ارسال به دیگران پرینت

زبان بین‌المللی علم و فناوری

وقتی صحبت از زبان علم و فناوری باشد، چند سؤال مطرح است که فقط مربوط به زبان فارسی ما نیست بلکه جهانی است: زبان چه ارتباطی با تفکر بشری و چه تأثيری بر اکتشاف علمی دارد؟ اگر پیشرفت علمی امری اجتماعی است، آیا یک یا چند زبان مشترک بین دانشمندان لازم هست یا نه؟

زبان بین‌المللی علم و فناوری

۵۵آنلاین :

سارا ایزدیار*. علی هادیان**

آیا کسانی تصمیم می‌گیرند کدام زبان برای این منظور برگزیده شود یا اینکه برآمدن یک یا چند زبان به عنوان زبان علم حاصل فرایندی تاریخی و پیچیده و نتیجه عوامل مختلف است؟ در طول تاریخ علم بشری این زبان‌ها چه بوده‌اند؟ اگر در هر دوره زبان خاصی بر علم حاکم بوده، چطور حاکم شده؟ زبان انگلیسی که الان بر حوزه علم تفوق دارد از چه زمانی و در چه فرایندی و بر اثر کدام عوامل چنین برتری بی‌چون و چرایی فراچنگ آورده؟ الان که زبان انگلیسی به علم و فناوری مسلط است آیا این اشکالی دارد؟ آیا این موجب می‌شود فرهنگ انگلیسی‌زبانان به‌ همراه علم و فناوری به مردم سایر نقاط جهان تحمیل شود و به سایر فرهنگ‌ها و زبان‌ها آسیب بزند و قدرت ملل انگلیسی‌زبان را در سایر حوزه‌ها مدام افزایش دهد و برتری‌شان را حفظ کند؟ اگر از جهات مختلف آسیب‌زاست سایر زبان‌ها چه باید بکنند؟ اصلا آیا این برتری یک زبان برای خود علم مشکل‌آفرین است یا نیست؟ الان در عمل سایر کشورها چه عکس‌العملی نشان داده‌اند؟ متفکران در سطح جهان در این مورد چه فکری دارند؟ آیا در آینده هم اوضاع زبان شبیه گذشته خواهد بود یا تحولی بنیادین در راه است؟ متفکران حوزه زبان فارسی در این موضوع به عنوان یک مسئله جهانی که فقط مختص زبان فارسی عزیز ما نیست، چه می‌اندیشند و چه برای ارائه به مردم دنیا دارند؟ آیا زبان ما از این جهت در خطر است یا نه، زبان ما در حال تعامل طبیعی با جهان امروز است؟ اگر هست در برابر آن چه کرده‌ایم و چه باید بکنیم؟ همان‌طور که می‌بینید موضوع دقایق بسیار دارد. به فکر افتادیم ببینیم صاحب‌نظران فارسی‌زبان درباره این موضوع چه می‌اندیشند. پس به سراغشان رفتیم. فکر کردیم در موضوع زبان که دیگر عقب‌افتاده و دست‌چندم نیستیم و قند پارسی را از فردوسی می‌خوانیم و حافظ و سعدی را زمزمه می‌کنیم و لابد حداقل وقتی موضوع زبان باشد، حرفی داریم بزنیم. در علم و فناوری هم که عقب‌مانده‌ایم و 200 سال است حرف‌های دیگران را تكرار می‌کنیم و می‌دانیم وضعمان چگونه است. به خودمان گفتیم در این زبان زیبا و دلنشین که به یکی از بزرگ‌ترین تمدن‌های باستانی تکیه داده، حتما صاحب‌نظران و اهالی فکر و اندیشه و کارکشته‌ها خوب به این موضوع فکر کرده‌اند و الان به یک طرفه‌العین یک عالم نظرات بدیع و کاربردی و دست اول و مبتکرانه همین دور‌و‌برها پیدا می‌کنیم. خبط ما از این جهت بود که قبلا در موضوعات دیگری در حوزه علم دیده بودیم نه، فایده ندارد. کسی این اطراف در رأس هرم نیست که حتی در جریان باشد الان در جهان چطور فکر می‌کنند و جزئیات عمیق موضوع چیست. ولی فکر کردیم در مورد زبان که دیگر اوضاع این‌گونه نیست. ولی اشتباه می‌کردیم. خیلی گشتیم و چون گشتن دنبال یک موضوع مشخصی را خوب بلدیم و موضوع هم که خدا را شکر راجع به نظر صاحب‌نظران فارسی بود و منابع به زبان خودمان و شد که ولع نشان بدهیم و هرچه را در این باب نوشته‌اند به راحتی بخوانیم و خودشان را هم فورا گیر بیاوریم و ببینیم در مغزشان چیست. نمی‌خواهیم آب و تاب بدهیم و هم نمی‌خواهیم رعایت حرمت بکنیم. دلتان نمی‌خواهد؟ ما هم دلمان نمی‌خواست. می‌دانید! یک عده آدمی دیدیم که زله شدیم. یک مشت حرف تکراری شنیدیم. افرادی دیدیم همه در مسند سطح بالای پژوهشی، عضو فلان فرهنگستان، رئیس بهمان پژوهشگاه، مدیر فلان مؤسسه پژوهشی. یک تحقیق دست اول ندیدیم. نشنیدیم یک پژوهش تجربی کرده باشند. دوزار آمار و ارقام جمع نکرده بودند. هر کدام 40، 50 سال بود همین‌کاره بودند. دلمان خون شد. بگذارید برگردیم به پاسخ‌ها. بعضی از مردم می‌گویند زبان فقط وسیله تفکر نیست بلکه همان تفکر است؛ یعنی اگر زبان نداشتیم فکر هم نمی‌توانستیم بکنیم. این برداشت را که دنبال کنید، رد قوی آن را در تفکر فیلسوفان مخصوصا فلاسفه قاره‌ای می‌یابید. ممکن است نسخه ضعیفی از این حرف درست باشد؛ یعنی مثلا زبان با تفکر نوعی ارتباط نزدیک داشته باشد و بر هم اثرات متقابلی بگذارند، ولی فعلا شواهد و مدارک علمی کافی برای این ارتباط در دست نیست و از سازوکار آن چیز زیادی نمی‌دانیم. ما هنوز نمی‌دانیم ارتباط فیزیکی این صد میلیارد سلول عصبی مغز ما چگونه منجر به ایجاد آگاهی و خودآگاهی و تفکر و زبان می‌شود و چشم به راه یافته‌های عصب‌زیست‌شناسی هستیم که پرده از این راز بردارند. تفکر محض روی مبل راحتی و استدلال عقلی و شهود فلسفی بدون اتکا به شواهد تجربی، نه اینکه جواب این سؤال را نمی‌دهد بلکه تا به حال جواب هیچ سؤالی را راجع به نحوه کار طبیعت نداده. ولی چه زبان همان تفکر باشد یا وسیله تفکر و... در هر صورت زبان بر فرایند اکتشاف علمی تأثير عمیق دارد. حداقل این است که می‌دانیم علم پدیده‌ای اجتماعی است و با همکاری نزدیک دانشمندان در یک اجتماع علمی پدید می‌آید و پایه این همکاری تبادل اطلاعات یا گفت‌وگوی علمی است که از راه زبان انجام می‌شود. بعضی صاحب‌نظران ادعا کرده‌اند اگر زبان مردمی ابتدایی باشد، نمی‌توانند علم را بفهمند و در آن پیشرفت کنند. تقریبا همه متفق‌القول هستیم که زبان پویا و رو به جلو لازمه پیشرفت علمی است. بعضی افراد می‌گویند این‌طور نیست که زبان مشترک در علم و فناوری حتما لازم باشد، چون ممکن بود تاریخ به‌سمتی برود که دانشمندان به زبان مادری‌شان بخوانند و بنویسند و همه‌‌چیز به‌موقع ترجمه بشود. مثال آن در مقیاس کوچک، اتحادیه اروپاست که الان در آن مستندات مختلف، از جمله قوانین و مقررات به همه زبان‌های مربوط به‌سرعت ترجمه می‌شود. این فرض احتمالا غیرممکن نیست، ولی اگر عملی باشد مشکلاتی دارد. مثلا اینکه به منابع فراوان نیاز دارد و وقت زیادی هدر می‌رود، در ترجمه اختلاف‌نظر پیش می‌آید، به‌دلیل نگارش اکتشافات علمی به انبوهی زبان مختلف ممکن است معلوم نشود کشف خاصی را چه کسی انجام داده و خیلی مشکلات دیگر. ولی در آینده این ممکن است عملی بشود. با ترجمه‌های ماشینی که بر اساس توسعه هوش مصنوعی به‌سرعت تکمیل می‌شوند احتمالا خیلی دور نخواهد بود روزی که هر فردی به زبان خودش بنویسد و بخواند و کار علمی بکند و ماشین‌ها زبان‌ها را به یکدیگر ترجمه بکنند. اغلب صاحب‌نظران وجود یک یا چند زبان مشترک را در حوزه علم و فناوری ضروری می‌دانند. بعضی می‌گویند این زبان مشترک باید یک زبان فراساخته (مصنوعی) باشد، مثل ولاپوک یا اسپرانتو یا اینترلینگوا که به‌دقت اختراع شده‌اند و برخلاف زبان‌های طبیعی بی‌قاعدگی‌ و پیچیدگی‌ و استثنا ندارند و فراگیری آنها نسبتا آسان است. شاید اگر یک زبان فراساخته جهانی در علم و فناوری رایج بود بهترین راه‌حل می‌بود و کمترین مشکلات را داشت، ولی اگر جهانی خارج از ذهن ما وجود داشته باشد، در آن چنین اتفاقی نمی‌افتد. در طول تاریخ زبان‌های متعددی در علم و فناوری البته در محدوده جغرافیایی خودشان مسلط بوده‌اند. در یونان باستان کتاب‌ها در سرزمین‌هایی گسترده که به سوریه امروز هم می‌رسید، به زبان یونانی نگاشته می‌شدند. بعدها در قرون وسطی زبان‌های عربی و لاتین برای علم آن روزگار زبان مشترک شد. حتی تا قرن نهم هجری/پانزدهم میلادی علوم پزشکی در جنوب فرانسه به زبان عربی تدریس می‌شد. در اروپا برای سالیان دراز از اولین سده‌های قرون وسطی تا اواسط قرن هفدهم لاتین زبان غالب علم بود. پس از رنسانس یا دوره نوزایی، گالیله اولین فردی بود که کتاب مهم خود را به زبان مادری، یعنی ایتالیایی نوشت و برای استفاده سایر مخاطبان آن را به لاتین هم منتشر کرد. کتاب مهم نیوتن و بسیاری دیگر کتاب‌های پراهمیت و تأثيرگذار در آن دوره به زبان لاتین منتشر شدند. در قرن‌های بعد لاتین از صحنه خارج شد و به‌تدریج سه زبان فرانسوی آلمانی و انگلیسی جایگزین آن شدند. در ابتدای قرن بیستم هر یک از این سه زبان یک‌سوم مکتوبات علمی را شامل می‌شدند. گرچه در بعضی علوم نظیر شیمی زبان آلمانی کاملا چیره بود. با شروع جنگ جهانی اول دانشمندان انگلیسی فرانسوی و بلژیکی، دانشمندان آلمانی و اتریشی را تحریم کردند و جلوی شرکت آنها در گردهمایی‌های علمی و چاپ مقاله‌هایشان در مجلات اروپای غربی را گرفتند و به‌تدریج دو جامعه علمی مجزا شکل گرفت؛ یکی در غرب اروپا به زبان انگلیسی و فرانسوی و دیگری در حوزه حکمرانی آلمانی‌زبان در اتریش و آلمان. در سال‌های بعد وقتی مجامع بین‌المللی در رشته‌های مختلف شکل می‌گرفتند زبان آلمانی به حاشیه رفت. در همین دوران است که آمریکا به عنوان قدرتی جدید سر برمی‌آورد و وارد جنگ می‌شود و بدبینی شدیدی که نسبت به آلمان وجود دارد، باعث می‌شود در آمریکا مقرراتی علیه آموزش و گسترش زبان آلمانی وضع بشود. با اینکه مردم بعضی ایالات، آلمانی‌زبان‌اند، صحبت به زبان آلمانی در رادیو و آموزش آن براي افراد زیر 10 سال ممنوع می‌شود. این مقررات چند سال بعد از سوی دادگاه‌های عالی لغو می‌شود، ولی اثرات آن در جامعه آمریکا ادامه می‌یابد و زبان آلمانی به‌همراه آموزش سایر زبان‌های خارجی در آمریکا تضعیف می‌شود. آمریکایی‌ها مجامع علمی خودشان را تشکیل می‌دهند و شروع می‌کنند به کار علمی و مجامع علمی آمریکایی اعتبار جهانی می‌یابند. نسلی از دانشمندان پرورش می‌یابند که زبان انگلیسی همه نیازشان را برآورده می‌کند. پس از جنگ جهانی دوم آمریکا قدرتی جهانی است که موجب چیرگی کامل زبان انگلیسی بر علم و فناوری می‌شود. الان زبان انگلیسی تقریبا به‌طرزی انحصاری بر علم و فناوری مسلط است. برآورد شده که 15 درصد از جمعیت جهان به انگلیسی صحبت می‌کنند که پنج درصد از آنها زبان مادری‌شان انگلیسی است، ولی عملا زبان 80 درصد مجلاتی که در مراجع معتبر فهرست شده‌اند، انگلیسی است. در هلند بین سال‌های 2008 تا 2011 به ازای هر یک مقاله علمی به زبان هلندی بیش از 40 مقاله به زبان انگلیسی نوشته شده است. در باقی کشورهای جهان هم کم‌و‌بیش اوضاع همین‌طور است. نگاهی به نمودار پایين صفحه بيندازید. استفاده از انگلیسی در روسیه، ایتالیا و هلند در چهار سال منتهی به 2011 درمقایسه‌با دوره‌های چهارساله قبل از آن شدیدا افزایش یافته. واضح است که استفاده از زبان انگلیسی به عنوان زبان بین‌المللی در علم کلی مزایا دارد. این زبان در سطح جهان به‌طور گسترده به عنوان زبان دوم آموخته می‌شود و در بازرگانی، پزشکی، مهندسی و سایر حوزه‌ها به کار می‌رود. وجود یک زبان مشترک و بین‌المللی اثرات مهمی روی ارتباطات علمی دارد و موهبت بزرگی برای علم است. دانشمندان در اطراف جهان با فراگیری فقط یک زبان می‌توانند یافته‌های سایر دانشمندان را ببینند و با آنها در ارتباط باشند و دستاوردهای خودشان را در دسترس بقیه قرار بدهند و در علم مشارکت بکنند. در زمستان 1383/2004 دانشمندان چینی گونه‌ای خطرناک از آنفلوانزای پرندگان یافتند که می‌توانست به خوک و سپس به انسان منتقل بشود و کشف آنها را در مقاله‌ای به زبان چینی منتشر کردند. هشت ماه طول کشید تا سازمان بهداشت جهانی از خطر شیوع بیماری مطلع شود و با عجله مقاله را ترجمه کند و به کشورها هشدار بدهد. مطالعات جدید نشان می‌دهند که چه شکاف عمیقی می‌تواند بین علم به زبان انگلیسی‌ و علم به سایر زبان‌ها شکل بگیرد و منجر به وضعیت‌هایی مشابه یا حتی خیلی وخیم‌تر از مورد آنفلوانزای مرغی شود. در موضوع مخاطرات زیست‌محیطی و حفاظت از گونه‌های در معرض خطر این شکاف عمیق‌تر است. داده‌های مهمی که در این زمینه در سراسر جهان به زبان‌هایی غیر از انگلیسی منتشر می‌شود، ممکن است از دید پژوهشگران و نهادهای بین‌المللی پنهان بماند. آخرین اطلاعات راجع به جمعیت گونه‌ای پرنده کوچک بومی آسیا که به عنوان گونه آسیب‌پذیر طبقه‌بندی شده، در برآورد اخیر اتحادیه بین‌المللی حفاظت از محیط‌زیست از قلم افتاده بود. بعضی از صاحب‌نظران مشکلی در این نمی‌بینند که انگلیسی‌، زبان انحصاری علم باشد. می‌گویند زبان‌ها موجودات زنده و پویا هستند و راه خودشان را پیدا می‌کنند. می‌گویند هیچ اشکالی ندارد اگر در کشوری کلا زبان علم انگلیسی باشد و زبان محلی بماند برای سایر حوزه‌ها، همان‌طور که در بسیاری از کشورها همین الان این‌طور هست. این را که زبان با خودش چه چیزهایی می‌آورد، از نگاه تبادل فرهنگی اجتناب‌ناپذیر و بی‌ضرر می‌دانند که در طول تاریخ همیشه رخ می‌داده و از دیدگاه عمیق انسانی اصلا هم بد نیست. می‌گویند آن‌قدر که یک زبان و فرهنگ محلی در موسیقی و سینما و کلا هنر از فرهنگ‌های دیگر تأثير می‌گیرد، از علم و زبان علم تأثير نمی‌گیرد. انجام کار علمی با زبانی به غیر از زبان مادری مشکلاتی دارد. باید کلی وقت و هزینه اختصاص دهید تا آن را یاد بگیرید و مدام خود را به‌روز کنید. ممکن است کسی استعداد درخشانی در علم یا مهندسی داشته باشد، ولی همان اندازه استعداد یادگیری زبان نداشته باشد و جامعه علمی به او فضای کافی ندهد. وقتی کسی در علم کاری انجام می‌دهد، باید کلی وقت بگذارد تا درباره آن به زبان انگلیسی مقاله بنویسد. موقع بررسی مقاله برای چاپ در نشریات معتبر هرگونه ضعف در ادبیات انگلیسی عملا امتیاز منفی است. چون واژه‌ها و مفاهیم و اصطلاحات زبان به ریشه‌های فرهنگی و عوامل زمینه‌ای مربوطند یک دانشمند اساسا ممکن است نتواند به خوبیِ زبان مادری منظورش را برساند و امکان سوءتعبیر یا بدفهمی وجود دارد. اگر متوجه این نوع مشکلات باشیم و برای رفع آنها راه‌های مناسبی بیابیم، پیشرفت‌مان در علم تسریع می‌شود. اهل نظر اغلب معتقدند زبان‌ها در برابر چیرگی زبان انگلیسی در علم و فناوری باید مواظب خودشان باشند و از خود محافظت کنند. باید زایا باشند و خود را غنی کنند وگرنه محو می‌شوند. این می‌تواند به خود علم هم آسیب بزند. دانشی که از راه پژوهش‌های معمول دانشگاهی به دست نیامده همچنان ممکن است ارزش علمی داشته باشد. مثلا یک قبیله بومی در اندونزی در تاریخ شفاهی خودش راهی برای تشخیص علائم زمین‌لرزه داشت و این در سونامی سال 1383/2004 کمک‌شان کرد تا به نقاط مرتفع فرار کنند. نمونه دیگر افسانه‌ای است بین بومیان استرالیا راجع به «شیطان آتش» که از خورشید بر زمین می‌تازد و الان زمین‌شناسان می‌گویند وصف یک شهاب‌سنگ است که چهارهزارو 700 سال پیش به زمین برخورد کرده است. متفکرانی که واقعيت چیرگی زبان انگلیسی بر علم و فناوری را پذیرفته‌اند و به این فکر می‌کنند که سایر زبان‌ها در مواجهه با آن چه باید بکنند، سه حوزه یعنی تولید علم، گردش علم و آموزش علم را از هم جدا کرده‌اند. می‌گویند تولید و آموزش علم به زبان محلی و گردش آن به زبان انگلیسی. یعنی در هر کشوری در جاهایی که افراد به کار کشف علمی مشغولند، می‌توانند با زبان خودشان کار کنند. وقتی نتایجی حاصل شد، به زبان انگلیسی منتشر شود. علم هم چه در مدرسه و چه در دانشگاه به زبان محلی تدریس شود. در حوزه زبان فارسی صاحب‌نظران معدودی بر این عقیده‌اند که ما برای اینکه از قافله پیشرفت عقب نمانیم، مثل بعضی کشورهای دیگر باید در علم و فناوری از زبان انگلیسی استفاده کنیم. یعنی دانشگاه‌ها انگلیسی‌زبان شوند. ولی اندیشه غالب که در فرهنگستان هم پیگیری می‌شود، عمدتا بر این است که گرچه تفوق انگلیسی را باید به عنوان یک واقعیت پذیرفت، ولی با استفاده از همه ظرفیت‌ها باید با آن تعامل کرد. حتی اگر در آینده به ترجمه‌های ماشینی با کیفیت و دقیق برسیم، باید زبان آماده و قابلی داشته باشیم تا آن را به ماشین‌ها یاد دهیم. * و ** نویسنده و مترجم علم برای عموم

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه