ارسال به دیگران پرینت

یادداشتی پیرامون توسعه

اما واقعا توسعه چیست؟فرق آن با رشد چیست؟چه ابعادی را شامل می‌شود و...

یادداشتی پیرامون توسعه

۵۵آنلاین :

گفتار شماره یک نویسنده: امیرحسین مرادی شاید اگر تا چندسال قبل‌درباره مفهومی به نام توسعه صحبت می‌کردیم،اکثر افراد توسعه را همراه با مولفه هایی مثل پیشرفت،رونق اقتصادی،معیشت خوب،عدالت اقتصادی و امثالهم تعریف می‌کردند یعنی مولفه ای به نام توسعه(Development )ذیل مفاهیم اقتصادی تعریف می‌شد و به خودی خود دارای هویت مستقلی نبود. به عنوان مثال در صحبت های سران حاکمیت، هرگاه حرف از پیشرفت کشور بعد از انقلاب به میان میاید،ما میشنویم که میگویند:پیشرفت به معنای واقعی کلمه در کشور اتفاق افتاده است! یا اینکه در بهترین حالت این تعبیرها،همراهی دو کلمه رشد و توسعه را در سخنان سردمداران کشور میشنویم. اما واقعا توسعه چیست؟فرق آن با رشد چیست؟چه ابعادی را شامل می‌شود و... اینها سوالاتی است که نیازمند پاسخ اساسی می‌باشد،که شاید توضیح آن با مثال فهم موضوع را ساده تر کند. طی سال‌های اولیه ی دهه پنجاه تا قبل از انقلاب به دلایل وجود بحران اقتصادی در غرب و اروپا قیمت نفت ایران در بازارهای جهانی رشد چشمگیری داشت و همین امر سبب شد که درآمد‌ رژیم پهلوی از محل صادرات نفت طی آن سال‌ها افزایش قابل توجهی داشته باشد،به تبع همین افزایش درآمد،ما شاهد رشد اقتصادی و درآمد سرانه متصاعد در کشور بودیم،بدین معنی که وضع معیشت مردم روز به روز بهتر می‌شد و مولفه های مثل تولیدناخالص‌داخلی و ملی دستخوش تغییرات مثبتی شد یعنی حتی اگر از انقلابیون آن موقع سوال کنید غالبا میگویند که یک حداقلی از آنها فقیر بودند و در جهت بهبود وضع اقتصادی به جرگه انقلابی ها پیوستند در واقع درصد کمی از انقلابی ها از درد معاش انقلابی شده بودند. اما سوالی که اینجا مطرح است این است که آیا رشد اقتصادی مثبت طی آن سالها توانست منجر به بهبود سطح توسعه در کشور شود؟یا به زبان ساده تر‌ به همان میزان که درآمد سرانه کشور افزایش یافت،سطح بهداشت عمومی،آموزش رایگان،فرهنگ عمومی مردم،شاخص امید به زندگی،تخصیص درست منابع انسانی کشور به دور از رانت و فساد هم توانست رشد پیدا کند یا خیر؟ پاسخ سوال ساده است،چرا که اگر به موازات آن رشد اقتصادی،مولفه های کیفی مذکور در جهت توسعه و بهبود قدم برمیداشت،ما با سرازیری شدید روستاییان به شهرهای بزرگ خصوصا تهران مواجه نبودیم،چرا که توسعه ی یک شهر در بین مجموعه ی زیادی از شهرهای توسعه نیافته در پیرامون،خود نشان از توسعه نیافتگی و ساکت کردن درد این خلا با افزایش روبه رشد درآمد سرانه و امثالهم می‌باشد.حتی به گواهی تاریخ، ما میبینیم که شخص شاه در چاه این رشد اقتصادی موقت افتاد و از آن زمان به بعد هم ادبیات صحبتش با غرب ‌‌اروپا تغییر کرد هم رفتارش نسبت به انقلابیون در ایران متفاوت شد چراکه باور داشت دلیل اعتراض جامعه نسبت به رژیم صرفا در دلایل اقتصادی خلاصه می‌شود ‌و با بهبود آن،اساسا دیگر مخالفتی نباید وجود داشته باشد. پس می‌شود این را برداشت کرد که مثلا اگر در کشور هرشخصی سر جای خودش باشد و به اصطلاح منابع انسانی کشور به دور از رانت به صورت درست و بهینه و بر اساس مهارت و استعداد خودشان در مشاغل گوناگون تخصیص پیدا کنند،آن کشور توسعه یافته است. البته که تقلیل مفهوم توسعه صرفا به تخصیص‌ منابع انسانی قطعا امری اشتباه است اما به عقیده نگارنده قدم پایه ای و مهم در جهت رسیدن به مولفه های فوق الذکر قطعا تخصیص بهینه منابع انسانی کشور می باشد. در نهایت باید اشاره کرد که رشد اقتصادی زمانی می‌تواند پایدار باشد که در بستر توسعه به وقوع بپیوندد و دولت و مهم‌تر از آن مردم،به توسعه نه به چشم یک متغیر وابسته بلکه به چشم یک متغیر مستقل نگاه کنند.

منبع : 55 آنلاین
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه