۵۵آنلاین :
عبدالله گنجي، مديرمسئول روزنامه جوان، با بخش تاريخ شفاهي خبرگزاري ايرنا مصاحبه کرده است و نظرات خود را درباره مسائل گوناگونی مانند ماجراي مرگ ستار بهشتي و مواضع اصولگرايان دربرابر رخدادهاي مختلف بيان کرده است. او معتقد است که اصولگرايان نسبت به پلشتيها درون حاکميت موضع نميگيرند، بااينحال معتقد است که اين ناشي از منفعتطلبي آنهاست. بخشهايي از گفتههاي او به شرح زير است: در اصولگراها ضدانقلاب نداريم، منفعتطلب داريم. مشايي اصلا طيف ندارد، خودش است. احمدينژاد طيف ندارد خودش است. احمدينژاد انديشهاي دنبال خودش نياورده است. در قطببنديهايي که پيش ميآيد با لگدزدن به قاليباف و لاريجاني، چهار تا آدم که از آنها متنفرند را دور خود جمع ميکند. اين انديشهاي پشتش نيست. اينجوري است داستانش. اصولگراها مشکلشان عدم فهم اجتماعي درست است. فهم تحولات اجتماعي، فهم تعاملات اجتماعي و کارآمدي. وگرنه نسبت به مباني نظام مشکل ندارند. يعني من خلافش را نديدهام. خيلي پلشتي در حاکميت هست اما اصولگراها نسبت به آنها موضع نميگيرند. وقتي ستار بهشتي کشته ميشود اصلاحطلبها ميروند با مادرش عکس ميگيرند، ولي اصولگراها هيچي نميگويند. فرض اصولگراها اين است پليس يک اشتباهي کرده است و حالا ميبرندش دادگاه و محاکمه ميشود. ولي اصلاحطلبها با آن ميروند و عمليات ميکنند. مگر الان مقام معظم رهبري نميتوانند کاري کنند ۹۹ درصد مردم برايش کف بزنند. نميکنند چون اصولي دارند. وگرنه ميتوانند بگويد دختر و پسر بروند ورزشگاه، حصر نباشد و غيره. اما ايشان يک اصولي دارند. وقتي نمازشان براي هاشميرفسنجاني با نمازي که براي هاشمي شاهرودي ميخوانند فرق دارد يعني يک اصولي دارند، يک فهمي دارند و با خودشان منافق نيستند. اين براي کساني که ميخواهند پيرو ايشان باشند، مهم است. اصولگراها بايد خيلي اشتباه و ايرادي که در حاکميت است را نقد کنند. مثلا الان ضرغامي اين کار را شروع کرده است. بعضا خود قاليباف شروع کرده است. اما بعضي اصولگرايان اين کار را نميکنند. نه اينکه آن را تأييد کنند ولي ميگويند خب اين کار زشتي است. من بيشتر جنبههاي رفتارياش را ميگويم. طرف در زندان کشته شده است من حمل بر اين ميکنم کار بدي است و معتقدم بايد برخورد کنند. اما به اين نميرسم که بايد در اين زمينه بيايم و حرف بزنم. درصورتيکه از من توقع است. اينکه تنها نيتم اين باشد که بايد با اين قتل برخورد شود، کافي نيست. بايد بياييد مردم نظر شما را بشنوند و بگويند موضع فلاني اين است. اصولگرايان بايد هر موضعي را که درباره اين پلشتيها دارند، شفاف بيان کنند که نميکنند. منظورم از فهم اجتماعي همين است. اين نکته بسيار مهمي است. اعتقاد من اين است در حوزه نخبگي جمهوري اسلامي، دو جريان عمده کشور از اختلاف سليقه عبور کردهاند البته در حوزه نخبگي نه در بدنه و به يک اختلاف ماهيتي و هويتي رسيده است. مثلا آقاي تاجزاده ويدئو پر ميکند و صراحتا ميگويد اصلا روشي که امام آمد در کشور و انقلاب کرد اشتباه بود. ميگويد روش انقلابي روش پرهزينهاي است و جمهوري اسلامي هم تشکيلش اشتباه بود. تاجزاده اين را صريحا با صداي خودش گفته است. خب نميشود ديگر گفت اين يک سليقه است و نقطه مقابل آقاي زاکاني است. اين ديگر اختلاف سليقه نيست تفاوت دو ماهيت است. اختلاف سليقه اين است که شما ميگوييد من اصولگرايم اگر بيايم در قدرت، اولويتم توسعه راهآهن است و ديگري ميگوید من اصلاحطلب اگر بيايم، بزرگراهها را گسترش ميدهم. در غرب مگر رقابت انتخاباتي سر چيست؟ سر بيمه تأمين اجتماعي، مهاجرين، سن بازنشستگي، خدمات اجتماعي و درماني، تعرفهها. اما آيا ما اصلا در انتخاباتمان سر اين چيزها با هم بحث ميکنيم؟ خير اختلافها ماهيتي شده و اين خطرناک است.
دیدگاه تان را بنویسید