ارسال به دیگران پرینت

نقطه پایان هم‌کنشی دلار و سهام کجاست؟

اصلی‌ترین پرسشی که در این روزهای داغ تورمی و کورس ارز و سهام مطرح می‌شود، این است که چه رابطه‌ای بین این دو متغیر اقتصادی وجود دارد و مهم‌تر از آن هم‌کنش رشدیابنده آنها به کجا خواهد رسید؟ پرسشی که میثم رادپور آن را با یک جمله نگران‌کننده توضیح می‌دهد:«در مواقع حاد دارایی‌های غیرمالی ملموس ارجح‌ می‌شوند و پول کارکرد خود را به‌عنوان واسطه مبادله از دست می‌دهد.»

نقطه پایان هم‌کنشی دلار و سهام کجاست؟

اصلی‌ترین پرسشی که در این روزهای داغ تورمی و کورس ارز و سهام مطرح می‌شود، این است که چه رابطه‌ای بین این دو متغیر اقتصادی وجود دارد و مهم‌تر از آن هم‌کنش رشدیابنده آنها به کجا خواهد رسید؟ پرسشی که میثم رادپور آن را با یک جمله نگران‌کننده توضیح می‌دهد:«در مواقع حاد دارایی‌های غیرمالی ملموس ارجح‌ می‌شوند و پول کارکرد خود را به‌عنوان واسطه مبادله از دست می‌دهد.»

درک مکانیزم تاثیر و تاثرات در بازارهای مختلف به‌خصوص دو متغیر سهام و دلار امکان شناخت و فروموله کردن وضعیت فعلی اقتصاد به‌ویژه رشد تب‌آلود شاخص کل بورس و بازار ارز را فراهم می‌کند. برخی کارشناسان معتقدند رشد بازار سرمایه نیروی خود را از دلار می‌گیرد و تا زمانی که روند صعودی ارز جهان‌روا متداوم است، سهام هم به دنبال‌اش قدم جای پای آن می‌گذارد. در مقابل برخی معتقدند که این دو متغیر با یکدیگر رابطه متقابل دارند و در حال‌حاضر به دلیل پیشقراولی قیمتی سهام، ابتکارعمل را در بازار به‌دست گرفته و به مثابه یک آهن‌ربا در حال بالا کشیدن قیمت دارایی‌ها است. با اینکه هرکدام از این رویکردها می‌توانند تبیینات متفاوتی از مکانیزم و منشأ ابتدایی چرخه شکل‌گرفته داشته باشند، اما درباره کارکرد نرخ ارز در قیمت‌های بالا توافقی اتفاقی دارند آن‌هم در جایی که گفته می‌شود کاهش فزاینده ارزش پول موجب بی‌اعتباری نظام اعتباری می شود و همه تعهدات از بدهی تا طلب را به برگه‌های کاغذی بی‌ارزش تبدیل می‌کند، اتفاقی که سهام را هم به‌عنوان یک کاغذ اعتباری دربرمی‌گیرد.

نقدینگی سیال

در گزارش‌های قبلی «دنیای‌اقتصاد» به تفصیل رویکرد اول مورد تحلیل و پرسش قرار گرفته است، در اینجا هم با تحلیل گفت‌وگو محور از دریچه رویکرد دوم به این موضوع پرداخته شده است. میثم رادپور، اقتصاددان در این گفت‌وگو اعلام کرد: اشتباهی که دولت انجام داد این بود که به تنور رشد سهام دامن زد، تا جایی‌که اکنون خود تبدیل به اهرمی فشارآور به دیگر بازارها به‌ویژه بازار ارز شده است. این اقتصاددان برای تشریح سازوکار اثرگذاری این دو متغیر اقتصادی توضیح داد: اگر نرخ دلار افزایش یابد طبیعتا رشد قیمت سهام هم اجتناب‌ناپذیر است. بسیاری از شرکت‌های بورسی کالامحور هستند و اغلب هم محصولات خود را صادر می‌کنند، از همین‌رو زمانی که نرخ ارز رشد کند، درآمد ریالی آنها هم افزایش و به سود بیشتری دست می‌یابند و این روند طبیعتا بر رشد قیمت سهام آنها تاثیر می‌گذارد. او افزود: در مقابل هم قیمت سهام بر رشد قیمت ارز تاثیر گذاشته است و نمی‌شود این رابطه را یک‌طرفه دید. رادپور در ادامه به موضوع یکی از سیاست‌های دولت تحت‌عنوان هدایت نقدینگی انتقاد کرد و به گونه‌ای این تعبیر را جعلی و حاصل یک اشتباه تئوریک دانست. از نظر او هدایت نقدینگی چه مفهومی می‌تواند داشته باشد زمانی که همه بازارها با یکدیگر مرتبط هستند.  از صحبت‌های این اقتصاددان می‌شود این برداشت را کرد که ما با لحظات سیال نقدینگی در میان بازارها مواجه هستیم و امکان تجمع نقدینگی در یک بازاربدون تاثیرگذاری بر دیگر بازارها وجود ندارد. بنابراین نمی‌توان بازارها را به‌صورت جزیره‌ای و بدون روابط متقابل آنها تحلیل کرد، مخصوصا زمانی که نقدینگی بسان یک شریان حیاتی در تمام گستره آن جریان دارد. در این چارچوب نظری دیگر نمی‌توان از مفهومی به‌عنوان هدایت نقدینگی سخن گفت که عنصر سیالیت و خودجوش آن را نادیده می‌گیرد.  

مفهومی به نام دلار بورسی

در ادامه رادپور به تشریح این مساله می‌پردازد که چرا اکنون سهام به‌عنوان یک پیش‌قراول عمل می‌کند و برای تحلیل آن یک مفهوم جدید به ادبیات اقتصادی ایران اضافه می‌کند؛ دلار بورسی. او گفت: شاخص کل بورس در حال‌حاضر نسبت به اوایل سال ۱۳۹۷ به میزان ۱۹ برابر رشد کرده است. وقتی شاخص بالا می‌رود، ارزش دلاری دارایی‌ها هم رشد می‌کند، به‌عنوان نمونه وقتی ارزش دلاری سایپا بدون هیچ‌گونه خلق ارزشی ۵/ ۳ برابر می‌شود، یک چیزی باید رشد کند که آن ارزش خلق نشده را تراز کند که این همان قیمت دلار است. یعنی اگر یک جنسی که در بورس ۱۰۰ دلار ارزش‌گذاری می‌شود ولی در دنیا یک دلار هم نمی‌ارزد، باید اتفاقی رخ دهد که ارزش‌ آنها تراز شوند، یا باید قیمت سهم پایین بیاید یا قیمت دلار بالا برود. مگر راهی غیر از این دو وجود دارد؟ رادپور اعلام کرد؛ در حال‌حاضر با مفهومی با عنوان دلار بورسی مواجه شده‌ایم که ارزش آن بیشتر از دلار ۲۵ هزار تومانی است. بسان زمانی که مصرف دلار ۴۲۰۰ تومانی به دلیل ارزانی زیاد می‌شود، اکنون هم دلار برای فعالان بازاری جذاب شده است. بنابراین ما یک دلار بورسی و یک دلار آزاد داریم، قبلا نرخ این دو به یکدیگر نزدیک بود ولی الان نرخ دلار بورسی رشد کرده و فروش سهام به ازای خرید دلار آزاد بسیار باصرفه شده است، اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن در بازار است.  این اقتصاددان در ادامه توضیح داد: این مرض مزمن اقتصاد ماست که اکنون خود را به این شکل نشان داده است، اما دولت هم اصلا بی‌تقصیر نبوده است چون خیلی مضحک است کسری بودجه را از مسیری که ابرتورم‌زاست جبران کرد. تمام نگرانی کشور ما از کسری بودجه تورم است و خیلی جالب است که این روش را انتخاب کردند. خوشحال هم بودند که تامین مالی شرکت‌ها صورت می‌گیرد در حالی که اصلا چنین اتفاقی نیفتاده است. این مسیر در هیچ کشوری تبعات خوبی نداشته است، در بازار سهام ژاپن بعد از آن سقوط تاریخی ۲۰ سال طول کشید که دوباره به حالت طبیعی خود برگردد. بنابراین وقتی گفته می‌شد که دو دستی باید بازار سهام را بچسبیم، معنای دیگرش این است که دودستی بازار پول را زمین بزنیم. یعنی قرار نیست نرخ بهره را بالا ببرند، آن‌هم در دوره‌ای که نرخ بهره منفی ۳۰ درصد است، بانک مرکزی باید تلاش می‌کرد نرخ بهره را بالا می‌برد تا به این حد پول داغ نشود و سپرده‌گذارها مطمئن شوند پولشان در بانک مستهلک نمی‌شود، با این وجود بالعکس خوشحال بودند نرخ بهره پایین آمده است. او البته گفت در حال‌حاضر وضعیت چنان حاد شده که برای افزایش نرخ بهره هم ممکن است دیر شده باشد و سیاست‌گذار باید زمانی که شاخص بورس روی ۶۰۰ هزار بود این کار را می‌کرد، زیرا الان با این نرخ‌های رشدی که در بازار سهام به‌دست می‌آید و جمعیت همگانی که به آن جلب شده‌اند، معلوم نیست کسی با نرخ سود ۱۵ و ۲۰ درصد سالانه راضی شود؟ با این حال بانک مرکزی دیگر جای تعللی ندارد و باید نرخ سود را یکباره به ۲۵ درصد افزایش دهد، به همان شکل که واکنش تند آمریکا در برابر بحران و افزایش یک و نیم درصدی بهره را شاهد بودیم. از سوی دیگر حتی مساله به جایی رسیده که افزایش عرضه در بورس هم شاید دیر شده باشد. با این وجود مشاهده می‌کنیم که سیاست‌گذار با تعلل عرضه می‌کند، انگار می‌خواهد سود کند.

رادپور اعلام کرد: ما نمی‌توانیم طرف عرضه را درست کنیم چون نه امکان چاپ دلار داریم و نه افزایش یکباره تولید، پس تنها مسیر سیاست‌های طرف تقاضا باز است که این امر هم با نرخ بهره منفی که در تاریخ نظام پولی کشور بی‌سابقه بوده است، وضعیت بغرنج‌تر شده است.

پایان کارکرد پول در وضعیت‌ حاد

این اقتصاددان به این موضوع هم رسید که افزایش قیمت دلار تا جایی می‌تواند نیروی پیش‌برنده سهام باشد. «در چنین مواقع حادی (افزایش نرخ دلار به کانال‌های بسیار بالا که به گفته او نقطه دقیق‌اش غیرقابل شناسایی است) دارایی‌های غیرمالی ملموس ارجح‌ می‌شوند و پول کارکرد خود را به‌عنوان واسطه مبادله از دست می‌دهد، به بیان دیگر نبود اطمینان برای دارایی‌های مالی خیلی جدی‌تر از دارایی‌های غیرمالی است. لذا وقتی که پول کارکرد خود را از دست می‌دهد، خودرو شخصی توی پارکینگ خواستنی‌تر از سهام ایران‌خودرو می‌شود، چون این سهام برعکس دارایی‌های مالی تنها یک تعهد است و در شرایط بحرانی تعهدات و نظام اعتباری جایگاه خود را از دست می‌دهند.  او با بیان اینکه فروپاشی نظام مالی به معنای این است که یک جامعه برای مبادله مشکل‌دار می‌شود، گفت: من اگر جای سیاست‌گذار بودم شاید مجبور بودم ترمز بورس را بکشم چون همه این رشدها از جنس تورم هستند و به هیچ عنوان ارتباطی با خلق ارزش ندارند. توی کشور نشان داده هرچیزی گران می‌شود، گران هم می‌ماند و این بقیه بازارها هستند که باید خود را با نرخ جدید ‌تراز کنند. رادپور در نتیجه‌گیری نهایی خود گفت: در حال‌حاضر دو سناریو درباره این وضعیت وجود دارد، یا نظام پولی بهم ریخته می‌شود یا بورس. بستگی به این دارد که ترمز تورم کشیده می‌شود یا خیر که چشم‌انداز آن مشخص نیست. تا زمانی که این اتفاق‌ها نیفتاده است قیمت سهام می‌تواند رشد کند که هیچ تفاوتی با افزایش نرخ دلار ندارد.

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه