ساختنِ خویشتن؛ راه رهایی از گردابِ روزمرگی
رهایی از زندانِ برههای کوتاه از تاریخ
صالحه حقگو
شاعر و نویسنده
ساختن، ساختهشدن است! پندارهام این است که مجسمهساز، هر تیشهای که به سنگ میزند، سنبادهای هم بر روح خود میساید. نقاش هر رنگ که بر گسترهی بوم خود میپاشد، قلمی هم بر آسمان روان خود میکشد.
اینگونه است که هرچه بسازی به ساختن خود، رو کردهای.
اینک در سن ۳۵سالگی و با پشتوانهی تلاش و تجربه در زمینهی هنر و کسب مهارتهای مختلف، دریافتهام که خلق کردن، به هر گونهای که باشد، تنها راه نجات انسان معاصر از گرداب روزمرگیست. آنکه خلق میکند به مدد آنچه خلق میکند از گور بطالت و یاوهگردی برمیخیزد و کوششی اینچنین برای هر بار دوباره زیستن، سخت گرانبهاست.
باید به روشنی، پیمانی با خودِ تلاشگرم ببندم که در تمام سالهای عمر، از خلق کردن دست نکشم و همواره در طریق ساختن و سرودن و نوشتن قدم بردارم.
عمر کوتاه آدمی را تنها اثری مانده از او به بلندای تاریخ، ارزشمند میکند و دیگر آنکه در تاریکی جهان، خورشیدی و چراغی و فانوسی اگر نیست، شمعی روشن کنم. آن شمع، اول پیش پای خودم را روشن خواهد کرد.
که گفتهاند: "به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل /که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم".
و اینکه پریشان و پشیمان از تجربههای گوناگون زندگیام نباشم. تجربهها گاه توفانند، گاه نسیم. هر دو در یک بیشه میوزند و هر یک را اثری دیگرگونه است. یکی دست نوازش بر تن برگها میکشد و دیگری به سیلی، خار و خاشاک را از تن برگها میکَند
و باید برای از آشیانِ تکرار پریدن، بهتر پرواز کردن را بیاموزم و مدام بال زدن در فراسوی اندیشههای یکسان و اوج گرفتن تا بیکران رشد و آگاهی و تکثیر دانایی را تمرین کنم.
بیشک همین چند قدم در امتداد مسیر زندگیام میتواند افق روشنتری در منتهای جاده به من بنمایاند و مرا از تلهی چالشده پیرامون افکارم برهاند.
قدرت همین چند قدم، به مثابه سرعت گردباد است. فارغ از جنون ادواریاش، خود به بالا میرود و مرا هم با خود بالا میکشد.
دیدگاه تان را بنویسید