|
کد‌خبر: 310111

جامعه ناامید

چه کسی جامعه را ناامید می‌خواهد؟ | دستور پخت ناامیدی

هنوز ماه اولِ سالِ جدید به پایان نرسیده که مردم با خبرهای هولناکی مواجه شده‌اند، از زورگیری و تیراندازی در اتوبان صدر و تشدید تورم و نابرابری تا احتمال وقوع جنگی فراگیر در منطقه خاورمیانه. به دلایلی بدتر از اینها سال 1402 یکی از خوفناک‌ترین سال‌ها برای جامعه ایران بود. سالی که فشار همه‌جانبه اقتصادی به اوج رسید و مردم سفره خود را از همیشه کوچک‌تر دیدند و کسب‌وکار خود را از همیشه کم‌رونق‌تر ادامه دادند. چنین وضعیتی باعث تشدید انتقادها به مدیریت اقتصادی شد و سیاست‌های اقتصادی دولت زیر سوال رفت.

هنوز ماه اولِ سالِ جدید به پایان نرسیده که مردم با خبرهای هولناکی مواجه شده‌اند، از زورگیری و تیراندازی در اتوبان صدر و تشدید تورم و نابرابری تا احتمال وقوع جنگی فراگیر در منطقه خاورمیانه. به دلایلی بدتر از اینها سال 1402 یکی از خوفناک‌ترین سال‌ها برای جامعه ایران بود. سالی که فشار همه‌جانبه اقتصادی به اوج رسید و مردم سفره خود را از همیشه کوچک‌تر دیدند و کسب‌وکار خود را از همیشه کم‌رونق‌تر ادامه دادند. چنین وضعیتی باعث تشدید انتقادها به مدیریت اقتصادی شد و سیاست‌های اقتصادی دولت زیر سوال رفت.

این ویژگی در اغلب کشورها دیده می‌شود که وقتی شاخص‌های مهم سیر نزولی پیدا می‌کنند، نمودارها سر به زیر می‌اندازند، سفره‌ها کوچک‌تر می‌شوند و اقتصاد وضع آشفته‌ای پیدا می‌کند، منتقدان سیاسی دست به کار می‌شوند و به تخطئه دولت مستقر می‌پردازند. دفاع از عملکرد نیز رفتاری طبیعی است که دولت‌ها در پیش می‌گیرند. در این میان ممکن است نقدها بُرنده و تند و تیز باشد چون پای کاهش رفاه و فقر بیشتر مردم در میان است و پاسخ‌ها هم احتمالاً می‌تواند درشت و بدون ملاحظه باشد چون پای دفاع از عملکرد در میان است.

این بازی، کم و بیش در اغلب کشورها وجود دارد اما در کشور ما موضوع کمی متفاوت پیش می‌رود. مدیران دولتی، در واکنش به نقدها، همه کاستی‌ها را به دولت قبل نسبت می‌دهند و در دفاع از کارنامه خود، منتقدان را «همکار دشمن» می‌خوانند که هدفشان «ناامید کردن» است. به‌طور مشخص در چند ماه گذشته حامیان سیاسی دولت سیزدهم، منتقدان اقتصادی دولت را به «یأس‌آفرینی» و «ناامید کردن مردم» متهم می‌کنند. رسانه‌هایی که این راهبرد را دنبال می‌کنند، منتقدان را «تروریست اقتصادی» و «ستون پنجم دشمن» می‌خوانند و خواستار برخورد با رسانه‌هایی هستند که به‌زعم آنها، به انتظارات تورمی دامن می‌زنند.

ابراهیم رئیسی در چند ماه گذشته به کرات تاکید کرده است که «هدف افرادی که در برابر دولت خدمتگزار قرار گرفته‌اند ناامید کردن مردم از آینده روشن کشور و نظام اسلامی است».

آقای رئیسی اخیراً در دیدار با مدیران رسانه‌ها نیز گفته: «امروز که راهبرد دشمن ایجاد یأس در جامعه با بزرگ‌نمایی ضعف‌ها و ترویج نمی‌توانید و نمی‌شود است، تقسیم صحیح در میان رسانه‌ها، نه دسته‌بندی چپ و راست، بلکه دسته‌بندی رسانه‌های امیدآفرین در برابر یأس‌آفرین است.»

یکی دیگر از اتهامات پرتکرار حامیان دولت به منتقدان مدیریت اقتصادی کشور، تکاپو برای تشدید انتظارات تورمی است. این اتهامات به‌طور مشخص به رسانه‌ها و منتقدانی وارد می‌شود که درباره رشد نقدینگی یا احتمال پیروزی مجدد دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا هشدار می‌دهند. به‌طور مشخص اقتصاددانان معتقدند انتخاب مجدد دونالد ترامپ می‌تواند شوک‌های سنگینی به اقتصاد ایران وارد آورد و بر عمق مشکلات بیفزاید اما حامیان دولت آنها را به همسویی با دشمن متهم می‌کنند. به هر حال این احتمال وجود دارد که دونالد ترامپ دوباره انتخاب شود و در این صورت چه گروه‌های سیاسی بخواهند و چه نخواهند، مردم به حافظه خود مراجعه و اتفاقات گذشته را مرور کرده و بر اساس تجربه زیسته خود تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند.

 اخیراً روزنامه کیهان نیز در این زمینه نوشته: «در حالی که بدون شلیک یک گلوله از طرف ایران، اقتصاد شکننده رژیم صهیونیستی به تلاطم افتاده، ساکنان اراضی اشغالی هراسان شده و از امکان شکل‌گیری موج جدیدی از مهاجرت معکوس صحبت می‌شود؛ یک جریان رسانه‌ای در داخل ایران سعی می‌کند شرایط را به نفع اسرائیل وارونه کرده و با انتشار اخبار جعلی برای تشدید انتظارات تورمی و ملتهب کردن افکار عمومی کشور، تصمیم‌سازان را از پاسخ احتمالی و پشیمان‌کننده ایران به رژیم صهیونیستی منصرف کند.»

برخلاف آنچه رسانه‌های همسو با دولت مطرح می‌کنند، اقتصاد ایران واقعاً شرایط خوبی ندارد و جامعه با سرعت زیاد به سمت فقر بیشتر در حال حرکت است. در حال حاضر بسیاری از کارگاه‌های کوچک و بزرگ تعطیل شده‌اند یا در حال تعطیل شدن هستند و روزبه‌روز بر تعداد افراد بیکار افزوده می‌شود و در مجموع مردم از نظر اقتصادی و مالی در مضیقه و فشار مضاعف قرار دارند که این وضعیت را تنها می‌توان با دوران جنگ تحمیلی مقایسه کرد. همچنین دیدن کسانی که تا کمر در سطل‌های بزرگ زباله خم شده‌اند یا کنار خیابان تکدی‌گری می‌کنند یا کوچه به کوچه می‌گردند و برای نظافت حیاط و گلکاری باغچه‌ها به صاحبان خانه‌ها التماس می‌کنند، حالا به تصویری جدانشدنی از زندگی روزمره ما تبدیل شده است. ویدئوهایی که مردم از یخچال‌های خالی و سفره‌های کوچک‌شده‌شان می‌گیرند و برای شبکه‌های ماهواره‌ای می‌فرستند هم دیگر تکراری شده است. تجمع گاه و بیگاه کارگران و فرهنگیان و بازنشستگانی که مستاصل و خشمگین در مقابل نهادهای عمومی تجمع می‌کنند و از تنگی و دشواری معیشت فریاد می‌زنند هم در برابر آن تصاویر غمبار، اعتراض‌های مدنی باکلاس و بی‌حاصلی به نظر می‌رسند. جامعه درد می‌کشد اما این درد آنقدر تداوم پیدا کرده که همه در برابرش بی‌حس شده‌اند؛ از درمانگر هم خبری نیست. ناله‌ها و فریادها بی‌رمق و کوتاه‌اند و لابه‌لای روزمرگی و قرنطینه و هراس از همه‌گیری گم می‌شوند. با این حال وجدان‌های آگاه هنوز زنده‌اند. کافی است تصویری از کودکی محروم، بی‌کفش و لباس مناسب در میان زباله‌ها ببینید تا دلتان به درد بیاید. یا چشمتان به چهره رنجور کارگران روزمزد نشسته در کنار خیابان بیفتد و آه از نهادتان برآید.

فقط مشاهده‌ها و توصیف‌ها نیستند که وضعیت را برای ما توصیف می‌کنند، آمارها هم نشان می‌دهند که فقر در ایران رو به گسترش است. آمارها نشان می‌دهد بیش از 10 میلیون نفر در ایران در فقر مطلق به سر می‌برند و 40 درصد جمعیت کشور نیز در معرض آن قرار دارند.

اخیراً بانک جهانی در گزارشی مفصل با عنوان «فقر و رفاه مشترک» به بررسی و ریشه‌یابی فقر در ایران پرداخته و نشان می‌دهد که نرخ فقر برای چندمین سال پیاپی در سال 1401 در حدود 30 درصد قرار گرفته است. یعنی 30 درصد از ایرانیان در زیر خط فقر قرار دارند. ثبات نرخ فقر در حدود 30 درصد در حالی رخ داده که همزمان با آن سه پدیده دیگر نیز در حال رخ دادن است. اول اینکه جمعیت 30درصدی زیر خط فقر، فاصله‌شان با خط فقر بیشتر شده، دوم آنکه، ماندگاری خانوارهای زیر خط فقر بیشتر شده، یعنی از پویایی‌های فقر کاسته شده و هر سال درصد کمتری از جمعیت زیر خط فقر توانسته‌اند از زیر خط فقر خارج شوند و سوم آنکه فاصله غیرفقرا تا خط فقر هم کم شده است. یعنی همزمان که 30 درصد جمعیت زیر خط فقر قرار دارند، جمعیت 70درصدی بالای خط فقر هم به‌طور مرتب فقیرتر شده‌اند.

 در حالی که در سال 1398 فقرا به‌طور متوسط 25 درصد با خط فقر فاصله داشتند، در سال 1401 فاصله‌شان تا خط فقر به‌طور متوسط 28 درصد بوده است. یعنی هرچند جمعیت 30درصدی زیر خط فقر تقریباً ثابت بوده، اما فاصله آنها روزبه‌روز با خط فقر بیشتر شده و به عبارتی با کاهش رفاه مواجه بوده‌اند. همچنین در فاصله سال‌های 1394 تا 1396 فاصله فقرا تا خط فقر در کمترین مقدار خود قرار دارد. متغیر دیگری که با رفاه خانوارهای فقر در ارتباط است امیدواری برای خروج از فقر است. به‌طور کلی پویایی فقر از اهمیت بالایی برخوردار است. یعنی خانوار در یک سال به هر علتی مانند از دست دادن شغل، شوک اقتصادی، بیماری و... به زیر خط فقر رود و در سال بعد با عبور از بحران از فقر خارج شود. اما حالتی از فقر وجود دارد که وقتی خانوار به زیر خط فقر می‌رود امیدش برای خروج از فقر کاهش می‌یابد. بررسی داده‌های اقتصاد ایران نشان می‌دهد که همزمان با افزایش نرخ فقر، امید به خروج از فقر نیز کاهش یافته است. در چنین شرایطی انتظار مردم برای خانه‌دار شدن به بیش از صد سال رسیده است.

نگرانی از تداوم این وضعیت در پیام نوروزی مقام معظم رهبری نیز انعکاس یافته است. ایشان فرمودند: «در مسائل داخلی کشور پیشرفت‌های چشمگیر علمی، پیشرفت‌های فناوری، تولیدات زیربنایی که در سراسر کشور انجام گرفته است، این جزو شیرینی‌ها و خبرهای خوش بود. از سویی دیگر، مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم جزو خبرهای تلخ بود.»

این وضعیت باعث ناامیدی بخش زیادی از مردم شده که در صورت تداوم، می‌تواند لطمات زیادی به امید جامعه در سال‌های آینده بزند.

اقتصاددانان در طول سال‌های گذشته همواره از امید و اعتماد جامعه به عنوان موتور محرک اقتصاد یاد کرده‌اند. به عقیده آنها رنگ باختن امید و از بین رفتن اعتماد عمومی عواقب زیان‌باری برای اقتصاد دارد اما موضوع این است که یأس و ناامیدی جامعه محصول بی‌اعتنایی تصمیم‌گیران به ابرچالش‌های سیاسی و اقتصادی و سیاست‌گذاری‌های غلط است و نه حاصل «شیطنت رسانه‌ها». این گزارش تحلیلی تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که امید چیست و ناامیدی چه عواقبی برای اقتصاد دارد؟

اهمیت امید و اعتماد

امید به معنی باور داشتن به نتیجه مثبت اتفاق‌ها یا شرایط است. امید با بهبود پیوند مستقیم دارد و زمانی می‌توان درباره‌اش سخن گفت که احتمال بهبود وجود داشته باشد.

با احتساب تمام اختلافات، مردم تقریباً توافق دارند که پیشرفت و بهبود شرایط انسانی شامل این موارد است: عمر، سلامتی، امرارمعاش، رونق، صلح، آزادی، امنیت، دانش، تفریح، و شادی که همگی قابل اندازه‌گیری هستند. در این میان جایی برای امید خالی نشده که برخلاف مواردی که نام برده شد، کمیت‌پذیر هم نیست و نمی‌شود آن را اندازه‌گیری کرد.

آحاد اقتصادی و خانوارها معمولاً تصمیم‌های کلیدی خود را با هدف بالا بردن رفاه و دستیابی به کیفیت بهتر اتخاذ می‌کنند. با این حال، ما در قلب اقتصاد و سایر علوم رفتاری، درباره نقش امید و خوش‌بینی در پیش‌بینی رفتارها و تصمیم‌های آینده افراد، اطلاعات کمی داریم. اینکه نگرش و باورها در بسیاری از انتخاب‌های آینده ما در زمینه‌های مختلف از جمله تحصیل، شغل یا سرمایه‌گذاری نقش تعیین‌کننده‌ای بازی می‌کنند بیشتر به نظر شهودی می‌رسد. باورهای ما با عوامل عینی دیگری مانند توانایی، استعداد و شکوفایی آنها نیز تعامل دارند. امید عاملی است که کمترین مطالعه، حداقل در زمینه اقتصاد، بر روی آن انجام شده است.

سال‌های طولانی است که اقتصاددانان به مطالعه عقلانیت، منافع شخصی و مطلوبیت مشغول‌اند و کمتر به نقش امید و امیدواری در اقتصاد توجه کرده‌اند. اغلب اقتصاددانان فرض می‌کنند که انسان‌ها به‌طور کلی خودخواه‌اند، رفتاری منطقی دارند، علایق خود را بزرگ می‌کنند، تحت تاثیر دیگران قرار نمی‌گیرند و اطلاعات و درک کاملی از محیط اطراف خود دارند. بنابراین، در این دیدگاه که انسان در آن خودخواه و عاقل دیده می‌شود، احساسات و فضیلت‌های اخلاقی قدرت بروز کمی دارند و موضوعی مانند امید، چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. این بدان معنا نیست که احساسات یا فضیلت‌ها به کل در حوزه اقتصاد مهم نیستند. از نظر اغلب اقتصاددانان «امید» یک تجربه هنجارگرا و شخصی و منعکس‌کننده خوش‌بینی به آینده بدون در نظر گرفتن دورنماهای واقع‌بینانه از شرایط اقتصاد است. با این حال در سال‌های اخیر که مطالعه رفتارهای اقتصادی انسان‌ها شدت یافته، امید هم در کانون مطالعات اقتصاد رفتاری قرار گرفته است. متخصصان رفتار اقتصادی معتقدند رفتار مردم همیشه منطقی نیست و اغلب آنها می‌توانند غیرمنطقی رفتار کنند، به این دلیل که هنگام انتخاب، همه اطلاعات لازم را ندارند یا این اطلاعات را به درستی پردازش نمی‌کنند. پس در نظر گرفتن احساسات در معادلات اقتصادی مهم است. اما کارکرد اقتصادی امید چیست؟

 «کارول گراهام» از دانشمندان ارشد گالوپ در سال 2004، در تحقیقات اولیه خود برای فهم ارتباط میان شادی، امید و نتایج آن در جامعه، دریافت که سطوح بالاتری از شادی پایدار با درآمد بالاتر و سلامت بهتر در آینده، ارتباط مستقیم دارد. از آن زمان، چندین مطالعه با در نظر گرفتن طیف وسیعی از معیارها، از جمله مقایسه دوقلوها و اعضای یک خانواده تا آزمایش‌های آزمایشگاهی، این ارتباط را تایید کرده‌اند. محققان دریافتند که افراد خوش‌بین در حوزه‌های مختلف، از سلامت گرفته تا کار و حضور مفید در عرصه‌های اجتماعی نتایج بهتری می‌گیرند. در نتیجه تحقیقات اقتصادی در مورد امید و مفاهیم پیرامون آن، اطلاعات ما در مورد احساسات قابل پیش‌بینی، انتظارات و آرمان‌ها نیز افزایش یافت. این مطالعات نشان می‌دهند که احساسات مملو از امید، قدرت انگیزشی قدرتمندی برای رفتارهای اقتصادی دارند. در کل به نظر می‌رسد امیدواری در زمینه‌های مختلف آثار مثبتی بر جای می‌گذارد: از طول عمر و سلامتی گرفته تا نوآوری و رفاه. با وجود این، زنگ خطرهایی نیز وجود دارد که رعایت احتیاط را لازم می‌نمایند. زنگ خطرهایی مانند امید کاذب، ناامیدی یا دستکاری و فریب امید اجتماعی. در سال 2007، بعد از سال‌ها مطالعه که همه نتایج مثبت امید را تایید می‌کردند، آخرین تحقیقات در این حوزه نشان داد برخلاف یافته‌های قبل، افرادی که به‌طور افراطی امیدوار و خوش‌بین هستند، در رفتار و تصمیمات مالی، بی‌تدبیری بیشتری از خود نشان می‌دهند. به عنوان مثال، آنها افق‌های مالی‌شان را کوتاه‌مدت می‌بینند، درآمد خود را کمتر ذخیره می‌کنند و ساعات کمتری را به کار اختصاص می‌دهند. انسان‌های زیادی خوش‌بین، آینده خود را اشتباه پیش‌بینی می‌کنند و این در درازمدت به سرخوردگی و افسردگی منجر می‌شود. در سال 2018 مطالعه دیگری با استفاده از داده‌های نظرسنجی گالوپ، پیش‌بینی اشتباه افراد در مورد میزان رضایتمندی از زندگی آینده خود را بررسی کرد. محققان دریافتند؛ جوانانی که نسبت به خوشحالی خود در آینده خوش‌بین هستند، تصمیمات اقتصادی خوش‌بینانه و پرامیدتر می‌گیرند. در حالی که افراد مسن، برعکس عمل می‌کنند. بنابراین امید اساساً یک تجربه شخصی و هنجاری است. امید با تمایلات و عدم اطمینان ما از شرایط رابطه دارد. همچنین با آنچه در باور ما امکان‌پذیر و خوب است در ارتباط است.

اما سوال این است که امید از چه متغیرهایی تاثیر می‌پذیرد و بر چه متغیرهایی اثر می‌گذارد؟

مطالعات نشان می‌دهند که امید بر یک انگیزه قوی دلالت دارد که به‌طور همزمان تمایلات و ارزیابی ذهنی در راستای احتمال دستیابی به این تمایلات را نشان می‌دهد. به‌طور مثال افراد امیدوار بیشتر از افراد ناامید سرمایه‌گذاری می‌کنند. مردم امیدوار در تحصیل و ورزش هم نتایج بهتری می‌گیرند، خلاق‌تر و مبتکرترند، در برخورد با مشکلات و کنار آمدن با تغییرات بهتر عمل می‌کنند، سالم‌تر و شادترند و در کل رفتار سازنده‌تری در جامعه یا محیط‌های سازمانی دارند.

پدیده‌های اقتصادی زیادی وجود دارد که با درک نقش امید در اقتصاد، بهتر فهمیده می‌شوند. انواع رفتارهایی که شدیداً به سرمایه‌گذاری وابسته‌اند، بخش‌هایی از اقتصادند که از تمرکز بر مولفه امید سود بسیار خواهند برد. تمرکز روی امید همچنین بینش‌های عمیقی در مورد الگوهای رفتاری گروه‌های در حاشیه مانند پناهندگان، افراد بیکار و افرادی که در فقر زندگی می‌کنند به ما می‌دهد. مردم بر اساس تصوری که از آینده‌ای بهتر دارند، تصمیم‌گیری می‌کنند. در اینجا، یک مولفه اجتماعی قوی نیز ایفای نقش می‌کند. امید و آرزوهایی که ما در سر می‌پرورانیم اغلب تا حد زیادی به محیط اطراف ما وابسته‌اند. دیگران نه‌تنها بر آنچه ما ممکن می‌پنداریم، بلکه بر آنچه «می‌خواهیم» نیز تاثیر می‌گذارند. به این ترتیب، آنچه مردم به آن امیدوارند می‌تواند به ما بینشی از هر جامعه ارائه دهد. نکته مهم دیگر در مورد امید آن است که این احساس پرقدرت، نقش مهمی در دوران شوک‌های اقتصادی و اجتماعی، مانند بحران‌های مالی یا آشفتگی سیاسی بازی می‌کند. نبود امید حتی می‌تواند به عنوان سیگنال اولیه قبل از بروز ناآرامی‌های اجتماعی عمل کند.

این موارد نشان می‌دهد که انسان‌ها از تصویر سنتی انسان خودخواه، محاسبه‌گر و منطقی، بسیار پیچیده‌تر هستند. زندگی نامشخص است و افراد دائماً در تلاش‌اند تا محیط پیرامون خود را درک کنند و مطابق با تجربیات شخصی خود رفتار کنند. امید احساس بسیار مهمی است. چشم‌اندازهای مثبت‌نگرانه در مورد آینده بر طول عمر، سلامتی و کیفیت زندگی ما تاثیر مستقیم می‌گذارند. امید باعث افزایش نوآوری، خلاقیت، بهره‌وری، رهبری و کارآفرینی می‌شود. علاوه بر این، فقدان امید می‌تواند بی‌تفاوتی و نزدیک‌بینی را به همراه داشته باشد. البته به خاطر داشته باشیم، امیدِ بیشتر لزوماً و همیشه نتایج مثبتی به همراه ندارد. امید بیش از حد خوش‌بینانه می‌تواند در نهایت به ناامیدی و رفتارهای بی‌پروا منجر شود و امید ساده‌لوحانه را نیز می‌توان به راحتی مورد سوءاستفاده قرار داد.

چرخه تضعیف و تخریب امید

اکنون به این پرسش پاسخ می‌دهیم که کدام عوامل می‌توانند امید را تضعیف کنند اما پیش از آن باید درباره عواملی توضیح دهیم که آدم‌ها را امیدوار می‌کنند.

ترسیم چشم‌انداز مثبت از اقتصاد می‌تواند جامعه را امیدوار کند. دموکراسی و صلح و سازندگی می‌توانند جامعه را امیدوار نگه دارند. پیشرفت و توسعه از عواملی هستند که می‌توانند نسلی را امیدوار نگه دارند. هرچه افراد، آینده را بهتر ببینند، امیدوارتر می‌شوند.

متغیرهای اقتصادی مثل پس‌انداز، سرمایه‌گذاری، مصرف و تورم عموماً با امیدواری پیوند مستقیم دارند. تسهیل دستیابی به جایگاه اجتماعی و اقتصادی بهتر می‌تواند جامعه را امیدوار نگه دارد و از آن‌سو امیدوار بودن جامعه می‌تواند رشد اقتصاد و توسعه را تضمین کند. اقتصاددانان معتقدند یأس و ناامیدی جامعه، محصول بی‌اعتنایی تصمیم‌گیران به ابرچالش‌های سیاسی و اقتصادی و سیاست‌گذاری‌های غلط است.

یکی از عواملی که امیدواری را در جامعه ایران کاهش داده و اخلاق را از بین برده، نااطمینانی است. به‌طور مشخص در چند سال گذشته، اولین و مهم‌ترین عامل اثرگذار بر کاهش سرمایه‌گذاری بخش خصوصی، نااطمینانی بوده است. نااطمینانی وقتی ظهور می‌کند، چند عارضه خطرناک به دنبال دارد از جمله اینکه؛ فرآیند سرمایه‌گذاری را تخریب و کسب‌وکار را مختل می‌کند و رشد اقتصادی را کاهش می‌دهد. خروجی این وضعیت کاهش اشتغال و کاهش درآمد افراد است که در کنار تورم فزاینده، وضعیت خطرناکی برای کشور ایجاد می‌کند. به همین دلیل است که رفاه جامعه و پس‌انداز ملی از دست رفته و درآمد سرانه ایرانیان در سطحی پایین‌تر از کشورهایی مثل مراکش و تونس و بولیوی قرار گرفته است.

از سوی دیگر نابرابری در اقتصاد ایران به دلیل وقوع شوک‌های اقتصادی طی یک دهه اخیر تشدید شده است. در حوزه نابرابری درآمدی، بر اساس داده‌های مرکز آمار، در سال‌های آغازین دهه 90 شمسی، نسبت درآمد 10 درصد ثروتمند جامعه به 10 درصد فقیر جامعه برابر با 5 /10 بوده است. این نسبت در سال‌های انتهایی دهه 90 به حدود 14 افزایش یافته است. بررسی‌های صورت‌گرفته در اقتصاد ایران، بر این نکته تاکید دارد که شدت نابرابری در ثروت بسیار بیشتر از نابرابری درآمدی است. به گونه‌ای که نسبت ثروت 10 درصد مرفه جامعه به 10 درصد فقیر بیش از 45 برابر است. بر مبنای مطالعات اقتصاددانان، بیش از 50 درصد ثروت کشور در اختیار 10 درصد مرفه جامعه است و این سهم در اکثر سال‌های دهه 90 هجری شمسی افزایشی بوده است. ریچارد ویل‌کینسون، استاد دانشگاه ناتینگهام، بر اساس داده‌های مختلف از بانک جهانی و مرور ده‌ها مقاله در مورد کشورهای ثروتمند کتابی با عنوان The Spirit Level نوشت. یکی از نتایج تحقیق او این بود که بین نابرابری و ناامیدی رابطه قوی وجود دارد. یعنی هرچه نابرابری بیشتر باشد، امیدواری افراد جامعه کاهش پیدا می‌کند.

همچنین یکی از مسائلی که باعث ناامید شدن جامعه می‌شود، فساد است. هر روز در گوشه و کنار کشور فساد تازه‌ای رخ می‌دهد که ما یا هرگز متوجه نمی‌شویم یا اگر می‌شویم، فقط بخش کوچکی از آن را برای ما روایت می‌کنند. به عقیده اقتصاددانان منشأ اصلی آلودگی‌ها در اقتصاد ایران، سیاست‌گذاری‌های غلط است. مجموعه‌ای از سیاست‌گذاری‌های غلط و اقتضایی در کشور ما وجود دارد که در حالت خوش‌بینانه، با نیات خیرخواهانه و با هدف حمایت از اقشار کم‌درآمد تدوین شده، اما در عمل چیزی جز زیان آنها را به دنبال نداشته و در عین حال به منبع اصلی شکل‌گیری فساد در کشور تبدیل شده است.

همچنین نشانه‌های واضحی وجود دارد که گروه‌های فاسد و ذی‌نفعان رانت، به فرآیند تصمیم‌گیری رسوخ کرده‌اند و به بهانه حمایت از اقشار کم‌درآمد، راهکارهای زیان‌بار را به سیاست‌گذاران پیشنهاد می‌کنند. از جمله سیاست‌های غیراصولی می‌توان از قیمت‌گذاری، سرکوب بازار، تهدید مالکیت و سرکوب آزادی‌های اقتصادی برای گسترش عدالت و کاهش فقر نام برد که در پنج دهه گذشته نتایج زیان‌باری داشته اما همچنان تداوم پیدا کرده است.

هرچه شرایط رو به سختی می‌رود، انتظار سیاستمداران از مردم بیشتر می‌شود. دولت انتظار دارد مردم شرایط حساس کنونی را درک کنند. این در حالی است که مردم می‌گویند به اندازه کافی شرایط حساس را درک کرده‌اند و دیگر اعتمادی به سیاست‌گذاران ندارند. به این ترتیب رابطه قدرت و مردم هر روز بیشتر از گذشته یک‌سویه می‌شود و انگار هیچ راهی برای گفت‌وگو وجود ندارد که این موضوع نیز یکی از مسائل اثرگذار بر اعتماد عمومی و کاهنده امید و اعتماد است.

در مجموع فشاری که در عرصه مالی به مردم وارد شده با خستگی و ناامیدی مردم همراه بوده است. یأس ناشی از این بوده که به‌زعم مردم، سیاستمدار اصلاً وخامت اوضاع را درک نکرده است. این وضعیت باعث شده مردم امید و انرژی خود را از دست بدهند و خسته و ناامید شوند. این خستگی و ناامیدی در صحنه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در سال 1402 نمود داشته و سیگنال‌های قدرتمندی از خیابان و صندوق رای برای ساختار سیاسی ارسال کرده است. مطالعات نشان می‌دهند بین وضعیت اقتصادی کشور و امیدواری جامعه ارتباط مستقیم وجود دارد. تقویت امید می‌تواند موتور محرک تصمیم‌های اقتصادی باشد، رنگ باختن امید و از بین رفتن اعتماد عمومی عواقب زیان‌باری برای اقتصاد دارد و می‌تواند اقتصاد را از حرکت بازدارد. ناامیدی نسبت به آینده جامعه، سرمایه‌گذاری را متوقف می‌کند و افراد را در دام تصمیم‌های کوتاه‌مدت می‌اندازد. فرد ناامید، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری نمی‌کند و علاقه‌ای به آینده ندارد. بنابراین در حال حاضر که تورم در سطوح بالا وجود دارد و سرمایه‌گذاری متوقف شده و سفره مردم به تناسب ضعیف شدن پایه‌های اقتصاد ایران هر روز کوچک‌تر می‌شود، طبیعی است که امید مردم کاهش پیدا کند.

نقش سیاستمداران

در کشور ما سیاستمداران از طریق بی‌ثبات کردن اقتصاد، تشدید نااطمینانی، اعمال سیاست‌های نادرست و دادن رانت‌های اقتصادی به گروه‌های حامی خود، نابرابری را تشدید و جامعه را ناامید می‌کنند اما از منتقدان می‌خواهند که سکوت کنند و به ناامیدی دامن نزنند. از نظر اقتصاددانان، راه‌حل‌های سیاست‌گذار برای گذار از شرایط سخت، در حالت خوش‌بینانه مطالعه‌شده و کارشناسی‌شده نیست و در حالت بدبینانه، به سود ذی‌نفعان اقتصاد تنظیم می‌شود که این رویکرد، اولین گام برای ناامید شدن مثبت‌اندیش‌ترین افراد جامعه است. به عقیده اقتصاددانان، هر فسادی که اتفاق می‌افتد، شرایط ذهنی جامعه را بدتر می‌کند و اعتماد را بیشتر از بین می‌برد. به قول مسعود نیلی؛ «اعتماد به نظام حکمرانی اصلاً قابل مقایسه با سرمایه بخش نفت و گاز و صنعت و معدن نیست؛ قابل مقایسه با هیچ سرمایه دیگری نیست. متاسفانه این اعتماد بسیار سخاوتمندانه خرج شده است».

پیشنهادهایی برای بهبود شرایط

می‌دانیم که در سال ۱۳۹۰ به ازای هر ایرانی هفت میلیون تومان سرمایه‌گذاری ناخالص به قیمت ثابت انجام شده و در روندی مخرب این رقم به 2 /3 میلیون تومان سال ۱۴۰۱ کاهش یافته و به خوبی آگاه هستیم که اقتصاد ایران به راحتی و به سرعت به وضعیت سال ۱۳۹۰ برنمی‌گردد و پس از آن هم با توجه به نرخ استهلاک و رشد جمعیت سال‌ها طول می‌کشد تا به شرایط ایده‌آل، حداقل قابل مقایسه با کشورهای منطقه، برسیم. بنابراین تا زمانی که وضعیت سه منبع اصلی سرمایه‌گذاری یعنی سرمایه دولتی، خصوصی و خارجی درست نشود حال اقتصاد ایران خوب نخواهد شد. اگر همچنان بر مسیرهای تجربه‌شده قبلی مانند شیوه سنتی تدوین و اجرای برنامه توسعه پنج‌ساله، که در لایحه برنامه هفتم در حال تحقق است، پافشاری شود یا همچنان شریان‌های حیاتی اقتصاد کشور با تنش‌های داخلی و خارجی بسته شود، یا همچنان دولت در صادرات نفت ناتوان باشد و نتواند محیطی مناسب برای حفظ سرمایه‌های مالی و انسانی در داخل کشور و جذب سرمایه‌های خارجی مهیا کند افول سرمایه‌گذاری ادامه خواهد یافت. در سال 1390 حدود 200 هزار میلیارد تومان به قیمت جاری سرمایه‌گذاری ناخالص انجام شده که با نرخ دلار آن زمان می‌توان گفت حدود 150 میلیارد دلار بوده است. 30 درصد از این رقم دولتی و مابقی غیردولتی بوده است.

در سال 1401 حدود 2580 هزار میلیارد تومان سرمایه‌گذاری ناخالص انجام شده، که با میانگین نرخ دلار بازار غیررسمی در این سال که بانک مرکزی اعلام کرده، کل سرمایه‌گذاری می‌شود 74 میلیارد دلار که فقط 15 درصد آن دولتی بوده است. حال اقتصاد ایران بهبود نخواهد یافت مگر اینکه سرمایه‌گذاری به اندازه‌ای باشد که طی سه سال به سرمایه سرانه سال 1390 بازگردیم. برای این هدف حداقل به سالی حدود 75 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری بیشتر نیاز داریم. هرچند برای بازسازی و سازندگی مقدماتی کشور به این رقم نیاز است اما هم خارج از توان بودجه عمومی دولت (با اعتبارات عمرانی حدود 9 میلیارددلاری در سال 1401) و هم خارج از توان بخش خصوصی است و چاره‌ای به غیر از حفظ سرمایه‌های فعلی و جذب سرمایه‌های خارجی با بهبود روابط بین‌المللی وجود ندارد.

واقعیت این است که برای گذار از این دوره خطرناک، اقتصاد ایران برای خروج از رکود باید بتواند به هر طریق ممکن، انگیزه سرمایه‌گذاری ایجاد و آن را تشویق کند. بخش خصوصی در حال حاضر انگیزه و علاقه‌ای برای سرمایه‌گذاری ندارد و بسیار محتاط شده است. سرمایه‌گذار خارجی هم شرایط مناسبی برای سرمایه‌گذاری نمی‌بیند مگر اینکه محدودیت‌ها رفع شود و شریک ایرانی داشته باشد، ضمن اینکه این سرمایه‌گذاری‌ها غالباً در بخش‌های محدودی مانند نفت و گاز صورت می‌گیرد. واقعیت این است که در حال حاضر مشکل ما در درجه اول ایجاد اعتماد و انگیزه در سرمایه‌گذاران داخلی است، کسانی که دارایی یا اعتبار دارند و می‌توانند سرمایه‌گذاری کنند اما به دلیل احتیاط و شرایط کم‌ثبات دست به این کار نمی‌زنند. سرمایه‌گذاران داخلی دائماً در انتظار بهبود شرایط هستند، منتظر اینکه تحریم‌ها برداشته شود و به نتیجه برسد، اینکه تکلیف FATF روشن شود و اینکه ایران میان سه قدرت روسیه، غرب و چین به چه تعادلی برسد و مسائلی از این دست. نتیجه اینکه ما فعلاً درگیر ابهام‌های زیادی هستیم که اجازه نمی‌دهد سرمایه‌گذاران در کشور ما بتوانند تصمیم بگیرند، نتیجه اینکه نه‌فقط سرمایه‌گذاری جدیدی صورت نمی‌گیرد که صنایع موجود هم رو به استهلاک و فرسودگی می‌روند، همان‌طور که در دو سال گذشته این اتفاق افتاده است. کاهش بهره‌وری یا ازکارافتادن حلقه‌های پسینی و پیشینی تولید، باعث کاهش تولید کالا و خدمات، بیکاری، کاهش عرضه و افزایش قیمت کالا می‌شود. صادرات هم به‌تبع کاهش تولید، دچار نزول می‌شود.

در یک نگاه اولیه و سطحی، به نظر می‌رسد حداقل تا نیمه امسال وضعیت غیر از آنچه تاکنون پیش رفته نباشد و اگر قرار بر تغییر و تحول باشد، در نیمه دوم امسال، آن هم بسیار تدریجی و بطئی خواهد بود. همان‌طور که اقتصاددانان و کارشناسان پیش از این بارها گفته‌اند، بخش عمده‌ای از مشکلات اقتصاد ما درونی و مربوط به ساختار اقتصاد است اما تا تکلیف مشکلات خارجی حل نشود، کمتر می‌توان در حل مشکلات داخلی به نتیجه رسید. ما اگر می‌خواهیم تغییری در روند سرمایه‌گذاری در کشور، حتی سرمایه‌گذاری داخلی، ایجاد کنیم باید روابط بین‌الملل خودمان را تقویت کنیم و بهبود ببخشیم. روندی که اکنون در حال طی کردن آن هستیم قطعاً نتیجه‌ای جز گسترش فقر و کوچک‌تر شدن اقتصاد، بیکاری بیشتر و سنگین‌تر شدن بار دولت در پی ندارد.

به این ترتیب هیچ اقدامی در کشور به اندازه بازسازی امید و بازگرداندن اعتماد به جامعه اهمیت ندارد. رنگ باختن امید و از بین رفتن اعتماد عواقب زیان‌باری برای کشور دارد اما متاسفانه سیاستمداران ما از این مقوله غافل‌اند. آنچه در حال حاضر اثر تعیین‌کننده در همه زمینه‌ها دارد، نگرانی مردم نسبت به آینده است. بی‌افق بودن و بی‌اعتمادی و یأس جامعه منجر به نااطمینانی می‌شود و نااطمینانی می‌تواند منجر به توقف سرمایه‌گذاری شود و این توقف نیز نتایج نگران‌کننده‌ای مثل تشدید رکود، تشدید بیکاری و افزایش فقر را به دنبال خواهد داشت. اگر نااطمینانی را جدی نگیریم، از ناامیدی خنجری می‌سازیم بی‌نهایت تیز و خطرناک. 

 

فریده اسکندری / تحلیلگر اقتصاد 

 

 

 

source: تجارت فردا