ارسال به دیگران پرینت

مهدی مطهرنیا

بایدن هم توان اجابت کل خواسته‌های تهران را ندارد

سایه احیای برجام به‌عنوان یک واقعیت انکارناپذیر بر همه مسائل جاری مردم در همه ابعاد و سطوحش سنگینی می‌کند.

 بایدن هم توان اجابت کل خواسته‌های تهران را ندارد

سایه احیای برجام به‌عنوان یک واقعیت انکارناپذیر بر همه مسائل جاری مردم در همه ابعاد و سطوحش سنگینی می‌کند.

کسانی که با اقتضائات روابط بین‌الملل آشنا هستند، به‌خوبی بر این واقعیت غیرقابل‌انکار واقف‌اند که اصل تعیین‌کننده در مناسبات جهانی، نه بر اساس حقوق بین‌الملل و چارچوب‌های موجود در آن‌ بلکه متأثر از پارامتری به نام «قدرت سیاسی» است که می‌تواند به‌عنوان یگانه عامل در تعیین حدود و ثغور روابط جهانی عمل کند.

از این جهت برجام با وجود آنکه توافق‌نامه‌ای ذیل یک چارچوب حقوقی برای تعریف تعهدات طرفین در حوزه پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران بود ولی به دلیل موفقیت تهران در تقابل دیپلماتیک با شش ابرقدرت جهانی در قالب اعضای ۱+۵ باید آن را دستاورد بی‌بدیلی در تاریخ دیپلماسی ایران دانست که مؤلفه قدرت‌زایی را برای جمهوری اسلامی و به نام دولت حسن روحانی رقم زد. در چنین فضایی مخالفان و منتقدان توافق هسته‌ای که اکنون به‌واسطه اجرای پروژه یکدست‌سازی قدرت ارکان مدیریت کلان کشور را به دست گرفته‌اند، از همان ابتدا از برجام توقعات فزاینده‌ای را در جامعه به وجود آوردند که نهایتا سبب تأخیر و انسداد، هم در ماه‌های پایانی دولت دوازدهم و هم در هفته‌های اخیر در وین شده است.

تیم مذاکره‌کننده اکنون تمام توان دیپلماتیک را برای احیای همان برجام به کار بسته است. بااین‌حال توقعات فزاینده و خودساخته این جریان در سال‌های پیشین علیه برجام آنها را در وین گرفتار کرده است؛ به‌گونه‌ای‌که این جریان نه توان پاسخ همفکران خود برای ادامه مذاکرات در قالب و مسیر دولت روحانی را دارند و نه توجیهی برای جامعه به دلیل بن‌بست جاری و تعلل در حصول توافق. از طرف دیگر توقعات ‌شرایطی را رقم زده است که حتی دولتی مانند بایدن هم توان اجابت کل این خواسته‌های تهران را ندارد. درعین‌حال اگر تهران هم از این خطوط قرمز خود تخطی کند، با دوپارگی‌ یا چندپارگی سیاسی «درون‌جریانی» مواجه می‌شود که می‌تواند بخشی از جامعه حامی خود را از دست بدهد.

به موازات آن امروز قدرت یکدست‌شده در کشور به دلیل عملکرد خود، چه در هشت سال حیات دولت‌های یازدهم و دوازدهم و چه اکنون، هزینه‌های بالا و سرسام‌آوری را بر اقتصاد و معیشت ایران تحمیل کرده است که در حافظه تاریخی مردم خواهد ماند، آن‌هم در شرایطی که اقتصاد کشور به یک اقتصاد سیاست‌زده و فسادزده تبدیل شده است که شدت فشارهای معیشتی را دوچندان می‌کند. ‌اگرچه معیشت مردم به دلیل همین اقتصاد سیاست‌زده و فسادزده با بحران مواجه شده است‌ اما تمام سستی‌های داخلی و بحران‌هایی جاری در ابعاد مختلف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، معیشتی، اجتماعی و ... درنهایت امر به برجام منتهی می‌شود. چون برجام اثرات مستقیم و عینی بر اقتصاد و معیشت ایران دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. با وجود این ‌برجام به تنهایی نیز تعیین‌کننده نخواهد بود.

مقولاتی مانند نپذیرفتن مقررات مربوط به FATF و دیگر قوانین حوزه نظام بین‌الملل مزید بر علت شده است که سیاست خارجی عملا معیشت را به گروگان بگیرد. همه این نکات به درست یا غلط اکنون به برجام و سرنوشت مذاکرات وین گره خورده است. بنابراین احیای برجام اگرچه همه مشکلات و بحران‌های جاری در کشور را حل نمی‌کند اما سایه احیای برجام به‌عنوان یک واقعیت انکارناپذیر بر همه مسائل جاری مردم در همه ابعاد و سطوحش سنگینی می‌کند. پس از منظر آینده‌پژوهانه تأخیر در روند مذاکرات وین و احیای برجام با هدف لغو تحریم‌ها می‌تواند شرایطی را رقم بزند که شاید مردم به نام رعایت «امنیت ملی» ‌یا «منافع ملی» دست به خودکنترلی و مدیریت شرایط بزنند اما تداوم بن‌بست در وین و عدم حصول توافق و درنهایت اوج‌گیری بحران معیشتی در میان‌مدت و حتی کوتاه‌مدت اعتراض اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.

* منتشر شده در روزنامه شرق/ 17 فروردین 1401

 

 

منبع : خبر آنلاین
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه