ارسال به دیگران پرینت

فوتبال: موضوعی برای بازاندیشی

فوتبال ورزشی پرطرفدار در سراسر کره زمین محسوب می‌شود که هواداران و مخالفان خودش را دارد.

فوتبال: موضوعی برای بازاندیشی

فوتبال ورزشی پرطرفدار در سراسر کره زمین محسوب می‌شود که هواداران و مخالفان خودش را دارد. این موضوع همواره مطرح بوده که فوتبال پدیده‌ای دم‌دستی و عامه‌پسند است و ارزش توجه قشر روشنفکر جامعه را ندارد، اما آیا در واقعیت نیز چنین است؟ آیا این امکان وجود دارد که فوتبال را با در نظرگرفتن جنبه‌های مثبت و سازنده یا حتی تأثیرات مخربش بررسی و تحلیل بیشتر کنیم؟ واقعیت این است که فوتبال نیز مانند هر پدیده مهم دیگری تأثیرات گوناگون، هم از نظر شدت و هم ماهیت، دارد. برخورد ساده‌انگارانه با این پدیده می‌تواند سبب فهم نادرست نسبت به پدیده فوتبال و اثرات آن شود. سایمون کریچلی استاد دانشگاه و فیلسوف معاصر اهل انگلستان که خود از علاقه‌مندان به ورزش فوتبال است، در کتابش به نام «وقتی به فوتبال فکر می‌کنیم به چه فکر می‌کنیم» این ورزش را از دیدگاه پدیدارشناسانه بررسی کرده و بر آن بوده که دیدگاهی کامل و جامع به دست مخاطب دهد. پدیدارشناسی یعنی تعریف و توصیفی که هر پدیده از ماهیت وجودی خود در طول زمان آشکار می‌کند. در ادامه به بررسی چند نکته برجسته از برخی موضوعات این کتاب می‌پردازیم.
دلیل اهمیت فوتبال برای ما تجربه قرارگرفتن در اجتماعی است که همه با جان‌ودل به آن پیوند خورده‌اند و تصویری شفاف از آنچه در جامعه می‌گذرد، به ما نشان می‌دهد. این بدین معناست که اگر زشتی‌هایی در فوتبال و رفتار تماشاگران مشاهده می‌کنیم، درحقیقت نظاره‌گر واقعیتی برآمده از فرهنگ عامه مردم هستیم. در مقابل نیز وقتی کنش‌های مثبت دسته‌جمعی تماشاگران را مشاهده می‌کنیم همچون زمانی که تیم محبوب‌شان شکست خورده اما آنها را تنها به خاطر تلاش و کوشش‌شان تشویق می‌کنند، یا بازتابی از کنش‌های اجتماعی غیر‌مرتبط با فوتبال را در شعارهایشان می‌شنویم، همگی نشان‌دهنده حقیقتی از درونی‌ترین لایه‌ عامه مردم است که جامعه‌شناسان از اهمیت این قشر و طرز تفکر و کنش‌های آنان بسیار سخن گفته‌اند.
همه افراد جامعه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و برای رسیدن به کار جمعی به تمرین و تکرار آن نیاز دارند. پدیده فوتبال و هواداری آن می‌تواند بستری را فراهم کند که عموم افراد فارغ از طبقه‌ اجتماعی‌، درآمد، جنسیت و حتی گرایش سیاسی‌شان در کنار یکدیگر متحد و همدل باشند. درواقع هواداری فوتبال جمعی از افراد ناهمگون را به ترکیبی از گروهی منسجم، وفادار و متحد تبدیل می‌کند. البته این اظهارنظرهای سوسیالیستی ممکن است در بعضی موارد خنده‌دار به نظر برسد؛ همان‌گونه که افراد زیادی انتقادات فراوانی نسبت به نظام سرمایه‌داری حاکم بر فوتبال دارند. باید اذعان کرد مسائلی مختلف در فوتبال وجود دارد که باعث به وجود آمدن لزوم چنین انتقادی شده است. همگان از پول‌شویی‌های بیشماری که در جهان فوتبال اتفاق افتاده مطلع‌اند. بخش بزرگی از ماجرا شامل دستمزد‌های گزافی است که مشوق بازیکنان است؛ یا مدیر برنامه‌های حریصی که از موکلان خود می‌خواهند به خاطر پول رفتارهایی متناقض شبیه به انسانی اجیرشده بروز دهند. حتی حامیان و تبلیغات بی‌‌ربط و گاهی مبتذل که در مسابقات بین‌المللی شاهد آن هستیم، مانند مک‌دونالد و بودوایزر، در بن و بنیاد با ماهیت ورزش و فوتبال در تضاد هستند. موارد ذکرشده فقط بخشی از جنبه‌های غیر قابل‌ تحمل و زننده حضور سرمایه‌داری در فوتبال است. بین فرم فوتبال یعنی مشارکت که چندین شکل مختلف دارد مانند مشارکت بازیکنان در زمین بازی، مشارکت اعضا و کادر تیم و مشارکت هواداران با تیم و... در مقابل محتوای مادی فوتبال، یعنی پول، تضاد شدیدی وجود دارد. دنیای فوتبال هرچه بیشتر جلو می‌رود کمتر شبیه هواداری و بیشتر و بیشتر شبیه به کسب‌وکار و دلالی می‌شود. کار به ‌جایی رسیده که موفقیت یک تیم در فوتبال با سایر عوامل غیر فوتبالی همچون شاخص‌های سودآوری سنجیده می‌شود. گویی باشگاه‌ها جایی برای ابراز وجود ثروتمندان و قدرتمندان شده‌اند و از هواداران به‌عنوان ابزاری برای کسب درآمد بیشتر استفاده می‌کنند. همواره تضاد بزرگی بین ذات فوتبال که باعث ایجاد یکدلی و وحدت میان بازیکنان و هواداران می‌شود با زیرساخت پنهان فوتبال که بر پایه‌ پول‌های کثیف با منشأ نامشخص بناشده وجود دارد. اگر تمام این موارد را در کنار خشونت کلامی و رفتاری متعصبانه هواداران، وطن‌پرستی افراطی و نژاد‌پرستی که متأسفانه هنوز هم پرتکرار است، قرار دهیم ممکن است به این نتیجه برسیم که فوتبال موضوعی مبتذل است و احتمالا باید نسبت به آن احساس انزجار داشته باشیم، اما از سوی دیگر نیاز داریم نگاه شاعرانه‌ای به فوتبال بیندازیم و بر این وجه فوتبال تمرکز کنیم تا شاید این ورزش را از ورطه‌ای که در آن گرفتار شده، نجات دهیم.
در بسیاری از موارد به فوتبال «بازی زیبا» گفته می‌شود بدون آنکه بیان شود چرا زیباست و اصولا زیبایی‌اش شامل چه مواردی است. فوتبال برای طبقه‌ کارگر مانند تماشای رقص باله است. سایمون کریچلی در کتاب حاضر فوتبال را با تئاتر مقایسه می‌کند و بر این باور است که فوتبال نمایشی حقیقی‌تر از تئاتر است. اگر تئاتر در قرن بیستم با وجود تلاش قهرمانانه نمایش‌نامه‌نویسانی همچون برشت، گرتوفسکی و پیتر بروک کم‌رمق بوده، متأسفانه امروزه شاهد زوال تدریجی آن هستیم. تلاش این بزرگان تنها مایه تسلی احساسات آزادی‌بخش و روشنفکرانه بوده است، اما نمایش در فوتبال زنده است و حیات خود را به‌گونه‌ای دیگر ادامه می‌دهد. بازیکنان فوتبال همچون بازیگران تئاتر هستند که برای به اجرا درآوردن دستورات تاکتیکی مربی خود به میدان آمده‌اند و هواداران فوتبال که به تماشای بازی نشسته‌اند همانند تماشاگران تئاتر هستند. با این تفاوت که می‌توانند بر جریان مسابقه تأثیرگذار باشند؛ برخلاف تماشاگران تئاتر که نمی‌توانند بر روند داستان نمایش اثرگذار باشند. از نظر کریچلی ویژگی مشترک سینما، تئاتر و فوتبال در این است که همزمان هم واقعی‌اند و هم غیرواقعی. برای درک بازی فوتبال نه‌فقط لازم است که از طرز فکر فعلی خود و وسواس‌مان به خودآگاهی فاصله بگیریم، بلکه باید به هر آنچه در زمین بازی می‌بینیم حیات ببخشیم. در این صورت است که فرصتی فراهم می‌شود تا به ترکیب عجیب واقعیت و تخیل نزدیک شویم. ما به کمک فوتبال می‌توانیم ابعاد تازه‌ای از درک و تجربه زمان داشته باشیم. وقتی بازی فوتبالی را به‌صورت زنده تماشا می‌کنیم کاملا مشغول تجربه زمان حال هستیم، در هر لحظه از بازی آینده‌ای باز و نا‌معلوم در انتظار ماست و آن‌قدر غرق در آن هستیم که می‌توان گفت اسیر و شیفته آن می‌شویم. گویی فوتبال تجربه‌ای از سحر و جادو می‌شود. برای حداقل یک ساعت و نیم قوانین زمان تغییر می‌کند و ما هم در برابر آن تسلیم می‌شویم. هفت دقیقه ‌پایانی بازی ایران و استرالیا را به یاد آورید که اغراق نیست اگر بگوییم برای ما هفت ساعت به طول انجامید تا داور سوت پایان را بزند و ما راهی جام‌جهانی شویم.
مسابقه‌‌ فوتبال گسستی پرهیجان، منحصربه‌فرد و البته موقتی در زندگی تکراری و روزمره‌ ما ایجاد می‌کند و به ما برای بازگشت به زندگی جان تازه‌ای می‌بخشد. مشاهده بازی فوتبال مانند ورود به دنیایی است که همه ‌چیز از جان و روح برخوردار است. بازیکنان، لباس ‌ورزشی و شال‌های طرفداری، همه‌ چیز جان دارد حتی توپ نیز گویی از هوش و ادراک برخوردار است. درست مانند عروسک خیمه‌شب‌بازی. اگرچه عروسک تکه‌ای چوب پوشیده از کلاف و پارچه است، اما وقتی به سخن درمی‌آید احساس می‌کنیم که جان دارد. همان‌گونه که توپ در زمان بازی همین احساس را منتقل می‌کند وقتی به یاد می‌آوریم بازیکنان سرشناسی به‌وسیله‌ توپ دست انداخته شده‌اند مانند زمانی که توپ از دست دروازه‌بانی سر می‌خورد و وارد دروازه می‌شود یا زمانی که به پای سوپر‌استارهایی مانند زیدان می‌چسبد تا به او کمک کند در زمین بازی افسونگری کند، حس می‌کنیم توپ ابژه‌ای است که ادراک و هوش منحصر‌به‌فرد خودش را دارد.
باید بپذیریم که سرمایه‌داری، مصرف‌گرایی و استعمارگرایی نگاه ما را به فوتبال تیره‌وتار می‌کند و به همین دلیل من همواره لذت و انزجار را در ارتباط تنگاتنگ با فوتبال می‌دانم. تماشا کردن و لذت‌ بردن از بازی فوتبال کسی را از دنیای نولیبرال رها نمی‌کند، اما باید بدانیم نه فوتبال قرار است که ما را از این دنیا نجات دهد و نه هواداران ساده‌لوح و احمق هستند. هواداران فوتبال می‌دانند فوتبال یعنی مشاهده فراز و نشیب‌های بازی که در بسیاری مواقع شبیه زندگی است. امیدواری، ناامیدی، پیروزی، شکست و در نهایت حتی بی‌عدالتی همگی بخشی از تجربه ما از فوتبال است. باید به این نکته توجه کنیم که فوتبال می‌تواند بستری شود که افراد جامعه حضوری همدلانه را با وجود تفاوت‌هایشان تجربه کنند و این مشارکت می‌تواند نوید دنیای بهتری را به ما بدهد.

 

منبع : شرق
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه