جدی می‌شنویم. این مطلب خلاصه ای از این کتاب است.

 

‎‌هنگام گفتگو حدود نیمی از  پیام توسط نشانه‌های غیر کلامی مانند حالت صورت و دست منتقل میشود. یعنی در تماس تلفنی نیمی از محتویات اصلا منتقل نمیشود. ۴٠٪ پیام هم توسط تن صدا و نحوه بیان منتقل میشود. در نتیجه پیام متنی تنها شاید ١٠٪ پیام گوینده را منتقل کند.

 

درک پیام‌های غیر کلامی‌همیشه آگاهانه نیست و معمولا دشوار است. بعضی هم به صورت ناخودآگاه موقع صحبت‌های پرتنش و احساسی از صحبت رودر رو پرهیز می‌کنند تا از شدت تنش و فشار احساسی کم کنند. مثلا زوج‌ها حل اختلاف و دعوا را موقع رانندگی یا در تاریکی انجام میدهند.‌

 

سکوت چند لحظه‌ای هنگام گفتگو در خیلی فرهنگ‌ها آزاردهنده است و دو طرف تلاش می‌کنند تا وقفه‌ای موقع صحبت پیش نیاید. اما توقف و تامل موقع بحث اصلا بد نیست و می‌تواند نشان بدهد که شنونده دارد گفته‌ها را تحلیل می‌کند و گاهی حتی لازم است.‌

 

سرعت فکر کردن ما از سرعت حرف زدن دیگران بیشتر است و بیشتر اوقات قبل از اینکه حرف طرف مقابل تمام بشود و خوب بفهمیم چه میگوید، جواب را آماده داریم. در حالی که تامل کردن قبل از پاسخ دادن می‌تواند نوعی احترام به گوینده باشد.‌

 

این کتاب همچنین از مزایای غیبت گفته است. تکامل زبان در انسان باعث شد تا بتواند مشاهدات، تجربه‌ها، و خطرات را با دیگران به اشتراک بگذارد که مزیت تکاملی بزرگی بود. یکی از استفاده‌های زبان، صحبت در مورد فرد غایب و قضاوت رفتارهای آنها بود که در نتیجه روشی بود برای  یادگیری اصول اخلاقی.‌ برای ما "خوب به نظر رسیدن" اهمیت بسیار زیادی دارد، حتی بیشتر از "خوب بودن"  و این غیبت کردن و قضاوت دیگران به آدم‌ها طرز نگاه بقیه را نشان میدهد که مراقب رفتار خودشان باشند.

 

ما می‌توانیم چشم‌ها رو ببندیم اما گوش حالت غیرفعال ندارد. صدای اطراف همیشه بخشی از ذهن را مشغول می‌کند ،‌و هر چه صدا بیشتر، فضای ذهنی بیشتری اشغال میشود. برای همین وقتی گم میشویم صدای موسیقی را کم می‌کنیم. صدای بلند فروشگاه‌ها توان تفکر منطقی را می‌گیرد و شخص به خریدهای لحظه‌ای روی می آورد. کلا صدای بلند موسیقی و سینما و محیط کار به گوش آسیب می‌رساند و به تدریج از توان  گوش کم می‌کند.‌

 

بدون اینکه متوجه باشیم، مغز می‌تواند کلماتی را که خوب نشنیدیم، پر ‌کند. مثلا در یک مهمانی با صدای محیطی زیاد،  همچنان می‌توانیم با هم صحبت کنیم. یا وقتی که شنوایی کمی ضعیف میشود مغز همچنان می‌تواند جاهای خالی را پیدا کند.

 

اما از جایی به بعد این ابزار ذهنی دیگر کارایی ندارد.‌کودکی که شنیده می‌شود و از طرف والدین توجه کافی به کودک میشود، شجاعت بیشتری در کنجکاوی و شناخت اطراف و همچنین برقراری ارتباط با دیگران دارد. پدر و مادر به یک عنوان پایگاه، حس امنیت را به فرزند منتقل می‌کنند، و کودک مرحله جدا شدن از والدین و روبرو شدن با دنیا را به خوبی می‌گذراند.‌

 

آدم‌ها بعد از مدتی در کنار هم بودن از شنیدن و دقت در گفتار و رفتار همدیگر دست می‌کشند. اما عقاید و دیدگاه‌ها تغییر می‌کند و این پیش‌فرض که اطرافیان را کامل می‌شناسیم همیشه درست نیست. لازم است که گاهی در رفتار و گفته‌های اطرافیان دقت کنیم و تغییرات فکری را بسنجیم.‌

 

خوب شنیدن تمرین لازم دارد. برای فهمیدن دیگران باید تلاش کرد و انرژی صرف کرد. باید بفهمیم که چرا شخصی حرفی یا مساله‌ای و مشکلی را با در میان می‌گذارد. آگاهی از مشکلات دیگران و شنیدن درد دل همیشه به معنای لزوم حل آن نیست. معمولا هم انتظار پاسخ ندارند.‌ ارائه راه حل در اینگونه مواقع تنها نشان می‌دهد که ما اگر در آن موقعیت بودیم چه می‌کردیم.

 

نباید به توانایی خودمان در درک دیگران اعتماد زیادی داشته باشیم. و همچنین در میزان سنگ صبور بودن هم باید حدی قائل شد تا خود شخص آسیب روحی نبیند.‌

 

ما یک صدای درونی هم داریم که پیوسته با آن در حال گفتگو هستیم. این صدا بیشتر برداشت ما از نگاه دیگران به ما است. اگر این صدای درون سرزنش‌گر باشه نشان میدهد که به خود و رفتارهایمان اعتمادی نداریم و از دید دیگران خود را  مقصر می‌دانیم.‌ از طرفی ندای درونی تشویق‌گر نشانه اعتماد به نفس بیشتر است.

 

لازم است که این فرایند را بشناسیم و با اجتناب از صدای درونی انتقادی از تخریب خود اجتناب کنیم. گاهی ندای انگیزشی درون می‌تواند به اندازه اتفاقات مثبت اطراف موثر باشد.‌صدای درون به مرور اتفاقات و حل مشکلات تمایل دارد. و این مسأله، تنهایی با خود را مشکل و حتی غیر ممکن می‌سازد.

 

خیلی از آدمها خلوت با خود و گوش دادن به صدای درونی را بلد نیستند. یکی از دلایل اعتیاد به موبایل هم همین است. فرار از شنیدن خود. این فرایند هنگام خواب می‌تواند تشدید بشود، جایی که محرک‌های محیطی بسیار کم است و فرد ناگزیر با افکار درونی روبرو میشود که می‌تواند خواب را مختل کند.‌

 

استفاده مداوم از موبایل باعث کم شدن حواس و تمرکز و عادت به تغییر  مداوم توجه از یک مسأله به مسأله دیگر میشود. تکنولوژی حس به هم پیوسته بودن می‌دهد، اما آدمها بیشتر از همیشه احساس تنهایی می‌کنند چرا که امکان دیدن فراهم کرده اما امکان حرف زدن واقعی و موثر را از ما گرفته است.

 

برگرفته از یادداشت یکی از کاربران فضای مجازی در ارتباط با کتاب You're not listening