ارسال به دیگران پرینت

ایران شناسی برای دانش آموزان آمریکایی/ پاورقی: برشی از یک کتاب

بخشی از کتاب یک سال در آمریکا، نوشته عیسی خان صدیق را بخوانید.

ایران شناسی برای دانش آموزان آمریکایی/ پاورقی: برشی از یک کتاب

۵۵آنلاین :

چند روز بعد دکتر اسمیت که یکی از زعمای پروفسورهای دارالفنون و پرستنده‌ی عمر خیام (و ایران) بود، از من خواست که دعوت مدرسه‌ی مذکور را قبول کنم. بالاخره روز پنجم مه تا به آنجا رفتم. این مدرسه در وسط شهر نیویورک واقع و مدرسه‌ایست ملی بنابراین غیرمجانی. یکی از اغنیا آن را ساخته و اثاثیه‌ی آن را داده و از وجه حق‌التعلیم که برای هر شاگرد سالیانه ششصد دولار است، بودجه‌ی آن تامین می‌شود. پس از مراسم پذیرایی، خانم مدیره‌ی مدرسه مرا به کلاس پنجم ابتدایی برد. قریب سی نفر دختر و پسر در آن مشغول بودند. دیوارهای اتاق پوشیده شده بود از قلمکار و پارچه‌های ابریشمی و نخی که به طرز کار اصفهان روی آن نقاشی کرده بودند و مقواهایی که نقش قالی‌های دوره صفویه را نشان می‌داد.

در یک طرف تصویر بزرگی آویزان بود به اندازه‌ی یک متر و نیم که از روی تصاویر یکی از سلاطین هخامنشی کشیده بودند. مقابل آن تصویر دیگری از سربازهای دوره‌ی ساسانی بود. در طرف دیگر نقشه‌ی بزرگ ایران را که شاگردان ترسیم کرده بودند، آویخته بودند. یک سمت عده‌ی زیادی گراور نقاشی‌های ایران و در سمت دیگر چندین کوزه و ظرف که به تقلید ایران تهیه و نقاشی شده بود. در روی میز معلمه ده پانزده جلد کتاب راجع به ادبیات ایران، مسافرت در ایران، تاریخ ایران و صنایع ایران چیده بودند. از معلم پرسیدم: چه شده است که شما به فکر ایران افتاده‌اید؟ گفت: از خود شاگردان بپرسید. یکی از آنها که نزدیک‌تر بود، گفت: «در اوایل ژانویه‌ی امسال در روزنامه‌ی تیمس نیویرک خواندیم که در لندن نمایشگاه صنعتی ایران افتتاح شده. ما همه میل کردیم ایران را بشناسیم. از معلمه‌ی خودمان تقاضا کردیم ایران را موضوع درس قرار دهد و او نیز قبول کرد.

چند مرتبه ما به موزه‌ی مرکزی صنایع نیویرک و بروکلین رفتیم و تالارهایی که صنایع زیبای شما را نشان می‌دهد، یک‌یک با دقت تماشا نمودیم. کتاب‌هایی که روی میز آموزگار ما است، هر کدام به نوبت خواندیم، هر یک مطابق سلیقه‌ی خود یکی از کارهای صنعتی مملکت شما را تقلید کردیم. نمونه‌ی آنها در مقابل شما یا به دیوارها نصب است یا در روی میز گذارده شده است.

با مدیر نمایشگاه لندن، خودمان مکاتبه کردیم و این گراورها را ابتیاع کردیم. در ظرف چهار ماه اخیر روزی دو ساعت صرف شناختن ایران کردیم و در این مدت چند اشکال برای ما پیدا شد که نتوانستیم حل کنیم، این بود که معلمه‌ی ما در صدد برآمد یک نفر از ایرانی‌هایی را که در آمریکا توقفی دارند، دعوت کند تا اشکالات ما را رفع کند و ممنون هستیم که دعوت را پذیرفته و امروز به اینجا آمدید.» همین که من بر روی صندلی قرار گرفتم، عکاسی از در وارد و به وسیله قوه‌ی برق که یک آن طول کشید، کلاس را روشن کرد و عکس از تمام ما برداشت. از شاگردان پرسیدم: چه می‌خواهید راجع به ایران برای شما بگویم. گفتند: اگر اجازه دهید ما از شما سوال کنیم. مدت دو ساعت از من سوال کردند و من جواب دادم. برای نمونه دو سه فقره از آنها که در نظرم مانده می‌نویسم تا ببینید این اطفال یازده ساله چقدر وسعت نظر داشتند: علامت شیر و خورشید از کجا آمده و چه چیز را نمایش می‌دهد؟ هجوم عرب در ایران غیر از تغییر مذهب، چه اثراتی داشت؟ از زردشت و مذهب او چه آثاری در ایران دیده می‌شود؟ اختلاف بین زبان فارسی و زبان عربی در چیست؟

سه چهار روز بعد بسته‌ای به من رسید که حاوی یک قطعه عکس فوق‌العاده با امضای شاگردان کلاس پنجم بود و یک مراسله‌ی تشکرآمیز و سه چهار جلد کتاب که هر یک را مجموع شاگردان یک کلاس مدرسه نوشته و طبع کرده بودند که من همه‌ی آنها را با خود به ایران آوردم. امروز در مدارس مترقی آمریکا طرز تدریس همین است که ملاحظه کردید. معلم رعایت عشق و ذوق شاگردان را می‌کند و آنها را هدایت به کار و عمل و تحقیق و جستجو می‌نماید نه اینکه تمام وقت آنها را صرف خواندن و نوشتن و از حفظ کردن نماید. نتیجه این می‌شود که آنها جرأت و شهامت و وسعت نظر پیدا می‌کنند و ما خجول و ترسو و اتکالی می‌شویم.

منبع : سازندگی
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه