ارسال به دیگران پرینت

تدریس | کیفیت آموزشی؛ از شعار یا واقعیت ؟

حدود سال ۱۹۱۸ بود که غرب کوشید تا تحولات دامنه‌داری در شیوه‌های یاددهی-یادگیری انجام دهد. نگاه علمی غرب به تدریس و فراگیری موجب شد تا با سرعتی شگفت، قلل آموزش را فتح و مدرسه را به مهم‌ترین کانون تعلیم‌وتربیت تبدیل کند و جایگاه معلم را تا سرحدات بالاترین مقام سیاسی کشور خود بالا ببرد و ‌این‌گونه شد که به قول افلاطون از علم به قدرت دست یافتند.

تدریس | کیفیت آموزشی؛ از شعار یا واقعیت ؟

 

تدریس

حدود سال ۱۹۱۸ بود که غرب کوشید تا تحولات دامنه‌داری در شیوه‌های یاددهی-یادگیری انجام دهد. نگاه علمی غرب به تدریس و فراگیری موجب شد تا با سرعتی شگفت، قلل آموزش را فتح و مدرسه را به مهم‌ترین کانون تعلیم‌وتربیت تبدیل کند و جایگاه معلم را تا سرحدات بالاترین مقام سیاسی کشور خود بالا ببرد و ‌این‌گونه شد که به قول افلاطون از علم به قدرت دست یافتند. در ایران، آموزش‌و‌پرورش تقریبا بعد از یک قرن از خواب خمودگی و تکرار بیدار شد و بر این امر همت گماشت تا همان شیوه‌های یادگیری-یاددهی را در قالبی نوین به خورد معلمان و دانش‌آموزان بدهد؛ غافل از اینکه روش‌های جدید تدریس نیازمند زمینه‌های متنوعی است که ما در زیر به آنها اشاره می‌کنیم:

۱- معمولا در تنوع روش‌های تدریس، دست معلم برای محتوا باید گشاده باشد و ملزم نباشد در یک سیر عمودی حرکت کند. حال آنکه در ایران، تمرکز‌گرایی در محتوای درسی تا حد زیادی قدرت مانور و خلاقیت را از معلم می‌گیرد و او را مجبور می‌کند که تحت روش‌هایی محدود و البته خشک به تدریس بپردازد.

۲- به‌کارگیری روش‌های گوناگون در آموزش نیازمند مواد خاصی است تا با بهره‌بردن از آن، معلم بتواند هوش بصری دانش‌آموزان را تحریک کند و مطالب خود را با جذابیت و سرعت به ذهن فراگیر منتقل کند. 

متأسفانه، نپرداختن وزارت آموزش‌و‌پرورش به تخصیص سرانه مناسب به مدارس عادی (به ازای هر فرد حدودا دو هزار تومان) باعث شده است که هرساله، دست مدیران مدارس برای تأمین هزینه‌ها در جیب اولیا فرو برود و حاصل این امر فقط رتق‌وفتق مسائل عمرانی آموزشگاه‌ها بوده است و کفاف تهیه ملزومات آموزشی را نکرده است؛ بنابراین مدارس غالبا با کمبود مواد آموزشی مواجه‌اند و ابزار معلم در تدریس، تخته، گچ و ماژیک وایت‌بورد و شاید کره جغرافیا و چند نقشه باشد!

۳- در برخی مدارس با لطایف‌الحیل از ناحیه کمک اولیا و خیرین، مواد آموزشی مبتنی بر فناوری جدید مانند تخته هوشمند، دیتاپروژکتور، رایانه و کارگاه کامپیوتر فراهم شده است؛ اما آموزش‌و‌پرورش طرحی برای آشنایی معلمان با این سخت‌افزارها و نرم‌افزارهای وابسته طراحی نکرده است و در بیشتر مدارس این امکانات خاک‌وغبار به خود می‌بینند؛ به‌نحوی‌که نه‌فقط از آنها استفاده نمی‌شود؛ بلکه هزینه نگهداری را بر مجموعه هزینه‌های مدرسه وارد می‌کنند و در پاره‌‌ای موارد شوآفی هستند برای مدیران در زمان ثبت‌نام که سطح آموزشی مدرسه خود را از دیگر مدارس برتر جلوه دهند و به این وسیله بتوانند کمک‌های بیشتری از اولیا دریافت کنند!

۴- سیاست ریاضت اقتصادی وزارت مربوطه و نبود برنامه‌ریزی برای تأمین نیروی انسانی موجب شده است تا به سمت افزایش نُرم کلاس‌ها حرکت کند؛ تا‌جایی‌که برخی از کلاس‌ها تا ۴۲ نفر به خود می‌بینند و پرواضح است در چنین کلاس‌هایی معلم، نقش مبصر خواهد داشت و هرگز نخواهد توانست به فکر روش نوینی برای تدریس باشد. حال آنکه برای تدریس بر محور روش‌های نوین، نُرم کلاس نباید فراتر از ۱۸ نفر باشد. 

۵- بی‌توجهی وزارت و مرکز پژوهش‌های آموزشی به صلاحیت حرفه‌‌ای معلمان باعث شده است تا انگیزه‌ها برای تغییر در سبک تدریس به‌شدت کاهش یابد. سیاسی‌کردن رتبه‌بندی معلمان و انجام بازی‌های گوناگون با آن در هر سال سبب شده است که بذر یأس و بی‌اعتمادی در روح و روان فرهنگیان کاشته شود و تلاش‌شان برای افزایش تبحر در تدریس فروکش کند؛ بنابراین نمی‌توان از جمعی ناامید و بی‌اعتماد انتظار تحول در وظایف خود را داشت که باید این مشکل بزرگ هرچه سریع‌تر رفع شود. 

۶- نگاه حاکمیتی دولت به آموزش‌و‌پرورش به‌ویژه در بعد مالی، باعث شده است که در قوانین مختلف امور اداری و استخدامی و برنامه‌های اقتصادی، از شیوه جبر و خست استفاده کند و همیشه معلم را در تنگناهای سخت معیشتی رها کند که همین موضوع و دغدغه‌های روزمره زندگی تا حد زیادی، فتیله خلاقیت معلم در آموزش را پایین می‌کشد و این موضوع دل‌زدگی دانش‌آموزان و افتادن آنان به انواع آسیب‌های اجتماعی را در پی دارد. 

۷-مدارس ایران از نظر فعالیت‌های آموزشی و پرورشی، بی‌جان هستند. فعالیت‌های تکراری در مدارس بلای روح و روان دانش‌آموزان شده است و آنان را تبدیل به رباط‌هایی کرده است که در ساعت معینی شروع به کار مشخصی می‌کنند و در ساعت معینی هم این کار به اتمام می‌رسد. آموزش در مدارس ما، در حصار کلاس درس محبوس شده است و به دلایل مختلف قانونی و نبود چاره‌اندیشی برای آن، معلم نمی‌تواند از فضاهای دیگر مانند پارک، موزه، کتابخانه، مراکز علمی، آزمایشگاه‌های مدرن و... برای آموزش بهره ببرد. با این تفاصیل، فعلا نمی‌توان در مدارس، سخن از کیفیت آموزشی به میان آورد و اگر چنین کاری انجام شود، در حد چند جلسه نافرجام باقی خواهد ماند و نخواهد توانست به هدف مدنظر منتهی شود.  بنابراین باید دولت، مجلس و وزارت متبوع برای رهایی از مشکلات فوق به چاره‌اندیشی بپردازند و به این حقیقت دست یابند که سرمایه‌گذاری برای آموزش‌و‌پرورش هدررفت منابع نیست؛ بلکه زمینه‌سازی برای قدرت‌یابی کشور در عرصه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در کوتاه‌مدت است؛ زیرا اگر چنین نشود، با این مشکلات و پوییدن بر روش‌های سقراطی در تدریس، فاصله دانش‌آموز با مهم‌ترین کانون تعلیمی و تربیتی یعنی مدرسه به‌شدت بیشتر خواهد شد و این نهاد ارزشمند اجتماعی را تا حد دستگاهی مدرک‌ساز تنزل خواهد داد.

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه