ارسال به دیگران پرینت

هویت ایرانی

(از میراث های #کوروش آن بود که)مادها و پسرعموی شان پارس ها، خود را آریا چیثه (Arya ciga)، یا «اصالتا به لحاظ نژادی آریایی» می خواندند. در نیمه ی دوم قرن ششم پیش از میلاد آنها در طول و عرض، گستره ی بیشتری یافتند و در بسیاری از سرزمین های غیر آریایی ساکن شدند و امپراتوری ای را «از سرزمین سکاها در آن سوی سغدیا تا اتیوپی و از سند تا ساردیس» به وجود آوردند. دو سوم ساکنان این دولت که« هنریش شیدر» آن را به درستی یک امپراتوری جهانی می خواند، غیر ایرانی بودند.

هویت ایرانی

(از میراث های #کوروش آن بود که)مادها و پسرعموی شان پارس ها، خود را آریا چیثه (Arya ciga)، یا «اصالتا به لحاظ نژادی آریایی» می خواندند. در نیمه ی دوم قرن ششم پیش از میلاد آنها در طول و عرض، گستره ی بیشتری یافتند و در بسیاری از سرزمین های غیر آریایی ساکن شدند و امپراتوری ای را «از سرزمین سکاها در آن سوی سغدیا تا اتیوپی و از سند تا ساردیس» به وجود آوردند. دو سوم ساکنان این دولت که« هنریش شیدر» آن را به درستی یک امپراتوری جهانی می خواند، غیر ایرانی بودند. 

- این امپراتوری، دهیونام ویسپزه نام (dahuyunam vispazanam )یا «سرزمین های همه ی ملت ها»بود و جواهر تاج امپراتوری هخامنشی، یعنی تخت جمشید با پرسپولیس، این مفهوم را به روشنی نشان می دهد. هنگامی که از پلکان شاهانه ی متنی به منطقه ی کاخ، بالا می رویم، در آغاز به دروازه ی کاخ خشایارشا وارد می شویم. بر اساس سنگ نوشته ی ستون های سرسرا، ساختمان - ورودی به تخت جمشید - دوواره ثم ویسه دهیوم (Duevarim visadahyum) یا «دروازه ی ملل» خوانده می شود. سیاست محوری این امپراتوری بردباری (تساهل) بود.

- در این امپراتوری گسترده، هر ملت زیردست می توانست با داشتن مذهب، زبان، سنت ها و شیوه ی زندگی، هویت ملی خود را حفظ کند. گرچه ایرانی ها مزداپرست (مزدیسنایی) بودند و شاهان هخامنشی، شخصا به اهورامزدا تعهد داشتند، برخلاف تمدن های پیشین خاور نزدیک، مذهب را امری خصوصی می دانستند و معمولا اجازه نمی دادند مذهب در سیاست نقش داشته باشد. در صورت نیاز، دربار هخامنشی از روحانیون همه ی مذهب های بابلی، عیلامی، یهودی ، مصری و هلنی فعالانه پشتیبانی می کرد. گذشته از این، امپراتوری ایران از نظر سیاسی و فرهنگی تحت تأثیر ملت های باستانی خاور نزدیک بود. این امپراتوری برای اداره ی دستگاه پیچیده ی دربار خود کاتبان عیلامی، بابلی و آرامی را به کار می گرفت و اسناد خود را به زبانهای آنها ثبت می کرد...

- مهم ترین گواه ایدئولوژی دولت هخامنشی در نمای بیرونی آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم در فارس خودنمایی می کند. در آنجا نماد امپراتوری اش، سی حمل کننده ی تخت، و نماینده ی مردمان تحت فرمان او هستند. سنگ نوشته های سه زبانه، هر چهره را معرفی کرده اند و همه ی مردمان دیگر، آن طرف تر، در متون طولانی تر کنار سنگ نوشته که بیانگر وصیت نامه ی شاهانند، شمارش شده اند. در آن جا می خوانیم که این چهره ها نمایندگان پارس، ماد و مردمان دیگرست.

- در ایران اواخر قرن بیستم نیز همانند بسیاری از جوامع دیگر، وابستگی های قومی - زبانی و علایق استانی و ایلی، غالبا با هویت ملی رقابت می کنند. با این همه، با وجود این هویت های چندگانه، بیداری فرهنگی دارای ریشه های عمیق، و بیداری تاریخی نسبت به تداوم تاریخ طولانی و متمایز کشور، همچون نیرویی انسجام بخش و قدرتمند بر جریان های گوناگون تفرقه انداز غلبه کرده است. یافته های یک بررسی ملی که در مراکز ۲۸ استان ایران در سال ۱۳۸۰ ش. (۲۰۰۱ م.) صورت گرفت نشان می دهد که مردم روابط، علایق، و وابستگی های بسیار نیرومندی به هویت «ایرانی» خود دارند. در پاسخ به این پرسش که «تا چه اندازه از ایرانی بودن خود احساس غرور می کنید؟» ۹۸ درصد از پاسخ دهندگان اشاره کرده اند که برای هویت ایرانی خود ارزش بسیار زیادی قائل اند، که در بین شان ۳۵ درصد «کاملا» و ۳۳ درصد «بسیار زیاد» پاسخ داده اند.(وزارت ارشاد اسلامی، ارزش ها و نگرش های ایرانیان (تهران: وزارت ارشاد، ۱۳۸۳)، ص ۲۹-)

photo_2020-10-03_10-47-29

 

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه