جنگ | پیامک حجاب
سعید لیلاز: در دوماه آخر منتهی به جنگ مسئله اصلی کشور پیامک حجاب و سگ گردانی بود
« در دو ماه آخر منتهی به جنگ بزرگترین مساله نظام سگگردانی دخترها در خیابان است. دومین مسالهاش پیامک حجاب است. سومین مساله بزرگش این است که آیا مسابقات فوتبال را با دخترها در مشهد انجام دهیم یا در تهران؟ جهان ما جهان رویاپردازیها نیست.»

«از یک هفته قبل از جنگ تقریبا برای همه آشکار شده بود که این درگیری اتفاق خواهد افتاد. » سعید لیلاز فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگویی به وضعیت کشور در زمان جنگ و چالشهای امروز جامعه ایران پرداخته است.
بخشی از اطهارات او را میخوانید:
*از یک هفته قبل از جنگ تقریبا برای همه آشکار شده بود که این درگیری اتفاق خواهد افتاد. تصورم این بود که اگر چنین اتفاقی بیفتد ایران بر سر یک دوراهی قرار خواهد گرفت؛ یا «بردگی و تسلیم محض» یا «خروج از انپیتی و شروع مقاومت به صورت قهرآمیز.» علت تصورم این بود که ماهیت برنامه هستهای ایران ماهیت صفر و یکی دارد. یعنی یا اتمی میشوی یا نمیشوی. اگر از نقطه گریز هستهای به قول غربیها عبور کنی، هستهای شدهای و نمیتوانند کاری کنند. هر کاری میخواستند بکنند باید در این ماجرا میکردند.
مکانیسم ماشه هم که الان بحثش مطرح است (ما که در مذاکرات نبودیم، بلد هم نبودیم که اینها چه میگویند و چه تصمیمی گرفتهاند) الان میفهمیم که مکانیسم ماشه قطعا اتفاق میافتاد. دوستان دیپلمات و مذاکرهکنندگان ما که سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵ در مذاکرات بودند، میدانستند که مکانیسم ماشه به هر کدام از آن ۵ کشور این اختیار و اجازه را میدهد که بدون نظر بقیه اعضا مکانیسم ماشه را فعال کند و دوباره روز از نو و روزی از نو. اصلا توافقی در کار نبوده. همان زمان که برجام را امضا کردیم، باختیم و ۱۰.۱۲ سال هم در این ماجرا هدر دادیم.
* اخیرا آقای مکرون گفته اگر میخواهیم آزاد باشیم باید از ما بترسند و اگر بخواهیم از ما بترسند باید قوی باشیم. دوستان ما بهخصوص جبهه اصلاحطلب که با عجله از من اعلام برائت میکردند (خوب است امروز) از آقای مکرون اعلام برائت کنند. در حالی که هم من و هم آقای مکرون یک امر بدیهی در سیاست را گفته بودیم.
همان زمان هم میگفتم که اتکا به لوله توپ بدون یک اقتصاد نیرومند غیرممکن است. چون شما همواره درصدی از جیدیپی یا تولید ناخالص داخلیتان را به مسائل نظامی اختصاص میدهید. همین الان که با شما صحبت میکنم مثلا ایالات متحده امریکا تقریبا سه درصد تولید ناخالص داخلیاش را به مسائل نظامی اختصاص میدهد.
آمد که جنبش ضدکمونیستی بود و تمام دگراندیشان را بر اساس آن اخراج میکردند. چارلی چاپلین ممنوعالورود شد. همین امریکایی که برای همه شماها آنقدر خوشگل و خوب است (این رفتار را کرد). جنبش مککارتیسم چنان درسی از رذالت به تمام حکومتهای دیکتاتوری تمامیتخواه داد که حالا حالاها میتوانند از آن استفاده کنند.
*ولی در این کشور هم بعضیها مثل دکتر عبدالکریم سروش با چه شجاعت و نترسی وارد میدان شد و کنشگری کرد. من میدانم که دیکتاتوری اکثریت بدتر از دیکتاتوری اقلیت برای کسانی که خارج از ایران زندگی میکنند، است. این روند نشان میدهد که ما بر اثر انقلاب اسلامی به یک آگاهی ملی و عمومی رسیدهایم که به سادگی نمیشود این ملت را به زنجیر کشید. من خیلی امیدوار هستم که (این آگاهی) جلوی سقوط آزاد ما را در ماههای آینده در برابر امپریالیسم امریکا و کل جهان غرب بگیرد. این جنگ، جنگ ایران و اسراییل نبود. جنگ کل ناتو، کل جهان غرب و اغلب جهان عرب علیه ایران تنها بود.
*بزرگ، کوچک را مثل آب خوردن میخورد. تهاجم امریکا به گرانادا و پاناما را ببینید. رییسجمهور کشور را گرفتند در امریکا زندانی کردند. تهاجم امریکا به عراق را ببینید. بابت چه چیزی صدام را سرنگون کردند. چه ویژگیای در عراق بود که در عربستان نبود؟ یا در کویت و امارات نبود؟ جز اینکه صدام مخالف امریکا بود و در زمره بردگان و بستگان امریکا نبود. به داخل امریکا کاری نداریم. داخل امریکا یک تمدن شایسته است، از ثروتی هم که تولید میکند میتوانید بفهمید. مگر میشود یک ملتی -۳۰۰ میلیون نفر- ۳۰ هزار میلیارد دلار در سال ثروت دولت تولید کند، یعنی نفری ۱۰۰ هزار دلار در سال تولید ناخالص داخلی امریکا باشد و بگوییم این ملت شایسته نیست.
معلوم است که شایسته است، ولی وقتی به روابط بینالملل میرسد، رابطه ارباب و برده است. تو یا بردهای یا دشمن. به نظر من ملت ایران حتی اگر در اثر این بیکفایتیها، ظلمهای داخلی، سوءمدیریتها، حکمرانی ناصحیح، فساد وحشتناکی که بر ایران حاکم است در ابتدا به بعضی چیزها تن بدهد و بگوید گریبان من را رها کنید، نهایتا گوهر آزادی را شناخته و حاکمیت ملی در پوست و خون ما رفته و نیم قرن است با این زندگی میکنیم.
*نمیدانید حاکمیت ملی چه کیفی میدهد. فکر میکنم ۱۰ کشور در دنیا بیشتر نباشند که حاکمیت ملی دارند. مثلا رییس ایستگاه CIA در سئول، دولت کرهجنوبی را اداره میکند. اینکه نشد کشورداری.
*جمهوری اسلامی در دو ماه آخر منتهی به جنگ که در هفته آخرش منِ سعید لیلاز میدانستم قرار است حمله شود، بزرگترین مسالهاش سگگردانی دخترها در خیابان است. دومین مسالهاش پیامک حجاب است. سومین مساله بزرگش این است که آیا مسابقات فوتبال را با دخترها در مشهد انجام دهیم یا در تهران؟ جهان ما جهان رویاپردازیها نیست.
*آیهای که بر سینه پاسدارانمان نوشته شده بود وأعِدُّواْ لهُم ما ٱستطعتُم مِّن قُوه رعایت نشد. اگر قرار بود رعایت شود باید قدرت تولید ناخالص داخلی ما سه برابر الان بود و با همان نسبت جیدیپی سه چهار برابر ارزش نیرومندتری میداشتیم و با آن تولید ناخالص داخلی باید ملتی به مراتب راضیتر و مرفهتر تشکیل میدادیم.
*چیزی که منجر به حمله اسراییل به ایران شد، آمادهسازی بود که آنها ۲۰ سال دنبالش بودند، ناآمادهسازی بود که ما ۲۰ سال اجرایش میکردیم. یعنی توازن قوا را چنان بههم زدیم که برای آنها محرز شد، میتواند به ایران حمله کند و مجازات نشود، یعنی از روز اول برنامهریزی میکرده. یک ماه قبل از حمله در مصاحبهای از من پرسیدند شما مخالف مذاکرات هستید؟ گفتم خیر. من سه نگرانی دارم؛ اول اینکه یقین دارم مذاکره تله است. دوم اینکه دولت آقای پزشکیان بدل از اصلاحات اقتصادی مذاکره را انجام میدهد، یعنی امیدوار است که مجبور به اصلاحات اقتصادی نشود که اگر این اتفاق بیفتد عجیب وحشتناک است که الان هم در حال افتادن است.
نگرانی سومم این بود که هسته سخت قدرت یعنی محافظکارها که شما آنها را اصولگرا میگویید، مذاکرات را بدل از اصلاحات اجتماعی فرهنگی انجام بدهند. یعنی انجام بدهند و به مردم سخت بگیرند. یقین داشته باشید این کار را میکنند
دیدگاه تان را بنویسید