ارسال به دیگران پرینت

حکایت | عبید زاکانی

حکایت‌های طنز و نغز از عبید زاکانی | حکایتهای شیرین ایران زمین

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی شاعر، نویسنده و لطیفه‌پرداز ایرانی قرن هشتم هجری است که طبق قراین موجود در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم ه.ق. در یکی از توابع قزوین چشم به جهان گشود.

حکایت‌های طنز و نغز از عبید زاکانی | حکایتهای شیرین ایران زمین

حکایت‌های طنز و نغز از عبید زاکانی

نهایت خساست:

بزرگی که در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید و امید زندگانی قطع کرد. جگر‌گوشگان خود را حاضر کرد. گفت: ای فرزندان، روزگاری دراز در کسب مال، زحمت‌های سفر و حضر کشیده‌ام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشرده‌ام، هرگز از محافظت آن غافل مباشید و به هیچ وجه دست خرج بدان نزنید. 

اگر کسی با شما سخن گوید که پدر شما را در خواب دیدم قلیه حلوا می‌خواهد، هرگز به مکر آن فریب نخورید که آن من نگفته باشم و مرده چیزی نخورد.

اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس کنم، بدان توجه نباید کرد که آن را خواب و خیال و رویا خوانند. چه بسا که آن را شیطان به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگی نخورده باشم در مردگی تمنا نکنم. این بگفت و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد.

حکایتهای خواندنی ابن سیرین | این داستان: ابن سیرین و زن هوس باز!

شرط آزادی:

یکی از بزرگان عصر با غلام خود گفت که از مال خود پاره ای گوشت بستان و زیره بایی معطّر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام شاد شد زیره بایی بساخت و پیش آورد. خواجه اش آش بخورد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گفت بدان گوشت نخود آبی مزعفر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام فرمان برد و نخود آب ترتیب کرد و پیش آورد. خواجه اش آش بخورد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت مصمحل شده بود، گفت این گوشت بفروش و پاره ای روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام گفت ای خواجه بگذار تا من همچنان غلام تو می باشم و اگر البته خیری در خاطر می گذرد نیت خدای را این گوشت پاره را آزاد کن.

جنازه:

جنازه ای را بر راهی می بردند. درویشی با پسر برسر راه ایستاده بودند.

پسر از پدر پرسید که بابا در اینجا چیست؟ گفت: آدمی

گفت کجایش می برند؟

گفت: به جایی که نه خوردنی و نه پوشیدنی. نه نان و نه آب. نه هیزم . نه آتش. نه زر. نه سیم. نه بوریا . نه گلیم.

گفت: بابا مگر به خانه ما می برندش؟!!

منبع : بیتوته
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • سید حسن ارسالی در

      هر کس در زندگی به یاد مستمندان باشد خدا او را بی نیاز میکند ، هر کس قولی بدهد و به آن عمل نکند خودش را بی اعتماد ساخته است ، هر کس در پی تابوت مرده ای برود گناهانش آمرزیده میشود انگار که تازه بدنیا آمده است . هر کس عیب کسان گیرد و
      بشوخی گیرد یا بخندد خداوند او را زنده نگه میدارد تا روزی که آن گناه را انجام بدهد

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه