ارسال به دیگران پرینت

«اعتماد» اولین قربانی خیانت به کلمات

لختی نگذشت که این لبخند به روی لب‌ها ماسید. شگفتانه آقای مجری ، بازگشت محمدرضا احمدی به برنامه گزارش ورزشی بود. گزارشگری که فقط از این برنامه به آن برنامه رفته بود و حالا دوباره برگشته بود.

«اعتماد» اولین قربانی خیانت به کلمات

رضا جاودانی مجری خندان ورزشی تلویزیون، چشم در چشم مردم دوخت و گفت:« برای سه شنبه شب و بازی لیورپول و اتلتیکو مادرید، یک شگفتی هم داریم براتون. دوست عزیزی به جمع ما ملحق خواهد شد که دلمون براش تنگ شده.»

بعد از شنیدن این وعده و دست به دست شدن آن در فضای مجازی، لبخند به لبان بخشی از مردم نقش بست که قرار است عادل فردوسی‌پور به شبکه سه برگردد نه برای اجرای نود بلکه برای گزارش بازی‌ها.

لختی نگذشت که این لبخند به روی لب‌ها ماسید. شگفتانه آقای مجری ، بازگشت محمدرضا احمدی به برنامه گزارش ورزشی بود. گزارشگری که به خودی خود فقط از این برنامه به آن برنامه رفته بود و حالا دوباره برگشته بود.

شگفتی از دید مردم یعنی بازگشت آنکه رفته است نه آمدن آنکه بوده است؛ پس لطفا به کلمات خیانت نکنید.

هاینریش بُل نویسنده شهیر آلمانی که بسیاری او را با کتاب «عقاید یک دلقک» می‌شناسند در مورد دوران هیلتر می‌نویسد:« بعد از هیتلر همه ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است... اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما روشنفکران آن را می فهمیدیم و آن خیانت هیتلر به "کلمات" بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ شده بودند، مسخره شده بودند، عوض شده بودند، اشغال شده بودند.»

آنهایی که تریبون دارند مواظب کلمات و باری که این کلمات به دوش جامعه می‌گذارند، باشند. مردم وقتی واژه «سورپرایز» یا همان "شگفتانه" خودمان را می‌شنوند، دوست دارند غافلگیر شوند. اما به نظر می‌رسد این کلمه دیگر کاربرد خود را از دست داده است.

شده‌ایم مثل کسی که قرار است به صورت مخفیانه برایش تولد بگیرند و او را سورپرایز کنند اما قبل از تولد همه آنهایی که دعوت هستند به فرد متولد شده زنگ می‌زنند و می‌گویند: فلانی حواست باشه، می‌خوان امشب سورپرایزت کنند.

اگر کلمات معانی خود را از دست بدهند، دیگر نمی‌شود به جامعه امید داد. مردم دیگر حرف‌ها را باور نمی‌کنند. دیگر صحبت از خوبی و نیکی فایده‌ای ندارد چون آنها ارزش خود را از دست داده‌اند. «امید» یکی از این واژه‌هاست که در سال‌های گذشته زیر دست و پا ماند و تبدیل به ناامیدی شد. حالا اگر از امید حرف بزنی بخشی از مردم لبخند تلخی تحویل‌تان می‌دهند و از کنارتان عبور می‌کنند.

همانطور که عدالت‌خواهی، قربانی عدالت‌خواه نماها شده است. گریبان‌شان را برای عدالت و تبعیض پاره می‌کنند اما بعد معلوم می‌شود از این گلوپاره کردن یک هدف مشخص داشتند و آنهم رسیدن به کرسی‌های سبز مجلس بوده است. گویی انگار تنها و تنها از طریق مجلس است که می‌شود برای عدالت‌خواهی گام بر داشت.

وقتی اینگونه کلمات را به کف خیابان پرت می‌کنیم، دیگر نمی‌توانیم از اعتماد حرف بزنیم. اعتماد اولین قربانی خیانت به کلمات است. مردم دیگر به هیچ کلمه‌ای اعتماد نمی‌کنند. انگار دیگر برای آنها واژه‌هایی مانند آزادی، عدالت، ایمان، مبارزه با فقر، راست‌گویی، درست کاری، وجدان و هزار واژه دیگر تنها و تنها برای قاب‌های منبت کاری شده روی دیوار خوب‌اند نه جامعه‌ای که زندگی در آن جریان دارد.

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه