ارسال به دیگران پرینت

جهان ناامید جهان ناراضی

چرا جهان در دهه نخست قرن حاضر شاهد گسترده‌ترین اعتراضات بوده است؟

جهان ناامید جهان ناراضی

۵۵آنلاین :

| آرمین منتظری|

طی ١٠ ‌سال گذشته جهان شاهد اعتراضات خیابانی در بسیاری از کشورها بوده است. فرقی هم نمی‌کند این اعتراضات در چه کشورهایی به وقوع پیوسته است؛ از بهار عربی در کشورهای عرب خاورمیانه گرفته تا اعتراضات در مادرید اسپانیا، برلین آلمان، نیویورک، واشنگتن و لندن؛ در این اواخر نیز اعتراضات خیابانی در هنگ‌کنگ، عراق و لبنان. در همه موارد به نظر می‌رسد جرقه اعتراضات ناامیدی از بهبود اوضاع، نداشتن چشم‌انداز روشن و اعتماد نداشتن به عملکرد و توان دولتمردان برای تغییر بوده است. برای مثال اگر در بهار ‌سال ٢٠١١ در بحبوحه بهار عربی در خاورمیانه از معترضانی که خیابان‌های مادرید را اشغال کرده بودند، می‌پرسیدید چرا اعتراض می‌کنید، یکی از اصلی‌ترین دلایل‌شان بیکاری بود. در آن زمان میزان بیکاری در اسپانیا ٤٣‌درصد بود. این در حالی بود که در همان زمان میزان بیکاری در مصر که بهار عربی را تجربه می‌کرد از اسپانیا پایین‌تر بود. بنابراین اگرچه دلایل متفاوت بوده اما ناامیدی ترجیع‌بند همه این اعتراضات بود. دهه گذشته، دهه ناامیدی در سراسر جهان بود. در بسیاری از کشورها مردم به خیابان‌ها ریختند، خیابان‌ها را بستند، در میادین شهر چادر زدند، صدها‌هزار نفر به زندان افتادند، شورش کردند، غارت کردند، شعار دادند، طومارهای اعتراضی بزرگ امضا کردند، لابی کردند و در شبکه‌های اجتماعی هشتگ‌های بسیاری به راه انداختند. این اعتراضات در برخی موارد موجب سرنگونی دولت‌ها، بر هم زدن معادلات ژئوپولیتیک و حتی مرگ برخی احزاب سنتی در برخی کشورها شد و در نتیجه احزاب جدیدی سر برآورد. بیشتر این اعتراضات را لیبرال‌ها، گروه‌های چپ‌گرا و احزاب پیشرو و مطالبه‌محور رهبری کردند. گروه‌هایی که مطالبات طبقه فقیر، دانشجویان، کارگران، گروه‌های اقلیت، زنان، اتحادیه‌های تجاری و مهاجران را فریاد می‌زدند. در بسیاری از اعتراضات فضا برای فعالیت گروه‌های سیاسی چپ‌گرا باز شد. این در حالی بود که معترضان با درخواست‌های متفاوتی به خیابان‌ها آمده بودند. یک روز علیه جنگ، یک روز علیه نابرابری، یک روز علیه نژادپرستی و یک روز علیه سکسیسم. این مسأله باعث شد فرهنگ اعتراض در سراسر جهان شکلی جدید و کیفیتی دیگر به خود ببیند. البته راست‌گراها هم به خیابان‌ها ریختند. از آفریقا گرفته تا آمریکای جنوبی، بسیاری از مردم جهان علیه مهاجران به خیابان‌ها ریختند. آنها به‌دنبال بازتوزیع دوباره ثروت و مبارزه با فساد مالی بودند. تفاوت در این بود که راست‌گراها در نتیجه‌گیری موفق‌تر از چپ‌گراها عمل کردند. از سوی دیگر فاشیسم نیز در سراسر جهان فعال شد. این جریان به‌خصوص در اروپا به جریانی اصلی تبدیل شد. در آمریکا هم گروه‌های نئونازی با به دست گرفتن مشعل، شبانه به خیابان آمدند و در روز دست به قتل زدند. در بولیوی گروه‌های راست‌گرا کودتایی را طراحی و عملی کردند. نکته‌ اساسی درباره همه این معترضان این است که آنها بر مشکلاتی تمرکز می‌کنند که خود راهی برای حل آن ندارند. این دهه نیز چیز متفاوتی به جهان نداده است. ما در این دهه شاهد بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین اعتراضات چپ‌گراها در تاریخ بوده‌ایم، اما در پایان دهه، دولت‌های راست‌گرا به قدرت رسیدند این تناقض‌ها را می‌توان به وضوح در آمریکا مشاهده کرد؛ جایی که گفتمان چپ‌گرایی در انتخابات ‌سال ٢٠١٦ ظهور و بروزی آشکار داشت و درنهایت دونالد ترامپِ راست‌گرایِ افراطی به ریاست‌جمهوری رسید. منبع این اعتراضات گسترده در سراسر جهان کاملا مشخص و مشهود است. در پایان ‌سال ٢٠٠٨ میلادی رکود اقتصادی عظیمی از آمریکا آغاز شد و سراسر جهان را درنوردید. آثار این رکود اقتصادی هنوز کاملا از میان نرفته است. در آن زمان تنها نیرویی که می‌توانست سرمایه‌داری را نجات دهد دولت‌ها بودند. اما از آنجایی که تنها عامل نجات سرمایه‌های خصوصی، منابع مالی عمومی بود، مردم عادی ندار شدند و آسیب دیدند، چراکه باید از پول متعلق به آنها برای نجات سرمایه‌های خصوصی استفاده می‌شد. در نتیجه دستمزدها کاهش یافت و در برخی کشورها نظیر انگلیس دستمزدها در مقایسه با سالی که بحران اقتصادی آغاز شد، کمتر هم شد. همه آسیب‌پذیر شدند اما شدت این آسیب برای همه برابر نبود. برخی کمتر آسیب دیدند و در نتیجه داراتر شدند و برخی دیگر بیشتر آسیب دیدند و ندارتر. بنابر‌این در طول سالیان جمعیتی ندار و معترض شکل گرفت. در برخی کشورها که برای نجات از رکود اقتصادی، بار اصلی بر دوش طبقه فقیر نهاده شد، انگیزه‌ برای نارضایتی شکل گرفت. گویی خیابان‌ها در انتظار جرقه‌ای بود. این جرقه درنهایت در یونان زده شد. بعد از روزها اعتصاب خیابانی درنهایت دولتی چپ‌گرا در یونان به قدرت رسید. در شهریور ‌سال ٢٠١٠، صدها‌هزار نفر در بلژیک، اسپانیا، پرتغال، اسلوونی، ایرلند و لیتوانی در اعتراض به کاهش دستمزدها دست به اعتراض زدند. در ایرلند مردی کامیون سیمان‌سازی را به درهای پارلمان کوبید. در انگلیس دانشجویان در اعتراض به افزایش شهریه‌ به خیابان‌ها ریختند. موضوع نابرابری در سرمایه‌داری و اینکه چه کسی مسئول بحران اقتصادی جهان است بعد از اشغال پارک زاکوتی در نیویورک در ‌سال ٢٠١١ جهانی شد. این جنبش که بعدها به جنبش وال استریت مشهور شد، می‌گفت ٩٩‌درصد جامعه آمریکا تاوان فساد و زیاده‌خواهی تنها یک‌درصد جامعه را می‌پردازند. جنبش وال استریت به سرعت در سراسر جهان تکثیر شد. این جنبش حتی به نیجریه و ایسلند هم رسید و بعدها به سرعت به ونکوور، ملبورن و بوستون هم سرایت کرد. دیگر معترضان به راحتی چادرزدن در خیابان‌ها و میادین اصلی شهرها را آموخته بودند. این نوع جنبش‌های پیشرو، اساسا حرف و هدف‌شان رهبران سیاسی یا نمایندگان پارلمان یا سیاستمداران نبود. این جنبش‌ها توانستند گفتمانی را در سراسر جهان تثبیت‌کنند که به وضوح خلاف گفتمان رایج بود. آنیتا دان، مدیر ارتباطات باراک اوباما در‌ سال ٢٠١٢ به وضوح اعلام کرد جنبش وال استریت توانست بحثی را در سطح ملی تثبیت کند که پیش از آن هرگز عملی نشده بود، همین مسأله موجب شد حزب دموکرات در بسیاری حوزه‌ها انتقاداتی را متوجه سیاست‌های حزب جمهوریخواه کند. درنهایت جمعیت بسیار زنان معترض در واشنگتن موجب شد در سال‌های بعد تعداد زنانی که به کنگره آمریکا راه پیدا کردند، بیشتر شود. البته نباید انکار کرد این اعتراضات موجب شد برخی احزاب سیاسی نیز تغییراتی در ساختار و سیاست‌های خود ایجاد کنند. این اعتراضات موجب شد احزاب دموکرات مرکزیت‌گرا چرخش آشکاری به طرف چپ‌گرایی داشته باشند. در انگلیس جرمی کوربین چپ‌گرا به قدرت رسید. در آمریکا برنی سندرز چپ‌گرا به چهره دموکرات‌ها تبدیل شد و در یونان، فرانسه و هلند نیز چپ‌گراها موفقیت‌هایی به دست آوردند. در فنلاند، دانمارک، سوئد و اسپانیا نیز احزاب چپ‌گرا توانستند در قالب ائتلاف به پارلمان‌ها راه پیدا کنند، البته در بسیاری از کشورها اعتراضات را نمی‌توان به چپ‌گراها نسبت داد، برای مثال جنبش جلیقه‌زردها در فرانسه، اعتراضات در برخی کشورهای آمریکای‌جنوبی، همچنین جنبش دموکراسی‌خواه در هنگ‌کنگ لزوما ربطی به چپ‌گرایی ندارد. البته باید اذعان کرد سیاست‌های ریاضت اقتصادی تنها عامل نارضایتی‌ها در سراسر جهان نبوده است. در هفدهم دسامبر ‌سال٢٠١٠، محمد بوعزیزی جوان بیست‌وشش ساله تونسی مقابل ساختمان فرمانداری خود را به آتش کشید تا به آزار و اذیت کارکنان شهرداری در مواجهه با دست‌فروش‌ها اعتراض کند. اعتراض بوعزیزی نشانه‌هایی از نارضایتی مردم تونس به بی‌توجهی دولتمردان به حقوق شهروندی بود. در نتیجه این اعتراض بود که بهار عربی شکل گرفت و بعدها به یمن، سوریه، مصر، لیبی و بحرین سرایت کرد. در عراق، مراکش، الجزایر، لبنان، اردن، کویت، سودان و عمان نیز اعتراضات جسته‌وگریخته‌ای انجام‌شد که البته کنترل شد. در این اعتراضات مردم خواستار سرنگونی نظام سنتی و روی‌کارآمدن نظامی جدید بودند. البته بسیاری از اعتراضات به نتیجه دلخواه خود نرسیدند و بسیاری نیز درنهایت به روی‌کارآمدن دولت‌های تمامیت‌خواه تحت مدیریتی جدید منجرشدند. در برخی کشورها جنگ داخلی رخ داد و غرب مداخلات ناشیانه در آنها انجام داد. در سالی که در ابتدای آن بهار عربی آغاز شد و در انتهایش جنبش وال‌استریت رخ داد، در انگلیس نیز در ماه آگوست جنبشی سراسری در اعتراض به نابرابری، فقر و بیکاری رخ داد که درنهایت به شورش ختم شد. سه‌سال بعد، وقتی جسد بی‌جان مایکل براون سیاه‌پوست در خیابان‌های شهر فرگوسن ایالت میسوری کشف‌شد، نوک پیکان اعتراضات به سمت اعتراض به تبعیض نژادی تغییر جهت داد. مایکل براون جوانی بود که یک پلیس ایالتی بدون دلیل خاصی او را خفه کرده بود. این مسأله موجب شد جنبش «جان سیاه‌پوستان اهمیت دارد» به راه بیفتد. در نتیجه اعتراضات خیابانی علیه شلیک نیروهای پلیس به سیاه‌پوستان آمریکایی آغازشد. جالب این است که این شلیک‌ها در گذشته در اخبار چندان منعکس‌نمی‌شد و پدیده‌ای نو و جدید نبود. اما درنهایت این شلیک‌ها به خبر روز تبدیل شد، چراکه در ویدیوهایی که درباره این شلیک‌ها منتشر شد، افکار عمومی را وادار کرد به موضوع توجه کنند. همین اتفاق درخصوص جنبش MeToo نیز رخ داد. این جنبش علیه تعرضات جنسی در‌ هالیوود به راه افتاد که بعدها همه‌گیر شد. در چارچوب این جنبش چهره‌های بسیار مشهور‌ هالیوودی اعلام کردند در طی سالیان هم به آنها هم تعرض جنسی شده است. در این خصوص هم باید گفت موضوع به هیچ وجه جدید نبود، چراکه برخی از پرونده‌های قضائی که تشکیل شد، به بیش از ٢٠‌سال پیش بازمی‌گشت. اما شبکه‌های اجتماعی این‌بار نیز به کمک آمدند و در قالب آگاه‌سازی موجب گسترش دامنه این جنبش شدند. و اما در پایان این دهه دختربچه شانزده ساله سوئدی به نام گرتا تونبرگ جنبشی جدید را در میان دانش‌آموزان پایه‌گذاری کرد. موضوع این جنبش و اعتراضات به ناکارآمدی دولت‌ها در مبارزه با تغییرات آب‌وهوایی بود. در نتیجه این جنبش نافرمانی مدنی مسالمت‌آمیز در بسیاری از کشورها کلید خورد. دانش‌آموزان از رفتن به مدارس سر باز زدند و در عوض در خیابان‌ها حضوریافتند. حالا در پایان دهه اعتراض ایستاده‌ایم. پایان این دهه تشابهات زیادی با آغاز آن دارد. درخواست‌ها برای تغییرات سیستماتیک در نظام جهانی فراگیر شده است. جماعت پیشروی این مطالبه جوانان هستند. صدها‌هزار جوان در خیابان‌های شیلی، هنگ‌کنگ، اندونزی، ‌هائیتی، پرو، سودان، لبنان، اسراییل، عراق و آمریکا به خیابان‌ها آمده‌اند. درحالی‌که مقاومت در برابر نابرابری اقتصادی در سراسر جهان مشاهده می‌شود، هنوز راه‌حلی برای ممانعت از رخ‌دادن دوباره رکود اقتصادی ارایه نشده و مشخص نشده است که مسئول رخ‌دادن این بحران کیست. در نتیجه دنیا بار دیگر در آستانه وقوع رکودی اقتصادی و بحرانی دیگر است. منابع: Reuters | AP | Guardian

منبع : شهروند
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه