۵۵آنلاین :
55 آنلاین:
تشکیل اتحادیههایی از کشورهای مختلف شاید یکی از احتمالات جدی پیش روی بسیاری از مناطق جهان باشد که با توجه به همبستگیهای ملتها در نقاط مختلف جهان، نگارنده از نام دولت - ملت استفاده کرده است. کشورهای پهناور با مدیرانی چند وطنی که بیشتر سرشان به کسب و کار خودشان گرم است. هرچند که مهمترین سرعتگیر تحقق چنین اتحادیهها و یا کشورهایی را باید ناسیونالیسسم دانست. زمان زیادی نمیگذرد که اندیشه دولت - ملت پیشبینی شد؛ هرچند که این قبیل نهادهای مدرن به سرعت رو به منسوخ شدن گذاشتند. به نظر میرسد که مرزهای پیشین چندان هم مناسب نیستند. آن هم با مسئولیتی فراملیتی که بیشتر سرشان به کسب و کار خودشان گرم است. این وضعیت شباهت چندانی با شرایط فعلی ندارد. هرچند که اتحادیه اروپا خود نمونهای موفق از این واقعیت به شمار میآید. ممکن است سریعتر از چیزی که ما تصور میکنیم؛ این جابجایی رخ داده و مجددا چیزی شبیه به امپراطوری هابسبورک (کشوری چند زبانی و پهناور از سال 1526 تا 1804 میلادی در اروپا که با ازدواج چند ولیعهد در طول چند سال به شدت گسترش یافت) جایگزین شرایط فعلی شود. ]در این نوشته[ امپراطوری هابسبورگ کلید واژهای است که نمیتوان از کنار آن به سادگی گذشت. حکومتی چند زبانی و چند ملیتی که با ازدواج پادشاهان و یا ولیعهدهای سرزمینهای اطراف به یکی از مقتدرترین کشورهای اروپایی با محوریت اسپانیا و اتریش تبدیل شد تا جایی که پس از کشف امریکا، دستاندازیهایی به این قاره را در تاریخچه خود ثبت کردند و حتی بر بخشهایی از امریکا مسلط شدند. چند ملیتی بودن رهبران و پادشاهان، گسترده بودن سرزمین تحت سلطه، از بین رفتن مرزهای اقلیمی و کم رنگ شدن برخی قومیتها در این امپراطوری را شاید بتوان از ویژگیهای این حکومت به شمار آورد. تشکیل چنین حکومتهایی در شرایط فعلی جهان به هیچ عنوان غیرممکن نیست حتی شواهد مهمی از آن به چشم میخورد. در نگاه اول کشورهای غربی را باید استعداد اول تشکیل این قبیل حکومتها به شمار آورد ولی در کشورهای خاورمیانه نیز چنین ملزوماتی برای تشکیل چنین حکومتهایی در حال شکل گرفتن است. البته برخی تجربیات همچون تجربه یوگسلاوی سابق نیز وجود دارد که چیزی جز فروپاشی و خونریزی، در پایان آن تجربه نشد. این در حالی است که اتحادیه اروپا نمونه دیگری از این قبیل اتحادیهها به شمار میرود ولی باید به آن به گونهای دیگر نگریست.
نکته دیگری که در این بین اهمیت بیشتری پیدا میکند را میتوان مشابهتهای فعلی با فروپاشی عثمانی و قراردادهای محرمانه سایکس پیکو دانست.
البته در این منطقه یعنی در مناطق عربنشین غرب آسیا شاهد تشکیل اتحادیههای ضعیف و کماثری همچون اتحادیه عرب از قرائت دولت - ملت هستیم هرچند که تاثیر چندانی بر جای نگذاشت و هیچگاه چهرهای از یک اتحادیه منطقهای را ترسیم نکرد. البته قومیتگرایی منطقهای را ترسیم نکرد. البته قومیتگرایی منطقهای و دقیقتر قبیلهگرایی مشهور در غرب آسیای عرب زبان و شمال آفریقا تاکنون اجاره تشکیل چنین اتحادیههایی ار نداده و همین قومیتگراییها باعث شده تا اندیشه تشکیل چنین دولت - ملتهایی نیز جاور شود. به نظر میرسد عراق و سوریه بیشترین پتانسیل تشکیل حوزههای سیاسی و دقیقتر دولت - ملت اسلامی را داشته باشند.
این در حالی است که اتحادیه اروپا نمونه دیگری از این قبیل اتحادیهها به شمار میرود ولی باید به آن به گونهای دیگر نگریست زیرا نمونهای موفق، هماکنون به دنیایی از ابهام تبدیل شده است. قومیتگرایی به نام ملیگرایی و دقیقتر فوران ناسیونالیسم آن هم به طریقی فزاینده در کنار بحرانهای مهاجرت شکستی کامل را برای این اتحادیه رقم زده است. هرچند که تاکنون چنین رخدادی محقق نشده ولی مشخص نیست که چه سرنوشتی در برابر آن قرار دارد. متاسفانه همان مواردی که در گذشته در خاورمیانه رخ داده ممکن است باز هم برای اتحادیه اروپا محقق شود. شاید اگر بازماندگان امپراطوری هابسبورگ و یا امپراطوری عثمانی به چهره امروزی اتحادیه اروپا مینگریستند، با صدای بلند به سرنوشت این اتحادیه میخندیدند. یکی از بسترهای ایجاد اتحادیههایی از کشورهای مختلف را میتوان زبان مشترک دانست هرچند که در کشورهای اروپایی چنین ویژگی مشخصی وجود نداشته و در خاورمیانه قابل مشاهده است. البته برخی سوابق تاریخی و برخی لشکرکشیها همچون دوران ناپلئون و حتی جنگهای جهانی اول و دوم، نیز در ایجاد اتحادیه اروپا دخیل بوده است.
اگر مردم واقعیتهای ناسیونالیسم را بدانند عواقب آن را نیز به دقت خواهند شناخت و همچنین متوجه خواهند شد که زندگی آنان نیز از تبعات ناسیونالیسم تاثیر پذیرفته است. شاید مهمترین نکتهای که در اقصی نقاط جهان در برابر تشکیل اجتماعات و کشورهای دولت - ملت گسترده قد علم کرده است را باید ناسیونالیسم دانست که در نقاط مختلف جهان چهرههای متنوعی از خود بروز میدهد.
نه تنها در غرب آسیا بلکه در مناطقی دیگر همچون شرق آسیا نیز پتانسیل تشکیل این قبیل اتحادیهها وجود دارد هرچند که برخی زیر ساختهای مورد نیاز برای تشکیل چنین اجتماعاتی از کشورهای مختلف وجود دارد اما باز هم ناسیونالیسم است که در برابر آن موضعگیری خواهد کرد. البته باید به این نکته نیز اشاره داشت که بخشی از مشکلات اصلی در برابر ایجاد اتحادیههایی از کشورهای مختلف نه در همان مناطق و یا در ناسیونالیسم آنها بلکه در نقاطی دیگر نهفته است. شاید بتوان اسلام هراسی را یکی از مهمترین موانع آن برشمرد هرچند که مخالفتها با مهاجرت نیز بین کشورهای مختلف و حتی در اروپا، خود به عنوان یکی از موانع آن به شمار میرود.
همانگونه که قدرتهای بزرگ تمایلی به ایجاد چنین کشورهایی ندارند باز هم شاهد سنگاندازی آنها خواهیم بود. هرچند که برخی قومیتها خود پتانسیل هر اقدامی را دارند و تنها به تحریک و یا حتی حمایت نیاز دارند که در خاورمیانه به وضوح قابل مشاهده است. البته همه چیز به خاورمیانه خلاصه نمیشود؛ حتی در کشوری مثل آلمان نیز ناسیونالیسم هنوز همچون یک مصیبت خودنمایی میکند تا جایی که بحران آوارگان برای برخی دولتها حالت فاجعهآمیزی به خود گرفته، هرچند که اسلام هراسی و یا آواره هراسی به فوران اندیشههای ناسیونالیستی دامن زده و در شرایطی حتی به حرکات اجتماعی و سیاسی منتهی شده است. در هر حال تغییرات کلان سیاسی میتواند به تزلزل قدرت برخی احزاب محلی منجر شود. بنابراین در برخی اجتماعات، منافع سیاسی در کنار احساسات قومی و منطقهای برجستگی بیشتری پیدا میکند. در نهایت باید به این نکته اشاره داشت که پیمان سایکس پیکو، هرچند که به صورت محرمانه و حتی شیطانی منعقد شد، این بار، میتواند به صورت مخفیانه صورت نگرفته و فعالیتهای اجتماعی مردم و همچنین روشنفکران سیاسی میتوانند سایکس پیکوی جدیدی را ترسیم و ایجاد کنند ولی این بار به جای تجزیه شاهد ترکیب خواهیم بود.
منبع: مجله صدا
دیدگاه تان را بنویسید