ارسال به دیگران پرینت

رونق کاسبی اوراقچی‌ها

آنهایی که جنس نو می‌خواهند می‌روند «چراغ برق» اما اگر کسی استوک بخواهد می‌آید اینجا. آنجا قیمت‌ها با دلار بالا و پایین می‌شود اما ما با ریال کار می‌کنیم. هرچی قیمت قطعات لوازم یدکی بالاتر می‌رود مشتری ما هم بیشتر می‌شود.

رونق کاسبی اوراقچی‌ها

 آنهایی که جنس نو می‌خواهند می‌روند «چراغ برق» اما اگر کسی استوک بخواهد می‌آید اینجا. آنجا قیمت‌ها با دلار بالا و پایین می‌شود اما ما با ریال کار می‌کنیم. هرچی قیمت قطعات لوازم یدکی بالاتر می‌رود مشتری ما هم بیشتر می‌شود.

«غلام، ردیف کانتینرها را نشانم می‌دهد و می‌گوید ۸۰۰ تا کاسب اینجا کار می‌کنند و همه هم اهل یکی از روستاهای اراک هستند: «۳۰ سال است که توی این کار هستم و این شغل برای همه ما موروثی شده.» هر کانتینر اوراق فروشی یک مدل ماشین است. غلام می‌گوید: «یکی توی کار ماشین‌های خارجی است، یکی تاکسی‌ فرسوده می‌خرد و قطعاتش را می‌فروشد، یکی هم ماشین‌های قدیمی را اوراق می‌کند. پمپ قیرپاشی جمع می‌کنند و... یک سری هم دوره گرد هستند و قطعه می‌خرند و می‌برند این طرف و آن طرف برای فروش.»

در ورودی خاورشهر جاده امام رضا(ع) اگر کامیون‌هایی را که ماشین‌های تصادفی و اوراقی حمل می‌کنند دنبال کنی بعد از کوچه‌های صنعت به گاراژ ۶۰ متری‌ها می‌رسی. جایی که اسکلت آهنی ماشین‌ها روی هم تلنبار شده و کنارش هم دل و روده آنها را روی هم چیده‌اند. ماشین‌هایی که روزگاری سلاطین جاده بوده‌اند و خیلی از دهه پنجاهی‌ها و شصتی‌ها با آنها خاطره دارند. از هیلمن و ژیان بگیر تا جیپ و آهو. خودروهای تصادفی مچاله شده هم یک گوشه‌ روی هم افتادند.

«آقا سرسیلندر مزدا دارید؟» با اشاره یکی از استوک فروش‌ها از ماشین پیاده می‌شود. می‌گوید باید سرسیلندر عوض کنم اما فابریک آن در نمایندگی‌ها نیست و اگر هم باشد چینی است که به درد نمی‌خورد.»

غلام می‌گوید: «اینجا برای ما ته دنیا است؛ نه آب داریم نه برق نه امکانات.» او با دست شیر آبی را که از زمین بیرون زده نشانم می‌دهد و می‌گوید: «تو این بیابان برهوت همین یک چاه آب را داریم که هفته‌ای سه روز پمپش خراب است. دیروز از هر دکان ۵۰ هزار تومان برای تعمیر پمپ جمع کردیم. ۴ سال پیش وقتی ما را از شوش روانه اینجا کردند خیلی چیزها را از دست دادیم. البته با این وضعیت دلار، گران شدن لوازم یدکی و پرشدن جنس چینی توی بازار ما هنوز مشتری خودمان را داریم و خیلی‌ها به امید پیدا کردن جنس مرغوب دست دوم اینجا می‌آیند ولی خب شوش کجا اینجا کجا. انگار از شهر پرتمان کرده‌اند بیرون.»

او درباره این که چطور از میدان شوش به سمت بیابان‌های خارج از شهر رانده شده‌اند می‌گوید: «سال قبل گفتند شغل شما جزو مشاغل مزاحم است و باید از شهر خارج شوید. نسل در نسل ما توی این کار بوده‌اند و سال‌ها توی میدان شوش برای خودمان مغازه داشتیم. وقتی گفتند طبق قانون باید از شهر بیرون بروید گفتیم چشم و آمدیم تو این بیابان اما نه اینکه هیچ امکاناتی نداشته باشیم. این همه آدم یک دستشویی دارند. این واقعاً درست است؟»

خیرالله که چشمش به عکس سرسیلندری است که مشتری با گوشی‌ نشان می‌دهد، دنباله حرف غلام را می‌گیرد و می‌گوید: «قیمت استوک سرسیلندر یک میلیون و ۹۰۰هزار تومن است. اگر فابریکش پیدا شود ۳ میلیون تومن آب می خورد که آن هم یک هفته بعد دوباره خراب می‌شود. اینجا مشتری به شرط از ما جنس می‌خرد و اگر مکانیک تأیید نکرد و سالم نبود می‌تواند برگرداند.» اضافه می کند: «البته با این وضعی که توی این بیابان داریم، کرونا هم حسابی به کار و کاسبی ما ضرر زده. شما ببین از صبح تا الان یک مشتری هم نداشتم. کسی از ترس کرونا بیرون نمی‌آید. این هم از وضع اینجا؛ قبلاً که شوش بودیم آب و برق و همه امکانات لازم را داشتیم اما الان هیچی نداریم. ۸۰۰ نفر اینجا کار می‌کنند و کلی مشتری می‌آید و می‌رود. آن وقت برای این همه آدم فقط یک دستشویی داریم. امکانات را هم دادند به دور و بر. چندبار اعتراض کردیم و به فرمانداری شهر ری نامه دادیم ولی باز هم اهمیتی به ما نمی‌دهند.»

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه