ارسال به دیگران پرینت

راه نجات خاک، کشاورزی حفاظتی است

گفت‌وگو با محمدحسن روزی طلب، رئیس سابق انجمن علوم خاک ایران؛

راه نجات خاک، کشاورزی حفاظتی است

۵۵آنلاین :

[امیرحسین احمدی] نه‌تنها ‌هزار میوه و گیاه رنگ‌به‌رنگ بلکه همه آنچه «زندگی» می‌نامندش، از بستری برمی‌خیزد که خاک نام دارد. بستری که این روزها حال چندان خوشی ندارد و هر روز زخم دیگری بر پیکرش فرود می‌آید. آسیب‌پذیرترشدن خاک در ایران یا هر کشور دیگری به این معنی است که امنیت غذایی و ادامه کشاورزی و به یک معنا ادامه زندگی غیرممکن‌تر می‌شود. چرای بی‌رویه در مراتع، تخریب جنگل‌ها و شخم بی‌قاعده و بیش از اندازه روی زمین‌های کشاورزی و از طرفی کشاورزی در مناطقی که خاک آسیب‌پذیر دارند، همه و همه باعث شده تا امروز زنگ خطر نابودی خاک به صدا درآید و اندیشیدن به چاره این مسأله را بیش از پیش پررنگ کند. کمتر از یک ماه قبل بود که علیرضا پرستار، مشاور وزیر جهاد کشاورزی در امور خاک گفته بود «به دلیل تخصیص نیافتن اعتبار، برنامه اجرایی بهبود و اصلاح خاک که در برنامه ششم سالانه در سطح ۵۰۰‌هزار هکتار پیش‌بینی شده بود، محقق نشد.» پرستار میانگین فرسایش خاک در ایران را تا ۱۶ تن در هر هکتار اعلام کرده، این درحالی است که میانگین آمار جهانی ۶ تن است. در این شرایط پرسش این‌ است که کشورهای جهان چطور با مسأله نابودی خاک مواجه شده‌اند. راهی اصولی که هم منابع طبیعی کشور ازجمله خاک را حفظ و هم امنیت غذایی را میسر کند، در اقلیم امروز ایران چه می‌تواند باشد؟ محمدحسن روزی‌طلب، رئیس سابق انجمن علوم خاک ایران «کشاورزی حفاظتی» را یکی از راه‌حل‌های واقع‌بینانه برای گذر از این مشکلات می‌داند. روزی‌طلب در گفت‌وگو با «شهروند» تأکیدمی‌کند که می‌توان با بهره‌گرفتن از تجربیات کشورهای توسعه‌یافته در بخش کشاورزی، در عین تولید مواد غذایی از آسیب بی‌رویه به خاک جلوگیری کرد. حفاظت از خاک البته شروط دیگری هم دارد که روزی‌طلب درباره برخی از آنها به تفصیل توضیح داده است.

بحثی که امروز به دغدغه مهمی تبدیل شده، زنگ هشداری است که درباره بحران منابع طبیعی جهان به‌طورکلی و منابع طبیعی ایران به‌طور خاص به صدا درآمده و ما را ملزم کرده است که بیشتر به این مسأله فکر کنیم. از منظر یک استاد خاک‌شناسی و منابع طبیعی، وضع امروز خاک و آب کشور را نسبت به کشاورزی و گردشگری و صنعت چگونه بررسی می‌کنید و فکر می‌کنید چه بهره‌برداری‌های غیراصولی از آن می‌شود؟ تقریبا از کل اراضی کشور ما که به ١٦٤میلیون متر مکعب می‌رسد، ١٨‌میلیون هکتار آن اراضی کشاورزی است. البته این مقدار در سال‌های اخیر کاهش پیدا کرده است. مرکز آمار دراین‌باره گزارش شانزده ونیم‌میلیون هکتار را ذکر کرده است. وسعت اراضی کشاورزی ما در چرخه تولید در طول نیم قرن گذشته تقریبا ثابت بوده است، اما اتفاقی که پس از انقلاب افتاد، این بود که اراضی آیش را به آبی تبدیل کردیم و سدهای زیادی ساختیم و حدود ٣‌میلیون هکتار از این اراضی را زیر کشت آبی بردیم. نتیجه تبدیل اراضی از دیم یا آیش به آبی، مصرف مقدار زیادی از آب شد که عمدتا از آب‌های سطحی و زیرزمینی بود. درباره میزان آب در بخش کشاورزی هم همیشه اختلاف نظر وجود دارد. بله، وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی درباره میزان مصرف توافق ندارند. وزارت نیرو معتقد است بخش کشاورزی بیش از ٨٤‌میلیارد متر مکعب آب مصرف می‌کند، اما وزارت جهاد کشاورزی در مقابل می‌گوید مصرف بخش کشاورزی از آب کمتر از این مقدار است و عدد ٧٠‌میلیارد متر مکعب را تأیید می‌کند. اما هنوز عدد مورد توافق و دقیقی از مصرف آب این بخش وجود ندارد، ولی اگر حداقل ٧٠‌میلیارد مترمکعب مصرف آب بخش کشاورزی را در نظر بگیریم این آب‌ها از کجا می‌آید؟ یا از آب‌های سطحی یا از آب‌های زیرزمینی. متاسفانه در دهه‌‌های گذشته منابع آبی زیرزمینی و ذخایر استراتژیکی آب به سرعت مصرف شده‌اند و روز به روز سطح آب‌های کشور پایین رفته که این روند همچنان ادامه دارد. به همین دلیل ما دچار بحران آب شدیم چون منابع آبی زیرزمینی بیشتری در ایران وجود ندارد و در نتیجه مشکل کمبود آب جدی است. برگردیم به محور اصلی گفت‌وگو یعنی مشکلات بخش خاک. درباره فرسایش و کاهش کیفیت خاک ایران صحبت‌های مختلفی مطرح شده است. این مسائل حاصل چه عواملی رخ داده است؟ از میزان خاک‌های زراعی کشور که میزان آن شانزده و نیم‌میلیون هکتار برآورد شده، حدود ٨‌میلیون هکتار اراضی آبی و حدود ٦‌میلیون هکتار دیم است. حدود ٢‌میلیون هکتار کل این میزان هم به صورت زمین آیش در‌سال باقی می‌ماند، یعنی زمین‌های زراعی که در آن کشت نمی‌شود. متاسفانه این اراضی به تدریج تحت عوامل فرسایش و تخریب قرار گرفته‌ است. مواد آلی و غذایی بسیاری از اراضی آبی کشور ما روزبه روز کاهش پیدا کرده است. یکی از مشکلات اصلی زمین‌های کشاورزی کاهش مواد آلی یا کربنی خاک است، چراکه از خاک استفاده می‌شود اما مواد آلی به آن باز نمی‌گردد. استفاده از کود آلی هم در همه جا و به همه خاک‌ها ممکن و منطقی نیست پس روز به روز میزان ماده آلی خاک کم می‌شود. بخش عمده‌ای از اراضی کشور ما در مناطق خشک و نیمه خشک است که خاک‌های آن هم دچار کمبود مواد آلی است. مسأله دوم، فرسایش است. در اراضی دیم که شیب زیادی دارد قدرت حاصلخیزی خاک کم می‌شود. بنابراین فرسایش خاک در ٦‌میلیون هکتار اراضی دیم که هرساله کشت می‌شود روز به روز بیشتر می‌شود و میزان تخریب خاک را افزایش می‌دهد که در نتیجه آن قدرت حاصلخیزی پایین می‌آید. یعنی عمق خاک کم می‌شود و خاک سطحی از بین می‌رود. مسأله شوری از دیگر مسائلی است که اراضی آبی ما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ به‌طور معمول در زمین‌های کشاورزی استان‌های خوزستان، فارس، کرمان و اصفهان زمین‌هایی که زیر کشت آبی می‌رود و آب در آنها بالا می‌آید، در هر مرتبه آبیاری، املاح وارد آب شده و در نتیجه خاک شور می‌شود. اما از همه این مسائل مهم اگر بگذریم، مهم‌ترین مشکلی که خاک کشاورزی کشور با آن روبه‌رو است، تبدیل اراضی کشاورزی به اراضی غیرکشاورزی مثل مسکونی، کارخانه‌، کوره‌پزخانه‌ و... است. در نتیجه باید گفت مقداری از خاک‌های زراعی ما هم هرسال در حاشیه شهرها و روستاها از بخش کشاورزی و باغداری خارج می‌شود. معنای این اتفاقات چیست. چه سرنوشتی در انتظار خاک‌های زراعی ایران است؟ یعنی خاک ایران چه از نظر کمی و چه کیفی به طرق مختلف درحال از دست رفتن است. کمیت خاک زراعی را از دست می‌دهیم به این علت که کاربری بهترین خاک‌های زراعی را تغییر می‌دهیم و آنها را به شهر و مسکن و کارخانه تبدیل یا مصارف دیگر تعریف می‌کنیم و از نظر کیفی هم با روش‌های کشاورزی که در پیش گرفته شده روز به روز قدرت تولید خاک پایین‌تر می‌آید یعنی خاک با عمق کمتر، شوری بیشتر و از نظر عناصر غذایی و مواد آلی فقیرتر می‌شود. باید بگویم از نظر خاک در شرایط مناسبی نیستیم؛ طبق تحقیقات انجام شده، میزان فرسایش خاک در کشور ما چند برابر میزان متوسط جهانی است و در این باره ارقام متفاوتی وجود دارد؛ بین دو تا دو و نیم‌میلیارد تن فرسایش خاک در‌سال میزانی است که مطرح می‌شود، ولی هیچ‌کدام از این اعداد دقیق نیست و مشخص نیست ما چه میزان از منابع خاک کشاورزی را از دست می‌دهیم، ولی ظاهر قضیه نشان می‌دهد که ما قدرت تولیدی خاک را کم می‌کنیم به این دلیل که مسائل حفاظت درست از خاک و مدیریت صحیح آن و از طرفی تناوب کشت و برگرداندن مواد آلی به خاک در کشور ما انجام نمی‌شود. امروز روشی در دنیا مطرح است که با عنوان کشاورزی حفاظتی شناخته می‌‌شود. در این روش باید ٤٠‌درصد باقیمانده گیاه اعم از گندم و برنج یا ذرت به صورت «کاه و کُلَش» به خاک برگردانده شود و نباید هرآنچه از گیاه را که روی زمین مانده است، از روی زمین برداریم و از طرف دیگر باید تناوب کشت وجود داشته باشد. وقتی که این کار انجام نمی‌شود، خاک ما در شرایط مطلوبی، قرار نمی‌گیرد و در آینده یکی از چالش‌های اساسی کشاورزی کشور همین مسأله خاک خواهد بود. اگر از بخش کشاورزی فراتر برویم و جنگل‌ها و مراتع را نیز بررسی کنیم باید بگوییم که بخش عمده خاک‌های کشور ما مرتع است و حدود ٨٠‌میلیون هکتار مرتع داریم که کم‌بازده یا متوسط ‌بازدده است و این مراتع هم اکثرا بر اثر چرای بی‌رویه تخریب شده ا‌ست. در نتیجه بارانی که می‌آید به سطح خاک لخت برخورد و آن را با خود حمل می‌کند و به رودخانه‌ها می‌برد و بعد هم به تالاب‌ها یا سدها یا دریاهای اطراف کشور منتهی می‌شود. پس مراتع ما هم روز به روز تخریب می‌شود؛ امروز مراتع درجه یک در ایران بسیار محدود است و عمدتا تخریب و دچار فرسایش شده است که از نظر اقتصادی هم ارزشی ندارد. درباره خاک‌های جنگل‌های شمال و غرب اما مسأله را باید طور دیگری تفسیر کرد. در منطقه زاگرس که وسعت بسیار زیادی دارد، نزدیک به دوازده و نیم‌میلیون هکتار جنگل وجود دارد که آن هم به دلایل مختلف و به تدریج درحال تخریب شدن است. از ٦٠‌سال قبل سطح این جنگل‌ها درحال کاهش تدریجی است و یکی از علت‌های آن مصرف بیش از اندازه کشور از چوب درختان زاگرس است. اخیرا نیز بیماری‌هایی آمده که درختان زاگرس را دچار مشکل کرده است. جنگل‌های شمالی هم بسیار محدود است که به حدود دو ونیم‌میلیون هکتار می‌رسد؛ اراضی جنگل‌های شمال بسیار مهم است و از نظر ذخائر ژنتیکی جزو جنگل‌های کم‌نظیر جهان به حساب می‌آید، اما این جنگل‌ها هم به دلایل مختلف تخریب می‌شود. از قطع بی‌رویه درختان جنگلی گرفته تا عدم مدیریت درست جنگل تا اینکه کسانی که متعهد به احیای این جنگل‌ها بودند، استفاده خود را کردند اما تعهدات خود را انجام ندادند، پس خاک‌های جنگل و مرتع هم شرایط مناسبی ندارد. مطالعاتی انجام دادیم که حاصل آن در کتاب «خاک‌های ایران» به زبان انگلیسی منتشر شد. در این بررسی مشخص شد که نزدیک به ٩٥‌میلیون هکتار از اراضی کشور ما خاک دارد، یعنی از ١٦٤‌میلیون هکتار وسعت کشور ما ٩٥‌میلیون هکتار خاک به معنای علمی کلمه وجود دارد و بقیه یا کویر یا کوه‌های لخت یا تپه‌های شنی یا شهرها و رودخانه‌های داخلی است. نکته‌ای به وجود می‌آید که ممکن است سوال تاریخی به نظر برسد؛ وقتی امروز صحبت می‌کنیم، می‌بینیم منابع طبیعی کشور ما شرایط نامساعدی دارد، اما وقتی که به صدسال گذشته یا عقب‌تر برگردیم، می‌بینیم که یک‌سری سازوکارهایی در ایران وجود داشته که با اقلیم هم سازگار بوده‌است. برای مثال در حوزه آب در مناطق خشک قنات وجود داشت یا در مناطق غربی ایلات دایم درحال کوچ بودند و با وجود این، هیچ‌گاه این حجم از تخریب ممکن نشده است، اما امروز می‌بینیم که این مسأله به نحوی حاد شده که زندگی ما را تحت‌تأثیر قرار داده است. امروز از چرای بی رویه صحبت می‌کنیم آیا صد‌سال گذشته این چرا وجود نداشته است یا مقدارش کمتر بوده است. چه شده که به این نقطه رسیدیم؟ اگر بخواهیم گذشته تاریخ انسان در سرزمین ایران را که یکی از کهن‌ترین سرزمین‌های جهان است و پیشینه تمدنی و کشاورزی بالایی دارد، بررسی کنیم باید بگوییم در ایران از حدود بیش از ٥‌هزار‌سال پیش کشاورزی و دامداری رایج بوده است، اما چه در ایران و چه در سایر نقاط دنیا جمعیت کم و نیاز محدود و فعالیت‌ها ابتدایی بوده است. در جنگ جهانی اول که نزدیک به صد‌سال از آن می‌گذرد جمعیت ایران در حدود دوازده ونیم‌میلیون نفر برآورد شده است. بنابراین جمعیت کشور ١٢میلیونی که همه روستایی و با مصارف بسیار پایین بودند و به روش کاملا ساده و ابتدایی زندگی می‌کردند، فشار چندانی بر محیط‌زیست نمی‌آوردند. جمعیت امروز کشور ما به ٨٣‌میلیون نفر رسیده است؛ نیاز به غذا افزایش پیدا کرده و سطح زندگی و به تبع آن میزان مصرف نیز افزایش یافته و مردم هم غذای بیشتر و با کیفیت‌تری می‌خواهند. مصرف گوشت و غذاهایی مثل قند یا شکر بالا رفته و باید این نیازها تأمین شود. در اینجا دو راه داریم چرا که به افزایش تولید نیاز داریم؛ اول می‌توانیم آن را از طریق استفاده از دانش و مدیریت صحیح تأمین کنیم و راه دیگر این است که با توجه به بهره‌وری پایین از نهاده‌های تولیدی مثل بذر و کود و سم بد استفاده کنیم و از آن طرف هم منابعی مثل خاک و آب را بی‌رویه هدر دهیم تا به هر صورت که شده غذا تولید کنیم. در نتیجه این روش تولید غذا منجر به تخریب منابع می‌شود چون روش‌های مناسب برای تولید اتخاذ نشده است. این مسأله در تمام دنیا اتفاق می‌افتد؛ از طرفی در صد‌سال گذشته عملکرد گندم در هر هکتار در کشور ما حداکثر یک ونیم تن بود، اما امروز تولید گندم آبی در کشور ما به چهار ونیم تن در هکتار رسیده است. این درحالی است که در خیلی کشورها حتی بیش از هفت تن در هکتار برداشت می‌کنند و باتوجه به نهاده‌های بهتر و بذرهای مناسب‌تر و دانش کشاورزی بیشتر و استفاده صحیح از تناوب و مسائل مربوط به حفاظت خاک به کشاورزی پایدار می‌رسد. اتفاقی که در ایران افتاد این بود که صرفا از منابع بیشتر استفاده کردیم. شاید یکی از دلایلش این باشد که بیش از ٨٠‌درصد کشاورزان ایران کم‌سواد یا بی‌سواد هستند و اطلاعات پایینی دارند. در صورتی که در کشورهای توسعه‌یافته بخش کشاورزی با دانشگاه همکاری نزدیکی دارد. همکاری با دانشگاه یعنی دربرگیری اطلاعات مربوط به حفاظت خاک و استفاده صحیح از آب و بهره‌وری بیشتر از دانش، ماشین‌آلات و انرژی برای بالا بردن میزان تولید. شما از عبارتی با عنوان «مدیریت صحیح خاک» استفاده کردید و از طرفی ما می‌دانیم تأمین امنیت غذایی دغدغه همه کشورهاست و در دنیای امروز مسأله بسیار مهمی است. این مدیریت صحیح خاک به چه سازوکارهایی نیازدارد و چه فعالیت‌هایی باید دراین‌باره انجام شود؟ پیش از هرچیز باید خاک را خوب بشناسیم. خوشبختانه در اغلب دانشکده‌های کشاورزی کشور ما رشته خاک و منابع طبیعی وجود دارد. هر خاکی متناسب با یک کاربری است؛ خیلی از خاک‌ها ممکن است متناسب با کشت نباشد، چرا که عمق کمی دارد و بنابراین برای ایجاد مرتع یا جنگل خوب است. پس در وهله نخست باید خاک را بشناسیم و از خود بپرسیم که این خاک برای کدام کار مناسب است؟ چه نوع کشتی با آن تناسب دارد و آیا باید در آن باغ احداث کنیم یا کشت یک ساله انجام دهیم. این بحثی است که رشته خاک یا رشته‌های وابسته آن می‌تواند کمک کند. شناخت کافی از خاک کشور ما یعنی داشتن نقشه مناسب برای استفاده از خاک کشور که یکی از الزامات است. برای مثال اگر گندم کشت می‌شود باید طوری برنامه‌ریزی کنیم که‌ سال به‌سال با محصول دیگری مثل علوفه در تناوب زراعی قرار گیرد. کانون‌های خاک به تدریج در دورانی طولانی خود را ترمیم‌می‌کنند و ما اگر متناسب با قدرت سازندگی خاک از آن استفاده نکنیم، این خاک است که تخریب می‌شود، در نتیجه یکی از راهکارها این است که در مدیریت صحیحی قرار بگیریم که تناسبی بین قدرت ترمیمی خاک و چیزی که ما استفاد می‌کنیم، برقرار شود. به‌عنوان مثال اگر استاندارد فرسایش حدود یک تن خاک در هکتار باشد، خاک این امکان را می‌یابد که خود را ترمیم‌کند، اما موقعی که این خاک فرسایش یابد، ١٠ تن یعنی چندین برابر قدرت سازندگی طبیعی یا ترمیم طبیعی، خاک فرسایش داشته است، یعنی ما خاک را نابود کردیم، پس باید این را در نظر بگیریم که برای استفاده از خاک، کشاورزی مناسب با حداقل شخم را انجام دهیم. با هر شخم، خاک در معرض بارندگی قرار می‌گیرد، بنابراین میزان شخم باید به حداقل کاهش یابد تا خاک در یک تناوب زراعی علمی فرصت بازسازی طبیعی خود را بیابد. امروز پس از مدت‌ها در کشورهای مختلف دنیا این تجربه کسب شده است که اگر ماده آلی چه به صورت کود دامی، چه به صورت کود سبز و چه به صورت تناوب زراعی به خاک برنگردد، خاک از بین می‌رود. در بسیاری کشورها کشت در شیب زیاد ممنوع است و هیچ کشاورزی حق ندارد تراکتور به شیب‌های زیاد ببرد و خاک را تخریب کند، باید طوری کشت کرد که حداقل فرسایش وجود داشته باشد و این کار را می‌توان با مدیریت خاک انجام داد. گفتید شخم هرچقدر کمتر باشد، بهتر خواهد بود. اما ممکن است کشاورزان بپرسند کشاورزی بدون شخم‌زدن زمین چطور ممکن است؟ به نظر می‌رسد در حوزه فناوری‌های جدید کشاورزی اطلاعات دقیق و منسجمی وجود ندارد. نزدیک به ٣٠‌سال قبل کشورهای پیشرفته در کشاورزی مثل برزیل، کانادا و استرالیا متوجه شدند که می‌شود با یک فناوری و شیوه زراعی خاک را حفظ کرد و ماده‌ آلی را به خاک بازگرداند و با این وجود امنیت غذایی را هم تأمین کرد، چراکه امروز خاک‌ها در بسیاری از قاره‌ها درحال از بین رفتن است و این مسأله تنها مختص به ایران نیست. به تدریج در کشورهایی مثل کانادا، استرالیا، برزیل، چین، هند و آمریکا متوجه شدند که دارند سرمایه خاک خود را از دست می‌دهند. آنها روی شیوه‌ای از زراعت کار کردند که به تدریج «کم‌خاک‌ورزی» یعنی شخم کمتر را ممکن‌می‌کرد. با پیشرفت همین شیوه زراعی، کشاورزی «بی‌خاک‌ورزی» در این کشورها میسر شد، یعنی برای کشت محصول دیگر نیازی به شخم‌زدن نباشد و پس از این شخم‌نزدن بازگشت ماده آلی به خاک هم در دستور کار کشاورزی این کشورها قرار گرفت. پس از رسیدن به این نتایج شیوه‌ای از زراعت به تدریج شکل گرفت که آن را در مراکز تحقیقات بین‌الملل و کشورهای پیشرفته دنیا کشاورزی حفاظتی یا «Conservation agriculture» می‌نامند. این روش در کشورهای آمریکای جنوبی، آمریکا، استرالیا و کانادا و اخیرا در کشور هند و چین و کشورهای کوچک و در اروپا ابداع و ترویج شد که مبتنی بر این نکته است که باید حداقل ٤٠‌درصد از باقیمانده‌های گیاه به خاک برگردانده شود، به علاوه اینکه کمترین دستکاری‌کردن خاک یا حداقل شخم نباید صورت گیرد. این کار را در کشت‌های آبی و دیمی می‌توان انجام داد. به‌عنوان مثال اگر گندم بکاریم، در کشت اول هم گندم کشت‌می‌شود، هم کود داده می‌شود، همچنین پس از اینکه گندم رشد کرد، از طریق علفکش، علف‌های هرز را از بین می‌برند، بعد از برداشت گندم هم حداقل باید ٤٠‌درصد بقایای گندم بر خاک باقی بماند. کشت دوم به‌طور مستقیم روی بقایای کشت قبلی انجام می‌شود و باید گیاهی بکاریم که ریشه آن از عمق دیگری از خاک تغذیه کند، درواقع تناوبی بین دو فصل یا ‌سال زراعی باید برقرار کرد. با این روش نهایتا با یک بار در ‌سال کاشتن روی خود خاک انجام می‌‌شود. این کار یک فرهنگ کشاورزی است که احتیاج به تحقیقات و آموزش دارد تا کشاورزان نتیجه عینی آن را در مزارع آموزشی و تحقیقات ببینند. امروز ماشین‌آلات این کار در کشور تولید می‌شود. براساس اطلاعاتی که من دارم ممکن است کشاورزی حفاظتی در بعضی مناطق کشور وجود داشته باشد که کشت بدون شخم صورت می‌گیرد. اما من جایی را مشاهد نکردم که کشاورزی حفاظتی به معنای واقعی کلمه در مناطقی از کشور اتفاق بیفتد. منافع کشاورزی حفاظتی و این روش به این قرار است که اول انرژی کمتر صرف می‌شود، آن هم در شرایطی که قیمت انرژی بالاست. دومین مزیت این روش از زراعت استفاده کمتر از ماشین‌آلات و نیروی کار است، چراکه خاک را کمتر به‌هم می‌ریزیم و از طرفی این کار باعث حفظ آب در خاک می‌شود و خود خاک هم حفظ می‌شود. امروز حدود ٢٠٠تا ٢٥٠‌میلیون هکتار زمین در کشورهای مختلف جهان زیرکشت حفاظتی است. انجام این کار در ایران هم امکان‌پذیر است، به شرط آنکه اصول و مبانی آن را بدانیم. در این صورت بعد از چند سال توازن در کشاورزی ایجاد می‌شود، یعنی درواقع هم تولید کاهش پیدا نمی‌کند و هم منابع کمتری مصرف می‌شود. گفتید در مناطق با شیب‌ زیاد نباید کشاورزی شود، اما مشاهدات این نکته را اثبات می‌کنند که در برخی مناطق تا قله کوه هم گندم دیم کاشته شده است. نکته دیگر اینکه طبق گفته شما کشاورزان ایران اطلاعات زیادی درمورد شیوه‌های نوین کشاورزی ندارند. با توجه به این دو گزاره احتمالا به زمان زیادی برای همه‌گیرشدن روش‌‌هایی مثل کشاورزی حفاظتی نیاز باشد. راهکار کوتاه‌مدتی که ما بتوانیم سرعت این بحران را کمتر کنیم و از نابودی منابع طبیعی جلوگیری کنیم، چیست؟ در جاهایی که شیب زیادی وجود ندارد، می‌توان زراعت دیم را انجام داد و میزان ماده آلی خاک را بالا برد، چراکه در مناطق با شیب کمتر از ٣‌درصد فرسایش خاک بسیار پایین است. در ایران بین شیب ١٠ تا ١٢‌درصد می‌توان کشت دیم را انجام داد، به شرط آنکه متناوب باشد، یعنی کشت در تناوب گندم، حبوبات و علوفه. از طرفی باید به جای شخم عمودی و در جهت شیب، درعکس جهت شیب شخم زد. اگر این دو کار یعنی تناوب کشت و شخم کم و اصولی اتفاق بیفتد، می‌توان فرسایش، خاک را در کوتاه‌مدت مدیریت کرد. کشاورزی در مناطق با شیب بالای ١٠ تا ١٢‌درصد بستگی به خاک دارد. می‌توان در این مناطق ایجاد مرتع یا چراگاه را در دستور کار قرار داد که برای این کار در مناطقی مثل اردبیل، کرمانشاه یا کردستان اقلیم این اجازه را می‌دهد، اما در برخی از اقلیم‌ها نمی‌توان ایجاد مرتع یا چراگاه در شیب بالا را امکان‌پذیر دانست. این مناطق را باید به حال خود رهاکرد؛ طبیعت خودش بهتر از هر کسی می‌تواند خود را مدیریت‌کند. به نظرشما فشار بیش از اندازه به خاک برای تولید محصول و رعایت‌نکردن الگوی تناوب، تحت‌تأثیر ایده خودکفایی نیست؟ نه. شاید در نتیجه تفکر غلط زراعتی حاکم است. ما می‌توانیم با خاک مناسب، به جای تولید سه تن محصول ٦ تن تولید کنیم. موضوع اینجاست که در جهان امروز به غذای بیشتر نیاز داریم. برای مثال امروز در کشور ما میزان برداشت گندم حداکثر چهارونیم تن در هکتار است، اما این امکان وجود دارد که میزان برداشت را به بیش از ٦ تن برسانیم. اما این نکته هم وجود دارد که ممکن است پس از بررسی، این نتیجه حاصل شود که با استفاده درست از خاک و آب و رعایت اصول کشت نمی‌توان در محصولی خودکفا بود، بنابراین باید این محصول را وارد کنیم، چراکه خودکفایی در همه محصولات کشاورزی نه ممکن است و نه عقلانی. مشکل صلی ما بهره‌وری است. اگر شرایط فراهم شود که بهره‌وری تولید بالا برود، می‌توانیم نیازهای اصلی غذایی را تأمین کنیم و ٩٠‌درصد خودکفا باشیم. به شرط آنکه هر محصولی متناسب با شرایط اقلیمی و خاک منطقه کشاورزی کشت شود. به نظر شما چه مانعی در مقابل بهره‌وری بیشتر وجود دارد؟ نبود دانش و فناوری در بخش کشاورزی و متخصصان و افرادی که در عمل این کار را انجام دهند و به کشاورزان هم بیاموزند. آیا تأمین این زیرساخت‌ها به عهده وزارت جهاد کشاورزی نیست؟ هم وزارتخانه جهاد کشاورزی و هم سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی مسئولیت این کار را برعهده دارند تا در افزایش تخصص و اطلاعات کشاورزان ایفای نقش کنند. اما باید این نکته را در نظر داشت که دانشکده‌های کشاورزی کشور از نظر تعداد دانشجو و میزان دانش در موقعیت خوبی هستند و می‌توان از دانشجوهای کشاورزی سراسر کشور برای توسعه بهره‌وری و اطلاع‌رسانی به کشاورزان استفاده کرد. از لحاظ مادی هم دولت باید به کشاورزان کمک کند. کشاورزان فقیر توان سرمایه‌گذاری ندارند. ماشین‌آلات، بذر مناسب و زمینی می‌خواهد که بتوانند با آن سرمایه‌گذاری کنند. دانش پایین، نبود ترویج درست و کارآمد و تحقیقاتی که بتواند کاربردی باشد، این مشکلات را به وجود می‌آورد. سال گذشته رئیس‌جمهوری لایحه خاک را امضا کردند؛ این لایحه چه نقاط قوت یا ضعفی دارد و اجرایی‌شدن آن چه ضمانتها و سازوکارهایی را طلب می‌کند؟ می‌توان گفت این لایحه نگاهی خوب و جامع دارد، اما مشکل این قانون سند آن است که مثل بسیاری از قوانین احتمال اجرایی‌نشدنش وجود دارد. چند وزارتخانه و سازمان مسئول اجرای این قانون هستند: وزارت جهاد کشاورزی، وزارت مسکن و شهرسازی، وزارت کشور، سازمان مدیریت و برنامه بودجه، سازمان محیط‌زیست، وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت نفت مسئول اجرای این لایحه هستند. این قانون مسئولیت را به صورت چندبخشی دیده است، ولی عمده‌ترین مسئولیت در این باره به عهده وزارت جهاد کشاورزی و سازمان محیط‌زیست گذاشته شده است. باید بدانیم لایحه خاک قانون فرابخشی است و اگر قرار است موفق‌باشد، همکاری آن هم باید به صورت فرابخشی باشد. از طرف دیگر نگاه به خاک و وضع قانون برای آن نیاز به پشتوانه قوی علمی و فناورانه دارد. برای حفظ خاک باید فناوری‌های مناسب را در اختیار بهره‌برداران بخش کشاورزی قرار داد، حتی شهرداری‌ها هم باید همکاری کنند. خیلی از شهرداری‌های کشور بزرگترین عامل آلودگی خاک هستند، چراکه نتوانستند فرآوری زباله را ایجاد کنند و زباله‌ها و پسماندها را به روش علمی از بین ببرند. زباله‌ها را در جایی زیرخاک مدفون می‌کنند که روشی مناسب نیست. باران می‌آید و آلودگی را به خاک منتقل می‌کند. کار سختی نیست، باید بدانیم و همکاری کنیم. خاک ما ممکن است در چند سال اخیر خیلی ضربه دیده باشد، اما یکی از عجیب‌ترین مسائل پیرامون خاک، دزدیده‌شدن آن در بخش‌هایی از جنوب کشور است. برای جلوگیری ازآن چه رویکردهایی وجود دارد؟ مقدار آن خاک شاید محدود باشد. در قانون فعلی مصوب، هرگونه صادرات خاک جرم است، مگر خاک‌های معدنی. اگر قانون خوب اجرا شود، باید گفت که از این نظر مشکلی نخواهیم داشت. ارقام و میزان قاچاق خاک مشخص نیست. در مطبوعات چیزهایی گزارش شده، ولی نمی‌دانیم از خاک‌های معدنی صادر می‌شود یا از زراعی. این کار بسیار خطرناک است. اگر خاکی که زراعی نیست یا خاک‌های معدنی صادر شود، مشکلی نیست، اما برای صادرات خاک باید افراد متخصص تشخیص دهند که چه نوع خاکی صادر می‌شود. با این حال، بزرگترین تخریب خاک ما، مجوز معادن، فرسایش خاک، کاربری اراضی به صورت غیرکشاورزی و نظایر اینهاست که تبدیل به روند شده است.

منبع : شهروند
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه