ارسال به دیگران پرینت

قرنطینه ذهن

تا به حال فکر کرده ایم که تا به حال چقدر ذهن مان را در قرنطینه گذاشته ایم؟! چقدر تا به حال در قرنطینه ی ذهنی به سر بردیم؟

قرنطینه ذهن

 تا به حال فکر کرده ایم که تا به حال چقدر ذهن مان را در قرنطینه گذاشته ایم؟! چقدر تا به حال در قرنطینه ی ذهنی به سر بردیم؟

تعریف من اما از این نوع قرنطینه چیست؟

برای همه ی ما پیش آمده که چارچوبی از عقاید را به عنوان محدوده ی امن خود تعیین می کنیم و به خود اجازه ی بیرون رفتن از آن را نمی دهیم، خطی قرمز که البته کاملا کورکورانه کشیده شده است؛ بعضا عقایدی که یادمان نمی آید از چه زمانی در ما شکل گرفته است! شاید از اجتماع شنیده ایم، شاید خانواده تحمیل کرده باشد و حتی در اکثر موارد بر اساس یک اتفاق، نتیجه ای کلی گرفته ایم و آن به همه ی ابعاد زندگی تعمیم می دهیم.

به نظرم گاهی لازم است افکارمان، عقاید، باورها و ارزش هایمان را کمی زیر و رو کنیم؛ پیشنهاد می کنم بنوسیدشان؛ نوشتن معجزه می‌کند! آنها را هر از گاهی نگاه کنید و بعد از خواندن شان یک سوال از خود بپرسید: "چرا؟"؛ خوب است فکر کنیم چرا این عقیده در سر من پرورش یافته؟! امیدوارم دلیل محکمی برایشان داشته باشیم، نه صرفا جهت تعصبات شخصی یا فشار اجتماعی.

حتی بهترین شرکت های دنیا نیز سعی می‌کنند همواره نسخه های قبلی شان را بروز رسانی کنند و تولیدات شان را به چالش می کشند؛ وقت آن نیست که کمی ذهن مان -بزرگ‌ترین و پیچیده ترین دارایی مان- را به چالش بکشیم؟

شاید هنوز منظورم را از چالش، خوب بیان نکرده باشم؛ در خلوتی با خود به اصلی ترین چارچوب های زندگی تان فکر کنید؛ به مهم ترین عقایدی که در حوزه ی کار ، زندگی ، ازدواج ، فرزندپروری، ارتباطات و... دارید فکر کنید و سعی در بروز رسانی شان داشته باشید چرا که هیچکس نسخه های کند، خسته کننده و خشک نسل های اولیه ی کامپیوترها را خریدار نیست.

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه