مطالعهی کتاب قدرت اقدام را به تمام علاقهمندان حوزهی خودیاری و افرادی که به دنبال کشف انگیزه و مهارت کافی برای تحقق اهدافشان هستند توصیه میکنیم.
دنیل والتر، سخنران، متخصص، مشاور و نویسندهی تعدادی از محبوبترین کتابهای خودیاری، از جمله کتاب قدرت اقدام است. او سالهاست با انتقال تجربیات و دانش خود به مخاطبان و شاگردانش از سرتاسر جهان، به هزاران نفر در کشف هدف زندگی و راههای تحقق آن کمک کرده است. والتر امیدوار است با نگارش کتاب قدرت اقدام، منبع جامع و گستردهای در زمینهی آموزش و معرفی ابزارها و راهکارهای خودآگاهی و ایجاد انگیزه برای تحقق اهداف و آرزوها در اختیار خوانندگان خود قرار بدهد.
دربارهی کتاب قدرت اقدام
دنیل والتر (Daniel Walter) در مقدمهی کتاب قدرت اقدام (The Power of Action: Do It Now) به این موضوع اشاره میکند که طبق آخرین تحقیقات و نظرسنجیهای انجام شده، بیش از 85 درصد مردم از شغل خود متنفرند و درصد بیشتری از مردم در تحقق و رسیدن به اهداف و مقاصدی که تعیین میکنند شکست میخورند. او این آمار نگرانکننده را نشانه و شاهدی بر ناامیدی و نارضایتی افراد از زندگی و شغل خود میداند و معتقد است این عوامل با تاثیر دوجانبهای که بر یکدیگر دارند باعث گرفتاری افراد در چرخهی باطلی میشود که خارج شدن از آن تنها به شرطی ممکن است که انگیزه و مهارت کافی برای قدم برداشتن به سمت اهدافشان را کسب کنند. والتر با توجه به اهمیت این موضوع و با استفاده از تجربیات شخصی خود، تصمیم به نگارش کتاب قدرت اقدام گرفته است.
دنیل والتر در مقدمهی کتاب قدرت اقدام هدف خود را از نوشتن این اثر، کمک به افراد برای کسب خودآگاهی عمیق و در ادامه شناسایی نقاط ضعف و قوت و ارائهی راهکارهایی برای ایجاد انگیزه و غلبه بر موانعِ تحقق اهداف معرفی میکند. او در ادامه و در فصل اول کتاب به تعریف خودآگاهی و توجیه اهمیت آن در موفقیت و خودباوری میپردازد. والتر در این بخش در شرح خودآگاهی مینویسد که خودآگاهی، مجموعهای از مهارتها و مفاهیم شخصی و اجتماعی را شامل میشود که علاوهبر نقش حیاتی و مهمی که در رشد و پیشرفت شخصی دارند، برای برقراری ارتباط موثر و سالم با دیگر افراد نیز لازم و ضروری هستند. این مهارتها علاوهبر اینکه شامل قدرت خودشناسی و توانایی درک نقاط قوت و ضعف است که برای رشد شخصی ضروری و واجب به حساب میآیند، مهارتهای کنترل احساسات و توانایی همدردی و درک عواطف دیگران را نیز شامل میشوند. در واقع هدف نهایی دنیل والتر از نگارش این اثر را میتوان آموزش تقویت خودآگاهی و استفاده از این مهارت برای رسیدن به اهداف و خواستهها دانست.
دنیل والتر پس از تشریح و توجیه کلی خودآگاهی و نقش حیاتی آن در رسیدن به موفقیت و سعادت، در فصلهای آینده به تشریح و توضیح گستردهی تمام مهارتها، مفاهیم و ابزارهای ضروری در تحقق نهایی آنها میپردازد. او در فصل دوم مفهوم ذهنیت قربانی و راهکارهای غلبه بر این مانع ذهنی را تشریح و در فصل سومِ کتاب برخی از باورهای محدودکنندهی ذهنی و استفاده از قدرت ذهن و باورها برای تحقق موفقیت را معرفی کرده است. نویسنده در فصل چهارم بر اهمیت نظم و انضباط و چگونگی تحقق آن در زندگی روزمره تاکید دارد و فصل پنجم را به آموزش هدفگذاری و تعیین مقاصد اختصاص داده است.
فصل ششم و هفتم کتاب قدرت اقدام، با تاکید بر اهمیت تمرکز و تعادل در زندگی، مهارتها و ابزارهای لازم برای نهادینه کردن آنها در زندگی معرفی شده است. در فصل هشتم، نقش انگیزه و چگونگی ایجاد و تقویت آن بررسی و تشریح شده. دنیل والتر فصل نهم و دهم کتاب به اهمیت خودانضباطی و ایجاد حرکت پرداخته و راهکارهای تحقق آنها را آموزش داده است. در فصل یازدهم مخاطب با اهمیت نقش دوستان و معاشران در سبک زندگی و برقراری روابط مفید و درست آشنا میشود. در ادامه و در چهار بخش نهایی کتاب، نکاتی مازاد برای نهادینه کردن عادتهای سبک زندگی صحیح و چگونگی کنار آمدن با عواطف و احساسات ناراحتکننده و تجربهی عمیق شادی و پیروزی معرفی شده است.
کتاب قدرت اقدام برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی کتاب قدرت اقدام را به تمام علاقهمندان حوزهی خودیاری و افرادی که به دنبال کشف انگیزه و مهارت کافی برای تحقق اهدافشان هستند توصیه میکنیم.
در بخشی از کتاب قدرت اقدام: همین الان انجام دهید میخوانیم
افرادی با ذهنیت قربانی احساس میکنند که دنیا علیه آنهاست و توطئهای بیپایان برای تبدیل زندگی آنها به جهنم وجود دارد. چه والدین، فرزندان، همکاران یا دوستان آنها، به همه مشکوک هستند و اغلب به دلیل بدگمانی شروع به مشاجرههای غیرضروری میکنند. وقتی مشکلی پیش میآید، و واضح است که تقصیر آنهاست، مسئولیت اعمال خود را بر عهده نخواهند گرفت. حتی اگر کاری وجود داشته باشد که بتوانند به اصلاح وضعیت کمک کنند، آن را انجام نمیدهند زیرا معتقدند معاف از سرزنش هستند. علاوه بر این، آنها همه چیز را شخصی میگیرند. آنها میتوانند یک مکالمه را بشنوند و سریعاً به این نتیجه برسند که افرادی که صحبت میکنند درمورد او حرف میزنند در حالی که بحث مطلقاً ربطی به آنها ندارد. افرادی که دارای ذهنیت قربانی هستند همیشه احساس رنجش میکنند و به چیزهایی مانند این فکر میکنند: "من تا به حال چه کار کردم که شایستهی چنین زندگی وحشتناکی باشم؟"
آسیبهای دوران کودکی علت اصلی ذهنیت قربانی است. هنگامی که در زمان وقوع آسیب به کودکان راهبردهای مقابلهای موثر آموزش داده نمیشود، به این باور منجر میشود که زندگی فقط برای مردم اتفاق میافتد و آنها مسئول هیچیک از آن نیستند. درحالیکه این تا حدی درست است، فرآیند تفکر ناقص است. این درست است که شما مسئول آسیبهای خود نیستید. صرفنظر از نوع ضربهی وارد شده، تقصیر شما نبوده است.
با این حال، مسئولیت شفا با شماست زیرا هیچکس نمیتواند این کار را برای شما انجام دهد. اگر شخصی باعث حادثهی آسیبزا شده است، در طول روند بهبودی به شما کمک نمیکند، زیرا در بیشتر موارد، تا آنجا که به او مربوط میشود، کار اشتباهی انجام نداده است. سوءاستفادهکنندگان هیچ همدلی ندارند و نسبت به قربانیان خود بیتوجهی کامل دارند. با این حال، لحظهای که متوجه میشوید تنها فردی هستید که میتوانید زخمهای خود را التیام بخشید، زندگی بسیار آسانتر میشود.
دیدگاه تان را بنویسید