ارسال به دیگران پرینت

چهارشنبه‌سوری | چهارشنبه‌سوری در طهران قدیم

چهارشنبه‌سوری در طهران قدیم به روایت جعفر شهری

آب، روشنایی و صفای تازه به خانه می‌آورد و کسی تا در رفتن «توپ سال نو» و آمدن عمو نوروز، حق دست زدن به آن را نداشت.

چهارشنبه‌سوری در طهران قدیم به روایت جعفر شهری

‍ چهارشنبه سوری در طهران قدیم

جعفر شهری

دو روز مانده به شب چهارشنبه‌سوری، آب‌های حوض و حوضچه‌های خانه‌ها را عوض می‌کردند‌، به این صورت که قبلا زن‌ها ظرف‌های دم دستی و سپس هر چیز کثیف شستنی را مانند لباس‌ها می‌شستند، آب می‌کشیدند و روی بند پهن می‌کردند و به نیت اتصال خانواده، از کنار به یکدیگر گره می‌زدند، سپس کمی سرکه و ذغال داخل حوض و حوضچه‌ها می‌ریختند و آب‌ها را به نیت بیرون ریختن سیاهی، ترشی و چرک‌دلی از خانواده به جوی کوچه می‌ریختند و آب تازه روی حبهٔ نبات یا حبهٔ قندی که هر یک از اعضای خانواده پیش از پر کردن حوض و حوضچه در آن می‌اندازند، می‌ریزند. آب، روشنایی و صفای تازه به خانه می‌آورد و کسی تا در رفتن «توپ سال نو» و آمدن عمو نوروز، حق دست زدن به آن را نداشت.

بته‌های خشک شده از بیابان‌های اطراف وارد تهران و برای شب چهارشنبه‌سوری از چند روز قبل بته‌های مورد نیاز، پشت دروازه‌های شهر تهران انبار می‌شد. این بته‌ها سوخت تمام نانوایی‌ها و حلوایی‌ها هم بود و اکثر پرندگان هم همین بته‌ها را می‌خوردند. بته‌های اضافه بر مصرف روز از روزهای قبل در بیرون از دروازه‌ها انبار شده و نگهبان برای حفاظتشان از حریق و مثل آن می‌گماردند. از بعدازظهر روز چهارشنبه‌سوری به شهر حمل شده سر سه‌راه‌ها و چهارراه‌ها، گذرها و کوچه‌ها مانند تل انبار شده عرضه خریداران می‌گردید. اهالی تهران در دهه‌های 20 و 30 برای خرید بوته مورد نیاز شب چهارشنبه‌سوری یک شاهی پول می‌پرداختند و با آن حجمی از بته را خریداری می‌کردند که بتوان با آن هفت کپه آتش درست کرد. هنگام زوال آفتاب و سر رسیدن غروب وقت بته افروزی در درازی کوچه‌ها بود. تعداد کپه‌های آتش باید فرد می‌بود. داخل حیاط یا در کوچه‌ها هرکس سه،پنج یا هفت کپه آتش درست می‌کرد و اهالی خانه پشت هم قطار می‌شدند و از روی آتش می‌پریدند و با هر جهش این شعر را می‌خواندند. «زردی من از تو سرخی تو از من» را به زبان می‌آورند تا شعلهٔ بته‌ها فروکش کند و رو به خاموشی برود. در این میان، «بته‌افروزی» شرایط خاصی داشت، نخست بته‌ها نباید زوج می‌شدند، آن‌ها باید سه، پنج یا هفت کپه می‌بودند، بهترین و کامل‌ترین آن را هفت کپه می‌دانستند. در هفت کپه عدد ستارگان سرنوشت‌ساز هفت معلوم شده بود و اینکه به جز بوته، سوزاندنی دیگری جایگزین نکنند. این کپه‌ها باید رو به قبله ردیف شده باشند.شب چهارشنبه‌سوری مردم تهران فقط بته خشک شده آتش می‌زدند و نه چیز دیگری. پریدن از روی آتش که تمام می‌شد وقت فالگوش ایستادن بود.  

بعد از غروب این روز، در پس درهای خانه‌ها و سر پیچ‌ کوچه‌ها و بالای بام‌ها و خفای گذرگاه‌های کم‌ تردد، به گوش فال ایستاده، استراق سمع رهگذران می‌کردند و اول رهگذری که از آنها گذشته چیزی بر زبان آورده کلماتشان تفأل آینده آنها می‌گردید.» قاشق‌زنی رسم دیگر شب‌های چهارشنبه‌سوری بود که چند ساعتی از شب گذشته آغاز می‌شد. زن‌ها و دخترها چادر به سر می‌کردند و با پیاله‌ای مسی و قاشقی چوبی که صدای بم لطیفی هم داشت پشت در خانه‌ها می‌رفتند و روی پیاله می‌کوبیدند و منتظر می‌شدند تا صاحبخانه‌ها چیزی در پیاله‌های آنها قرار دهند. این هم برای خود تفألی بود و افراد با تعبیر اشیایی که در پیاله‌های خود می‌دیدند خودشان را کامروا در نیت یا ناکام می‌انگاشتند.

افسون کردن اسباب سفیدبختی‌ و آب دباغ‌خانه از دیگر آداب شب چهارشنبه‌سوری بود. اولین کار بعدازظهر سه‌شنبهٔ آخر سال (چهارشنبه سوری)این بود که سحرزده‌ها، سیاه‌بخت‌ها و بخت‌بسته‌ها‌ مانند دختران و بیوه‌زنان در خانه مانده، روانهٔ دباغ‌خانه می‌شدند تا آب آن را به‌دست آورند. رسم این کار چنین بود که هر یک کوزه یا شیشه‌ای برمی‌داشتند، رخت و کفش کهنهٔ می‌پوشیدند، در اتاقی که درش رو به جنوب باز شود، جمع می‌شدند و از آنجا با هم حرکت می‌کردند و سخنانشان تا دباغ‌خانه همه از بریدن، دریدن، شکستن، ریشه‌کن کردن، پر دادن، سوزاندن، بیرون کردن و مانند آن بود تا به دباغ‌خانه برسند. این کار برای برطرف کردن بسته شدن بخت زنان یا دختران و همچنین سحر افتادن در کار کسی انجام می‌شده است.

بزک شب چهارشنبه‌سوری، از دیگر آداب این شب بود. زنها از دو سه ساعت بعد از ظهر برای پریدن از روی آتش غروب باید تمیز و با جلوه و جلا می‌بودند. آرایش (هفت قلم) از جمله آرایش‌های همین شب به‌شمار می‌آمد. با اعتقاد به اینکه بزک کردن در چنین شبی چهره را تا آخر سال منور و جالب می‌کند. براساس اطلاعات منتشرشده در این کتاب، ایرانیان قدیم اعتقاد داشتند کار دباغی شغل یکی از اولیای خدا بوده است، پس باید به آن رغبت و نشاط داشت.

جعفر شهری، کتاب طهران قدیم 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • ناشناس ارسالی در

      وخوش بحالشون چقدر قشنگ

    • اکبر بندری ارسالی در

      خوش بحالشون چقدر قشنگ بود

    • ناشناس ارسالی در

      الان که چهارشنبه سوزی شده

    • Shayan ارسالی در

      نه اینطوری چهارشنبه سوری بگیریم نه اینطوری مسخره و خرافاتی بگیریم نه به آن شوری شور نه به این بی نمکی

    • اسد اله ارسالی در

      مطلب جالبی بود . ممنون از دست اندرکاران

    • سیدامیرعلی شریف ارسالی در

      سلام.تهران را اشتباه نوشتی

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه