ارسال به دیگران پرینت

پارک‌های شادی یادگار ماندگار سینایی در مناطق محروم | در مراسم بزرگداشت کارگردان عروس آتش، جزیره رنگین و ١٠٠ فیلم دیگر مطرح شد

مهرداد اسکویی از مسئولان شهری ساری و تهران خواست خیابانی را به نام خسرو سینایی نام‌گذاری کنند

پارک‌های شادی یادگار ماندگار سینایی در مناطق محروم | در مراسم بزرگداشت کارگردان عروس آتش، جزیره رنگین و ١٠٠ فیلم دیگر مطرح شد

[ نیره خادمی ] همه کسانی که خسرو سینایی را می‌شناسند، بر چند وجهی بودن شخصیت فرهنگی او اتفاق نظر دارند. معتقدند با انسانی شریف و تلاشگر روبه‌رو بوده‌اند که در زندگی همیشه زیبایی را پیدا می‌کرد و حالا جز آن نگاه محترم پشت لنزهای دوربین آنچه از او باقی‌مانده، فرهنگی است به درازای تمام سال‌های زندگی‌اش. می‌گویند این فرهنگ نیاز به شناساندن و ماندگاری دارد و گرچه او با آثارش تا ابد در میان همه هست، اما شاید بهتر باشد که مدیریت شهری تهران و ساری به فکر نام‌گذاری خیابان‌هایی به نامش باشند.

عصر دوشنبه به مناسبت هفتمین روز درگذشت این کارگردان صاحب سبک ایرانی مراسم بزرگداشت مجازی با حضور گیزلاوارگا سینایی، فرح اصولی و چند نفر دیگر از هنرمندان برای او در خانه هنرمندان برگزار شد؛ خانه‌ای که به گفته گیزلاوارگا، همسر خسرو سینایی گویی که خانه دوم سینایی بود و  او از ساختن آن بسیار خوشحال بود، به‌ویژه اینکه در مجاورت خانه پدری‌اش قرار داشت. همه قرار و دیدارهایش در خانه هنرمندان بود؛ خانه‌ای که حالا برای تمام اعضای خانواده مثل یک یادبود است. گیزلاوارگا می‌گوید کرونا که تمام شد، دوباره به یاد خسرو به آنجا خواهند رفت. «همیشه دلش می‌خواست راحت و آزاد کار کند و بیشتر فیلم‌هایش هم خودساخته بود. هنر همیشه در زندگی ما جریان‌داشت؛ من، فرح اصولی و سینایی سه هنرمند بودیم که همیشه با حساسیت زیادی درباره کار هم نظر می‌دادیم، درباره تمام سناریو و داستان‌هایش با هم حرف می‌زدیم.»

 فرهنگ، سنت و طبیعت ایران را

دوست داشت

فرح اصولی که بیش از چهار دهه زندگی مشترک را با سینایی تجربه کرده است، از مردی صحبت می‌کند که ایران را به شکل غمخوارانه و دلسوزانه‌ای دوست داشت: «بخشی از فضای کار من در نقاشی در سکوتی مطلق می‌گذرد و او این را به خوبی فهمید و در فیلمی که دراین‌باره ساخت نشان داد. می‌گفت خیلی جالب است که یک جا می‌نشینی و فقط مچ دستانت برای نقاشی تکان‌می‌خورد. دوست داشت از یکی دیگر از مجموعه‌های نقاشی‌ام فیلم بسازد، اما به علت مشغله‌های من نشد و من این شانس را از دست دادم. او یک انسان هنرمند چند وجهی و تجربه‌گرا بود و برای کار مجموعه‌ای از عوامل را به کار می‌گرفت. علاقه زیادی به ادبیات، مجسمه‌سازی، نقاشی، ویدیو آرت و موسیقی داشت. اگر در یک کاری موفق می‌شد، هرگز روی آن نمی‌ایستاد و می‌رفت سراغ مسیرها و تجربه‌های دیگر. نگاهی شاعرانه و متفاوت داشت و در کارهایش به تصویر و نور اهمیت زیادی می‌داد. خیلی زیاد سفر رفته بود، تقریبا همه نقاط ایران را دیده بود و تمام فرهنگ‌ها، سنت‌ها و طبیعت این کشور برایش جذابیت داشت. حتی یک سالی که در وین زندگی کرد، واقعا عذاب می‌کشید و با نگاه به آسمان وین به پهنای صورت اشک می‌ریخت و هرگز بعد از زندگی در وین دیگر نتوانست در کشوری زندگی کند.»

مسأله او، پیدا کردن زیبایی یک چهره بود

«برای نسل ما پیدا کردن یک مشغله ذهنی نیست، بلکه عملکردی است. یافتن از ابتدا برایش مسأله بود و می‌گفت پیدامی‌کنم و می‌خواست ذات زیبایی و هستی را در افراد کشف‌کند.» محمدرضا اصلانی از نگاه خسرو سینایی به زندگی، هنر و کار و تلاش‌هایش گفت و اینکه همیشه به جای جست‌وجوکردن، پیدا می‌کرد. «در فیلم‌هایش نقادی، ارزش‌گذاری یا آسیب‌شناسی نمی‌کند و با وجه دیگر جهان مواجه بود. مسأله برای او پیدا کردن زیبایی یک چهره بود. این درس بزرگی است که من از او گرفتم. در نگاه سینایی یک فقیر فقط یک فقیر یا یک معتاد فقط یک معتاد نیست، بلکه یک مبارز اجتماع است و علیه رنج‌هایی که کشیده اعتراض می‌کند. زن سرخپوش را یک علاف نمی‌بیند و آن زن را یک خیال در درون شهر می‌بیند. انسان را با شأن او می‌دید، نه با ضعفش و مهم است که میراث او را از این منظر ببینیم. زندگی او هم زیبا بود و در صورتی که می‌توانست پزشک باشد، کاری پرخطر و کم‌آینده را انتخاب کرد.»

بر اساس‌های فیلمسازی فیلم نمی‌ساخت

علی لقمانی که در کارهای زیادی به‌عنوان فیلمبردار با خسرو سینایی همکاری داشته است، درباره شیوه مواجهه او برای ساخت یک اثر صحبت کرد. «هیچ وقت مقهور این نبود که داستانی یا مستند می‌سازد، پس باید عوامل چنین لیست یا چنان لیستی داشته باشد. نگاهش این بود که مثلا آن پروژه خاص چه نیازهایی دارد تا به کار گیرد. ممکن بود فیلم داستانی بدون گریم کار کنیم یا یک فیلم کوتاه یا مستند با گریم‌های پیچیده و اساسی. نگاه‌نمی‌کرد که دنبال عادت‌های فیلمسازی برود و براساس آنچه نیاز داشت تصمیم‌گیری می‌کرد.»

فاصله میان سینمای آرمانی و سینمای موجود

صحبت‌کردن از خسرو سینایی، هنرمند چند وجهی که تا به حال بیش از ١٠٠ فیلم داستانی، مستند و کوتاه ساخته است، برای همایون امامی، مستندساز و پژوهشگر سینما هم کار چندان ساده‌ای نیست، به‌ویژه اینکه هر روز خبر می‌رسد که استاد یا هنرمندی در گوشه‌ای از دنیا رفته است. او که تجربه صحبت‌هایی طولانی با خسرو سینایی را برای نوشتن کتاب «یک عمر، یک راه، یک عشق؛ خسرو سینایی» در کارنامه خود دارد و درواقع از دوستان نزدیک او است، می‌گوید: «سینایی بیشتر از آنکه سینماگر، هنرمند و شاعر باشد، انسانی شریف بود و همیشه در کمال جسارت اعتقادش را مطرح می‌کرد. یک بار با او از سینمای آرمانی خودم صحبت کردم، گفت یادت نرود که میان سینمای آرمانی تو، سینمایی که هست، باتلاقی زشت و متعفن وجود دارد و برای رسیدن به سینمای آرمانی‌ات باید حتما از آن لجن‌زار بگذری. هنر تو این است، تا جایی که می‌توانی کمتر آلوده شوی. سینایی  بیش از ٣٠ فیلم برای انجمن اولیا و  مربیان ساخته است و همیشه از آنها به نیکی یاد می‌کرد و می‌گفت آنجا فهمیدم باید چه مسیری را در سینما بروم. هیچ وقت حاضر نبود مسیر رفته را دوباره برگردد. هر کس جای او بود وقتی می‌دید عروس آتش  آن همه گل کرده است، عروس آتش ٢ و ٣ را هم می‌ساخت، اما سینایی همیشه به دنبال مسیرهای آزموده‌نشده بود، به دنبال کشف افق‌های تازه بود، به همین دلیل سینمای مستند و داستانی او پویا و زنده ماند.» او از ١٧ طرحی صحبت کرد که خسرو سینایی برای ساخت مستندهای شخصیت‌نگار درباره نقاشان ایرانی به مرکز سینمای مستند و تجربی ارایه کرده بود، اما اصلا به آن توجه نشد: «چه کسی تاوان این نساختن‌ها را می‌دهد. او که مشتاق بود و می‌توانست بسازد. وقتی دیگران تعریف می‌کنند که او با چه شرایط و امکاناتی فیلم می‌ساخت، آدم بغض می‌کند، اما متاسفم آدم‌هایی مثل سینایی، بیضایی و تقوایی نمی‌توانند فیلم بسازند و در مقابل کسانی فیلم می‌سازند که این کاره نیستند. سینایی یک سرمایه جهانی است که نمی‌توانید او را در چارچوب ناسیونالیستی تعریف کنید، اگرچه نگاه ایرانی است، اما همیشه مسأله جهان را مطرح می‌کند.»

ساخت پارک‌های شادی برای بچه‌های محروم

حبیب احمدزاده، نویسنده که در نوشتن فیلمنامه «گفت‌وگو با سایه» سینایی را همراهی کرده بود، از پارک‌های شادی گفت که سینایی برای بچه‌های مناطق محروم ساخته بود و حالا بسیاری از بچه‌ها نام او را در ذهن خود حک کرده‌اند. «در برخی مناطق محروم برای اولین بار فیلم برای آنها پخش می‌شد و نقد فیلم انجام می‌دادند و مهم نبود بچه‌ها چه نقدی به فیلم می‌کردند و تنها مهم بود که بچه‌ها جلوی آقای سینایی احساس بزرگی کنند. جشنواره‌های یک روزه زیادی از سوی او برگزار شد و بعد تصمیم به ایجاد پارک‌های شادی گرفت و حالا همیشه در ذهن بچه‌های مناطق محروم هست. مهم‌ترین خصلت او گوش سپردن به دیگران برای گفت‌وگو و مصالحه بود و می‌گفت چه کاری می‌توانیم انجام دهیم که فرزندان‌مان زندگی بهتری داشته باشند.»

وسواسی که در گفتن داشت

مهرداد اسکویی که سال‌ها شاگرد خسرو سینایی بوده، از مردی حرف می‌زند که هنگام رنج‌ها و فقدان‌ها با تمام احساساتش در کنار او بوده و با او همدلی کرده است. «پدرم که فوت کرد تماس‌گرفت و گفت مهرداد من هم پدرم را از دست داده‌ام و می‌دانم که خیلی سخت است. پدر همسرم هم که فوت کرد، باز تماس گرفت و گفت که خوشحال باشید آن‌طور که دوست داشته زندگی کرده است. سینایی در اوج بزرگی فروتن بود، می‌دانست در کجای تاریخ قدم می‌زند. در گفتن وسواس داشت و هیچ گاه از خواندن خسته نمی‌شد. با وجود غصه‌ای که برای ساخته‌نشدن فیلم‌هایش داشت، می‌گفت از همه کارهایی که به سرانجام رسانده، لذت برده و مثل یک بچه بازی کرده است. سخت و عاشقانه زندگی کرد. می‌گفت ‌ای کاش پشتیبانی بود تا فیلم‌هایم را بسازم. قطار زمستانی در کاسه ذهن او به جهان خاطره‌ها رفت و ‌ای کاش آخرین فیلمنامه‌اش می‌توانست به جهان ما بیاید.» او معتقد است که پویایی فکری این هنرمند صاحب سبک ایرانی حاصل تمدنی است که از تربیتش می‌آید. «آجر به آجر خود را ساخت، تربیت داشت و خود نیز خود را تربیت کرد.» اسکویی درنهایت از مسئولان شهری ساری و تهران خواست که خیابانی را به نام خسرو سینایی نام‌گذاری کنند تا همیشه نامش در فرهنگ ایرانی حفظ شود، اگرچه با فیلم‌هایش همیشه در میان ما است. «از خانواده و مسئولان می‌خواهم اگر یک برگ از تفکرات او مانده است، حتما آن را چاپ کنند تا در اختیار همه قرار بگیرد و تلاش‌کنند همه داشته‌های او در یک خانه جمع شود تا به ادامه تفکرات هنرمندان او کمک کند.»

طوماری که امضا شده برای او فرستادند

در کوچه‌های عشق و عروس آتش از نخستین تجربه‌های حمید فرخ‌نژاد در بازیگری است؛ تجربه‌هایی که او همراه با خسرو سینایی به دست آورد. کسی که سال‌ها دستیار  سینایی، کارگردان خوش‌فکر و کهنه‌کار بود، برای بازی در مهم‌ترین فیلم‌هایش انتخاب شد. فرخ‌نژاد می‌گوید تحقیقاتی که با او درباره قتل‌های ناموسی برای ساخت فیلم عروس آتش انجام داده‌اند، همان سال‌ها جایزه بهترین پژوهش‌ سال را دریافت کرده است. «دوست نداشت بازی بازیگر به خط داستانی لطمه بزند. درباره نقش منفی می‌گفت که نمی‌خواهم نقش منفی کامل باشد، بلکه باید مشخص باشد که این نقش منفی به واسطه شرایط به شخص تحمیل شده و او را به قهرمان منفی تبدیل کرده است. می‌گفت به جای نزدیک‌کردن واقعیت به خود، خود را به واقعیت نزدیک‌کنیم. عروس آتش برای آن زمان و با حساسیت‌های قومی که هنوز نیز همچنان وجود دارد، کار خطرناکی بود، اما به قدری نگاه او درست، محترم و اصلاح‌گر بود که کسی نتوانست به آن خرده بگیرد و حتی شیوخ آن منطقه برایش طوماری فرستاده بودند مبنی بر وجود چنین سنت‌هایی که قصد اصلاح آن را دارند.»

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه