۵۵آنلاین :
ثبات قیمتها و حفظ قدرت خرید، یکی از اصلیترین مطالبات شهروندان و یکی از اولویتهای اصلی تمام دولتهاست. در این زمینه به طور متعارف، دولت ابزارهای مشخصی برای کنترل تورم و حفظ قدرت خرید جامعه در اختیار دارند که عموماً در چارچوب سیاستهای پولی تعریف میشود.
حال اگر در یک اقتصاد به علل مختلف از جمله کسری بودجه ساختاری، بیماری هلندی، ناکارایی سیاستهای پولی، فقدان انضباط مالی، مشکلات ساختاری موجود در بازارهای مالی، فقدان استقلال بانک مرکزی یا هر علت دیگر، نرخ رشد نقدینگی مستمراً افزایش یابد و نرخ تورم شتاب بگیرد و دولتها نیز تمایل به اصلاح سیاستهای اقتصادی و به کارگیری ابزارهای متعارف برای مهار رشد نقدینگی نداشته باشند، ممکن است انگیزه برای دخالت مستقیم دولت در بازارها و دستکاری قیمت به وجود آید.
این تجربه نه تنها در کشورهای سوسیالیستی و مبتنی بر برنامهریزی متمرکز، که حتی در اقتصادهای مبتنی بر بازار نیز بارها تکرار شده است. در ایران نیز نمونههای تاریخی گرانفروشان و محتکران وجود دارد. این مسأله تا بدانجا پیش رفت که در دهه 1350، همزمان با جهش نقدینگی و افزایش تورم، به طور رسمی یک نهاد دولتی برای کنترل قیمت ایجاد شد و تاکنون نیز بقا داشته است.
حا این سؤال جدی مطرح است که با کنترل قیمتها توسط دولت و با ورود مستقیم دولت به قیمتگذاری و تعیین مقدار و نحوه تولید و توزیع کالاها، آیا اساساً میتوان به ثبات قیمتها و افزایش رفاه شهروندان دست یافت؟
- تجربه جهانی کنترل قیمت
کنترل قیمت توسط دولت، در جهان قدمتی هزاران ساله دارد. شواهد تاریخی نشان میدهد که از زمان روم باستان، هنگام کاهش ارزش پول ملی، دولت اقدام به کنترل و تعیین قیمت اجناس در بازار و تنبیه خاطیان میکردند. در ادوار معاصر نیز دورههایی مانند جنگ جهانی اول و دوم، حتی در کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان نیز کنترل قیمتها توسط دولتها رواج داشته است. در دهه 1970 در آمریکا و انگلستان، دولتها با هدف مقابله با تورم، اقدام به انجماد و تثبیت قیمتها و دستمزدها کردند. نتیجه کنترل قیمتها، برخلاف انتظار بود. بهرغم کنترل قیمت توسط دولت، از سو قیمتها افزایش مییافت و از سوی دیگر صفهای طولانی بنزین و کمبود مایحتاج مردم در فروشگاهها رخ میداد.
مثال جدیتری از شکست سیاست کنترل قیمتها توسط دولت، تراژدی اسفبار ونزوئلاست. اقتصاد ونزئولا در اثر کسری بودجه شدید ناکارایی سیاستهای پولی گرفتار ابر تورم شده است و دولت به جای اصلاح سیاستهای اقتصادی، برای مهار رشد افسار گسیخته قیمتها، سالهاست که اقدام به کنترل گسترده قیمتها میکند. بهرغم این کنترلها نرخ تورم با شتابی بیسابقه در حال افزایش است. نتیجه این کنترل قیمتها، کمبود شدید اقلام سیاسی به ویژه مواد خوراکی و لوازم بهداشتی بوده است. ناکارآمدی سیاست کنترل قیمت، دولت ونزوئلا را به اقدامات بیاثر دیگر نظیر سهمیهبندی کالاها، ردیابی خرید شهروندان برای جلوگیری از احتکار کالا یا ممانعت از خرید مازاد بر نیاز وادار کرده است.
تجربه کشوئرهایی که از نظام اقتصادی مبتنی بر برنامهریزی به سوی اقتصاد بازار عبور کردهاند، نشان میدهد که با وجود آزادسازی قیمتها، در بلندمدت از طریق اصلاح سیاستهای اقتصادی میتوان به ثبات قیمتها و نرخهای پایین تورم دست یافت.
- کنترل قیمت در ایران
کنترل قیمتها توسط دولت اقداماتی مانند مجازات محتکران و گرانفروشان، سابقهای دیرینه در ایران دارد. این مسأله از دههی 50 با تشکیل یک نهاد رسمی برای دخالت در قیمتگذاری، شکلی سازمان یافته و رسمی پیدا کرد. با افزایش درآمدهای نفتی طی سالهای 1352 و 1353، افزایش شدیدی در خالص داراییهای خارجی بانک مرکزی رخ داد. به تبع آن پایه پولی و نقدینگی افزایش شدیدی پیدا کرد به طوری که رشد نقدینگی در سال 1353 به رقم بیسابقه 56 درصد رسید. در نتیجه عوارض بیماری هلندی و رشد شدید نقدینگی و کاهش ارزش پول ملی، نرخ تورم نیز در سال 1353 به رقم 5/15 درصد افزایش یافت. رشد بالای نقدینگی طی سالهای 1352 تا 1356 استمرار یافت تا جایی که در نتیجه آن، نرخ تورم در سال 1356 به بیش از 25 درصد رسید. افزایش نرخ تورم پس از سالها ثبات قیمتها، زمینه تشدید و گسترش نارضایتی عمومی را فراهم کرد.
در آن دوره، دولت وقت شگفتزده از بیثباتی قیمتها ناتوان از درک ریشه اصلی افزایش تورم، به دنبال مدیریت قیمت در بازار بود. تصور آن بود که با تعیین نرخ برای اقلام و نظارت بر خرید و فروش، میتوان رشد قیمتها را مهار کرد. در همان دوره اقداماتی مانند نرخگذاری، دستگیری کسبه به بهانه گرانفروشی و نظایر آن رواج یافت. از جمله اقدامات آن دوره، تأسیس «صندوق حمایت از مصرفکنندگان» براساس مصوبه مجلس در سال 1353 بود. در سال 1354، به منظور تعیین، تعدیل و تثبیت قیمت تولیدات داخلی و پیشگیری از افزایش نامتناسب قیمتها، «مرکز بررسی قیمتها» براساس مصوبه مجلس تشکیل شد. در سال 1356، براساس مصوبه مجلس سنا، صندوق حمایت از مصرفکنندگان منحل شد و به جای آن «سازمان حمایت تلیدکنندگان و مصرفکنندگان» تأسیس شد. در سال 1358، براساس مصوبه شورای انقلاب از ادغام «مرکز بررسی قیمتها» و «سازمان حمایت مصرفکنندگان»، تشکیلات جدیدی به نام «سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولید کنندگان» ایجاد شد.
در دهه 70 به ویژه طی سالهای 1372 تا 1375، در اثر عواملی مانند رشد نقدینگی و افزایش نرخ ارز، نرخ تورم افزایش کم سابقهای یافت به طوری که در سال 1373 نرخ تورم به بیش از 35 درصد رسید. در همان سال، «سازمان بازرسی و نظارت» با هدف بازرسی و نظارت بر قیمت و توزیع کالا و خدمات بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام تأسیس شد. نکته جالب توجه ان است که حتی با تشکیل سازمان مذکور، شتاب افزایش قیمتها متوقف نشد و حتی نرخ تورم در سال 1374 به بیش از 49 درصد رسید. در سال 1384، بر اساس مصوبه شورای عالی اداری، «سازمان بازرسی و نظارت بر قیمت و توزیع کالا و خدمات» و «سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان» ادغام شدند. در همه دورهها با وجود فراز و فرود نقش دولت در قیمتگذاریها، همواره دولت به طور رسمی نقش مؤثر و مستقیم در قیمتگذاریها داشته است. این مداخلات معمولاً در دورههای کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم، شدیدتر شده است.
در ماههای اخیر با کاهش ارزش پول ملی و شتاب گرفتن نرخ تورم، بار دیگر دولت در تلاش نقش خود را در قیمتگذاریها بیش از پیش تقویت کند. به طور مشخص، طبق مصوبه نهمین جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی در تاریخ 27 مرداد سال جاری، مقرر شده است وزارت صمت، سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان را برای انجام وظایف بازرسی و نظارتی، تجهیز و تقویت کند.
افزایش نقش دولت در قیمتگذاریها و تقویت نقش سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان در کنترل قیمتها، اگر چه یک مطالبه عمومی از جانب قاطبه شهروندان است ولی تبعات بسیار مخرب و نگران کنندهای به دنبال خواهد داشت.
- تبعات مخرب کنترل قیمتها
دخالت مستقیم دولت در قیمتگذاری کالاها و اصرار بر سیاستهایی مانند تعیین قیمت، تعدیل قیمت، تنظیم بازار و پیگرد قانونی بنگاهها به علت تخطی از نرخهای دولتی، آن هم در حوزهای که ارتباطی به کالای عمومی و منابع مشترک ندارد، تبعات بسیار مخربی مانند اخلال در ساز و کار بازار و تخصیص غیر بهینه منابع و انحراف در فعالیتهای اقتصادی به دنبال دارد. کنرتل قیمتها در ازای منافع سیاسی کوتاه مدت برای دولتها، هزینههای اقتصادی و اجتماعی بسیار هنگفتی را در کوتاهمدت و بلندمدت برجای میگذارد.
اولین پیامد کوتاهمدت قیمتگذاری دولتی، همان طور که تجربه سایر کشورها نیز به وفور نشان میدهد، آن است که کنترل قیمتها به سرعت منجر به کمبود کالا در بازارهای رسمی و شکلگیری صف تقاضا برای خرید کالا به نرخ دولتی میشود. با کنترل قیمتها، از یک سو عرضه کالا به نرخ دولتی کاهش مییابد و از سوی دیگر انگیزه برای تقاضای بیشتر ایجاد میشود. معمولاً دولتها در این مرحله و در پاسخ به صف تقاضا، ناگزیر به سهمیهبندی کالا و کنترل مصرف توسط مثرف کنندگان میشوند. از آنجا که عرضه کالا به قیمت دولتی جوابگوی تقاضا نخواهد بود، بلافاصله بازار سیاه شکل خواهد گرفت. با شکلگیری بازار سیاه، انگیزه برای دستیابی به الا با نرخ دولتی و فروش آن در بازار سیاه ایجاد میشود. در این شرایط، تولید کننده کالای مورد نیاز خود را با نرخ دولتی عرضه میکند و مصرفکننده نهایی کالاست مورد نیاز خود را با نرخ بازار سیاه خریداری میکند و حاشیهای نصیب دلالان و واسطهها میشود. با این ساز و کار، هم تولید کننده و هم مصرفکننده متضرر میشوند.
در بلند مدت، با دخالت در قیمتگذاریها و فشار بر تولیدکنندگان، احتمال زیاندهی و حتی ورشکستگی و خروج برخی بنگاهها از بازار وجود دارد. در این صورت از یک طرف ظرفیت عرضه کشور کاهش مییابد و از طرف دیگر، بخشی از نیروی کار کشور شغل خود را از دست میدهند. سرکوب قیمتها و دخالت دولت در قیمتگذاریها، در نهایت منجر به کاهش تولید و افزایش بیشتر قیمتها و در نتیجه زیان کل اقتصاد خواهد شد.
قیمتهای کنترل شده و تعیین شده توسط دولت، برانگیزه تولید و از این رو بر میزان تولید تأثیر خواهد گذاشت.با ایجاد سقف قیمتی برای برخی کالاها، به تدریج بنگاههای اقتصادی تمایل به تولید اقلامی خواهند داشت که مشمول قیمتگذاری دولتی نیست. این مسأله ظرفیت تولید اقلام اساسی را کاهش داده و منجر به کمبود کالا در بازار خواهد شد. از طرف دیگر با توجه به تعیین سقف قیمتی، کمبود کالا منجر به افزایش قیمت و افزایش انگیزه برای تولید آن نخواهد شد. این مسأله به روشنی اخلال در ساز و کار بازار را نشان میدهد.
به بیان دیگر، دخالتهای قیمتی دولت در بازارها، اساساً منجر به ناکارایی بازار میشود. در یک بازار رقابتی و بدون دخالت مستقیم دولت در قیمتگذاریها، کمبود یک کالا و افزایش تقاضا برای یک کالای خاص، منجر به افزایش قیمت آن و در نتیجه افزایش انگیزه برای تولید بیشتر میشود. همین ساز و کار، به تخصیص بهینه منابع کمک میکند. با دستکاری قیمتها توسط دولت، کمبود یک کالا و افزایش تقاضا برای آن نمیتواند با سیگنالدهی مناسب، منجر به افزایش ظرفیت تولید میشود. همین مسأله، منجر به ناکارایی در تخصیص منابع اقتصاد خواهد شد. نمونههایی از عوارض مخرب سیاستهای کنترل قیمت در تاریخ اقتصادهای سوسیالیستی به وفور قابل مشاهده است.
کنترل قیمتها، آثار مخرب بلندمدت دیگری نیز دارد. در یک بازار رقابتی بنگاهها برای بقای خود و افزایش سهم خود در بازار با یکدیگر رقابت میکنند. این رقابت منجر به نوآوری بیشتر و بهبود کیفیت و کاهش قیمت محصول میشود. در اقتصادی که دولت نقش توزیع کننده منابع یا تعیینکننده قیمت را بر عهده دارد، رقابت بین بنگاهها تبدیل به رقابت بین گروههای سیاسی میشود. رقابت بین گروههای سیاسی برای تصدی نقش دولتی که توزیع کننده رانت و تعیین کننده قیمت است، منجر به ناکارایی بیشتر در تخصیص منابع اقتصاد و تضعیف بیشتر بخش خصوصی میشود. به این نکته نیز باید اشاره کردکه در یک اقتصاد رقابتی، تغییرات طبیعی قیمتهامیتواند به عنوان یک شاخص از ناکاراییهای موجود در اقتصاد که دولت تعیینکننده قیمتهاست، ساز و کار کنترل قیمتها منجر به پنهان ماندن کاستیها و نواقص واقعی اقتصاد میشود که نتیجه آن افزایش ناکاراییها در اقتصاد است.
در نهایت باید تأکید کرد، مداخله مستقیم دولت در بازارها و دستکاری قیمتها، منجر به زیان همه ذینفعان اعم از تولید کننده، مصرف کننده و نیروی کار میشود.
- شیوه مطلوب حمایت تولیدکننده ومصرفکننده
دولت مؤظف به حمایت از تولیدکنندگان و مصرف کنندگان است ولی خطای بزرگ آن است که با سیاستهای نادرست و به بهانه حمایت از تولیدکننده و مصرف کننده، اقداماتی صورت پذیرد که کل ذینفعان اقتصاد دچار زیان شوند. بهتیرین شیوه حمایت از تولید کنندگان توسط دولت است که با اصلاح قوانین و مقررات مخل تولید، هزینههای مبادله اقتصاد را کاهش دهد و محیط کسب و کار را بهبود بخشد. همچنین لازم است دولت سیاستهای خود را پیشبینیپذیر کرده و زمینه شفافیت و سلامت اقتصاد را فراهم سازد. از جمله سایر اقدامات مؤثر در جهت حمایت از تولیدکنندگان، کاهش تصدیگری و بنگاهداری بخش عمومی، توسعه زیرساختهای اقتصادی و بهبود روابط با دنیای خارج است.
بهترین شیوه حمایت از مصرف کنندگان نیز ان است که دولت با اصلاح سیاستهاس اقتصادی خود، مانع از کاهش ارزش پول ملی شود. همچنین لازم است دولت از بازارهای رقابتی حمایت کند و زمینه انحصار را از میان بردارد. در یک بازار رقابتی، به طور طبیعی منافع مصرف گنندگان به شیوهای مؤثر تأمین خواهد شد. از سوی دیگر، دولت مؤظف است مسوولیت تولید کالاهای عمومی، صیانت از منابع مشترک و سختگیری در خصوص رعایت استانداردهای اجباری مربوط به ایمنی و سلامت مصرفکنندگان را به خوبی به مرحله اجرا درآورد.
- سخن آخر
این ذهنیت بین اغلب شهروندان وجود دارد که با دخالت دولت در قیمتگذاریها و کاهش قیمت کالاها، شهروندان میتوانند به سطح بالاتری از رفاه دست یابند. اگر چه ثبات قیمتها و آرامش بازارها، مطالبه عموم شهروندان و بنگاههای اقتصادی است ولی این مهم از طریق دخالت مستقیم دولت در قیمتگذاری و تعیین تکلیف برای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان حاصل نخواهد شد. به بیان دیگر، مسأله کاهش ارزش پول ملی از طریق دخالت دولت در قیمتگذاریها قابل حل نیست.
تجربههای جهانی به روشنی نشان میدهند که نظام برنامریزی متمرکز و دخالتهای دولت در قیمتگذاریها و سیاستهایی نظیر آن، یک تجربه شکست خورده است. تکرار مکرر این تجربهها در اقتصاد ایران، به بهانه حمایت از مصرفکنندگان، توجیهی ندارد.
تکرار سیاست کنترل قیمت برای جلوگیری از افزایش تورم، اغلب از آنجا ریشه میگیرد که سیاستگذاران قادر به درک سازوکار کاهش ارزش پول ملی ناشی از رشد نقدینگی نبودهاند. بنابراین لازم است دولت با نگاهی علمی به پدیده رشد نقدینگی و افزایش تورم، اصلاحات لازم را در سیاستهای اقتصادی به عمل آورد. ریشه اصلی تورم مزمن در اقتصاد ایران، رشد بالای نقدینگی است. در حال حاضر، عواملی مانند کسری بودجه دولت، مشکلات ساختاری نظام بانکی، فقدان شفافیت و انضباط مالی در بخش عمومی، بدهیهای فراینده دولت، سیاستهای حمایتی و توزیعی دولت، فقدان استقلال بانک مرکزی و ناکارایی سیاستهای بودجهای منجر به رشد نقدینگی و افزایش تورم شده است. حل معضل تورم ساختاری و دستیابی به ثبات قیمتها، نه از طریق قیمتگذاری دولتی، بلکه از طریق افزایش استقلال و کارایی بانک مرکزی، اصلاح سیاستهای مالی دولت، افزایش شفافیت و انضباط مالی بخش عمومی و اصلاح ساختار نظام بانکی میسر خواهد بود.
منبع : تجارت فردا
دیدگاه تان را بنویسید