۵۵آنلاین :
در بخش دوم مصاحبهای که با حیدر مستخدمینحسینی درباره مسایل مهمی چون افایتیاف، تغییر تیم اقتصادی دولت، توسعه تعاونیها براساس قانون اساسی و راه حل مسکّن گونه و کوتاه در کنار چگونگی یافتن راهکار بلند مدت برای درمان اقتصاد با هم همکلام شدیم. او که تقریبا در دولتهای اصولگرا و اصلاحطلب در میدانهای اقتصادی بسیاری کسب تجربه کرده است، درباره این مسایل مفصل برایمان توضیح داد بخوانید قسمت دوم مصاحبه سیاست روز را.
بحثی مطرح شده است که آقای طیب نیا ۲ بار افایتیاف را امضا کرده است. آن زمان شما به ایشان مشاوره دادید یا نه؟ نه من آن موقع مشاورهای درباره این موضوع نداشتم. میگویند بحث شفافیت مالی یا قوانینی مانند افایتیاف یا پالرمو میتواند به رفع فساد اقتصادی کمک کند به نظر شما آیا باید قوانینی از بیرون برای ما نوشته شود تا ما به شفافیت مالی برسیم و آیا هدف کشورهای تدوینکننده چنین قوانینی کمک به شفافیت در کشورهای دیگر است؟! البته با این پیش زمینه سؤالمان را پاسخ دهید که همین اخیرا آقای رحمانیفضلی وزیر کشور نیز بحثی را مطرح کرد مبنی بر گردش مالی موادمخدر در اروپا و اینکه این رقم، آن قدر بالاست که نمیشود با چمدان و کیف جا به جا کرد پس باید در حوزه بانکی آنها صورت گیرد و اگر با وجود این کنوانسیونها این اتفاقات آنجا روی میدهد چطور میتوان انتظار داشت که این کنوانسیونها کمکی برای ما کند؟ ببینید این همین نکتهای است که در ابتدا به آن اشاره داشتهام و آن اینکه ما باید یک ساختار بندی اقتصادی داشته باشیم که هم دولت هم مجلس و هم قوه قضاییه پایبند به آن باشند و براساس آن حرکت کنند، اشکالی که در کار ما وجود دارد آن است که تعدد نگاه به حوزههای نظارتی سازمانهای بینالمللی وجود دارد بیشتر باعث تحریک سازمانهای برونمرزی برای دخالت در امور ایران میشود تا جایی که برای اجرای قوانین آنها تحت فشار قرار بگیریم. بحث مربوط به برجام و آثاری که از آن داشتیم بویژه برداشتن تحریمها من جزو نفراتی بودم که اشاره کردم که این روند تحریمها را بر نمیدارد. ایرادات بسیاری به من گرفته شد که چرا چنین موضعی گرفتهام، من گفتم برای اینکه در سالهای اخیر قوانینی را بر نظام بانکی جهان حاکم کردهاند که با ساختار نظام بانکی ایران همسو نیست و لذا بانکهای خارجی نمیتوانند با بانکهای ایران کار کنند لذا اینکه روی کاغذ آورده شود که تحریمها برداشته شود مشکلی را حل نمیکند چراکه آنها انتظار دارند شرایط بانکی گلوگاهش را در اختیار بگیرد و تا زمانی که چنین کاری نکردهاند با ایران رابطه نخواهند گرفت و تحریمها باقی میماند. قاعده اصلی این است که آنها مراودات بانکی دیگران را رصد کنند اما چه کسی برای آنها را رصد میکند؟ سیستم نظارتی یا سازمانی نظارتی که برای نظارت بر آنها وجود دارد یک ساختار کامل نیست ساختاری که باید سیاستگذاری شود و نظارت شود اما این طور نبوده و صرفا در حد سیاستگذاری است، این مشکلی است که در افایتیاف وجود دارد. و نکته دیگر آنکه هیأت اجرایی، نظام بانکی ایران را تحت فشار قرار میدهد حال آنکه عملاً ساختار بانکی کشور یک ساختار منسجم و درستی نیست این در حالی است که مسئولان افایتیاف کاری به ساختار معیوب داخلی ما ندارند و صرفاً میگویند افایتیاف را امضا کنید. نکته اینجاست که اگر این قوانین را حتی امضا کنید باز هم با توجه به ساختار بانکی درون کشور نمیتوانید با بانکهای خارجی همکاری داشته باشید. یعنی میگویید وقتی ما خودمان به صورت شفاف از سود و زیان بانکهای داخلی آگاهی نداریم و نظام بانکی مدون و درستی نداریم پس عملاً نمیتوانیم در ساختار افایتیاف رفتار کنیم؟ بله. براساس حسابرسی روز دنیا ما هنوز سازمانبندی بانکی نداریم، در این شرایط در صورت امضای افایتیاف بازهم آنها ایراداتی را براساس ساختار درونی ما خواهند گرفت و با این بهانهها اجازه همکاری بانکهایشان را نمیدهند در حالی که در این میان ما تمام اطلاعات مالی و بانکی خود را در اختیار آنها قرار دادهایم در صورتی دفاعیه باید در این قالب باشد که به آنها بگوییم مثلاً سرمایه فلان بانک میشود ۲۰۰ میلیارد دلار آیا شما این را پذیرا هستید؟ قطعا آنها مخالفت میکنند و اینجاست که به آنها باید گفته شود این مباحث را ابتدا حل کنیم بعد به دنبال توافقات افایتیاف باشیم. باید از آنها یک فرصت ۵ الی ۱۰ ساله برای درست کردن ساختار درون بانکی خود بگیریم بعد از این دوران به این قوانین بپیوندیم. ساختار درونی بانکی ما با قوانینی که برای ارتباط با بانکهای دنیا وجود دارد همخوانی ندارد، حتی اگر شما از کشوری بخواهید که با بانکهای شما همکاری کند عملاً چنین ارتباطی امکانپذیر نیست. پس با این تفاسیر امضا افایتیاف منجر به دادن اطلاعات ما به آنها و البته بدون ارتباط بانکی و در نهایت نیز افزایش تحریمها به بهانه لزوم تغییر سیستم بانکی میشود؟ دقیقاً همین طور است. این مسئله باید بیان شود به طرف مقابل و امیدواریم که ایران تا شهریورماه که افایتیاف به آن مهلت داده این را برای آنها روشن کند که ما در بحث داخلی بانکها مشکل داریم و نمیتوانیم در این شرایط به افایتیاف بپیوندیم و آنها باید فرصتی چند ساله برای رفع این مسئله برای ایران در نظر بگیرند و بعد از این سالها ایران به این قوانین بپیوندد. ببینید در بحث سازمان تجارت جهانی در سالهای قبل که ایران برای مذاکره میرفت (دوره دولت اصلاحات) نکتهای که برخی از کشورها در آنجا مانند چین و هند و اندونزی میگفتند وضعیت اقتصادی ما بسیار خراب است ما نیاز به فرصت داریم درآمد سرانه خوبی نداریم باید در تعرفهها به ما کمک شود و دائم از کاستیها میگفتند اما تیم ایرانی دائماً از شرایط مناسب ایران میگفت و این موجب توقعات زیاد در طرف مقابل میشد و مطالبات آنها از ایران را بالا میبرد. چرا باید این طور رفتار کرد که موجب شود تا با انتظارات بالا با ایران برخورد شود در حالی که خلاف واقع است. من به لحاظ کاری چندین بار به هند رفتهام بویژه زمانی که در بورس مسئولیت داشتم چون اتحادیه فدراسیونهای بورس مقرش در هند است به این کشور سفر داشتم از فرودگاه که دنبال ما آمدند ما را بردند مراکز حلبی آباد با یک وضعیتی که مثلاً فردی گوشه خیابان حمام میگرفت و یا موی فرزندش را کوتاه میکرد حال وقتی هیاتی به ایران میآید ما آنها را به بهترین مکانها میبریم و تشریفات بالا داریم این اقدام توقع ایجاد میکند که ایران پذیرنده همه خواستههای آنها باشد. جالب است آنها با این کارشان در مذاکرات با چانه زنی و بیان این مسئله که وضع مردم ما خوب نیست و باید به ما کمک شود مساعدتهای جهانی میگرفتند. امتیاز میگرفتند با این رفتا، در حالی که ما با رفتارهایمان امتیاز نمیگرفتیم بلکه باید امتیاز میدادیم . این نگاه در اقتصاد هم هست در وهله اول درونی و در وهله دوم بیرونی. در درونی چه میدان و فضایی را برای مردم ایجاد کردیم که مردم بتوانند کسب و کار کنند؟ منظورتان اقتصاد خانگی است؟ منظورم اقتصاد کوچه و بازار است یا همان اقتصادی که در دست مردم است و هنوز که هنوز پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب همچنان ۸۰ درصد از اقتصاد کشور اقتصاد دولتی است. با آمدن خصولتیها صرفاً به بدتر شدن اقتصاد دامن زدیم و مشکلات حل نشد. چرا در این میان از بخش تعاونی که براساس قانون ۳۳ درصد از سهم اقتصاد را باید داشته باشد استفاده نشده است؟ باور به این بخش وجود ندارد. در حرف هست اما در عمل نیست. من در وزارت تعاون کار کردهام میدانم که ارادهای برای امر تعاونی وجود ندارد. در دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی من به همراه آقای شفیعی وزیر تعاون برای ارائه گزارش پیش ایشان رفتیم. در باب مسئله تعاونیها بیشتر نگاهشان این بود که بخش تعاونی به امور توزیع بپردازد تا به تولید و عملا وارد حوزه تولید نشود. تعاون به چه صورت است به صورت سهام یکسان است یک عدهای میگویند این نگاه بر گرفته از نگاه چپ است و سوسیالیستی است با این استدلال از عملکرد تعاونیها جلوگیری شد در حالی که به عنوان مثال میشد خودروسازی را در قالب تعاونی تعریف کرد و هر بخش تولید قطعات آن را به یک تعاونی میدادیم و نتیجه این تعامل یک خودروی کامل میشد. این نوع استفاده از ظرفیتها در کشورهای اروپایی به کرات دیده میشود در حالی که در ایران ما از این ظرفیتهای مردمی استفاده نمیکنیم. بحثهای اخیری که در باب تغییر تیم اقتصادی مطرح میشود بگونهای است که حتی آقای رئیسجمهور در قبال برخی از وزرا از واژه ویلچری استفاده کرده است. در این میان مشاهده میشود که به رغم مطالبات مردمی و مباحثی که در باب لزوم تغییرات در کابینه مطرح میشود که عموما هم در رابطه با تغییر تیم اقتصادی است تغییری صورت نگرفته است. به نظر شما آیا تغییر تیم اقتصادی دولت میتواند یک شوکی در جامعه ایجاد کند و این تصور را به همراه داشته باشد که اقدامی برای حل چالشهای اقتصادی انجام شود تا این فضای سنگین اقتصادی تا حدودی شکسته شده و بازار با امید بیشتری به فعالیت اقتصادی بپردازد؟ به نظر من دیدگاه رئیسجمهور و تیم دولت روی تغییر تفکر اقتصادی نیست. به نظر من تغییر تیم اقتصادی زمانی میتواند آثار مثبت داشته باشد که خود دولت در مرحله اول تفکرش نسبت به اقتصاد تغییر کند و آن نگاهی که در طول این ۵ سال داشته است، تغییر دهد. اگر این اتفاق روی دهد تغییر تیم اقتصادی میتواند مثبت باشد در غیر این صورت تغییر تیم تا مدتی مردم را در انتظار قرار خواهد داد و در نهایت نیز آثار مثبتی دیده نخواهد شد. یک سوال مطرح میشود و آن اینکه چرا دولت باشگاه استقلال و پرسپولیس را واگذار نمیکند. از دولت آقای احمدینژاد تا به امروز صحبت این واگذاری شده است واقعا چرا واگذار نمیشود؟ ببینید دو تیم پرطرفدار که هوادارانش از جیب خود هزینه میکنند و در سرما و گرما برای تیمشان به استادیومها میروند و هیچ هزینهای هم برای دولت ایجاد نمیکند و خود همه هزینهها را میدهند. چرا در واقع باشگاه را به همین مردم نمیدهیم؟ مکانیزم آن نیز برای سهمیه بندی آن وجود دارد. این نوع رفتار غیر واگذاری تفکر دولتی است که دنبال انحصار است. یا در باب کسب و کار چرا جرأت این را نداریم که اعلام کنیم محدودیتهای کسب و کار برداشته شد که همه مردم بتوانند وارد کار شوند. دلیل این نوع رفتارها این است که مافیای نقدینگی اجازه چنین کاری را نمیدهد آنها به خود دولت فشار میآورند که این کار را نکند. شما وقتی اقتصاد دانش بنیان را مردمی کنید وقتی پروژههای بزرگ را به مردم در قالب تعاونی واگذار کنید چرا تعاونی نمیتواند پالایشگاه و پتروشیمی داشته باشد؟ قطعاً میشود کارها را به این تعاونیها شفاف و مردمی سپرد. اما چرا این کار نمیشود برای اینکه تفکر اقتصادی این است که اقتصاد در دست افرادی خاص قرار گیرد نه مردم. اینکه گفته میشود بخشی از آن در دست نهادها است و اجازه نمیدهند که دولت کار کند نیز یک بهانه است چراکه با همین واگذاریها میتوانید به خوبی کار اقتصادی را انجام دهید مثلاً طرح مشترک میان وزارت تعاون با صنعت معدن و تجارت میتوان تعریف کرد بگونهای که برخی پروژهها مثل پالایشگاهها و پتروشیمی و یا حتی طرحهای انتقال آب را به تعاونیهای مردمی واگذار کند در قالب سهمهای مشخص. مردم قطعاً استقبال میکنند اما پروژهها و سودهای کلان آنها برای افراد خاصی تعریف شده و به دولت فشارهم میآورند و به عملا دولت میگوید که خود را به دردسر نیندازد و واگذاریها را نیز انجام نمیدهد. به این دلیل است که اقتصاد جسارت میخواهد فردی که در تیم اقتصادی است باید جسارت فردی داشته باشد یعنی در ابتدا تفکر دولت باید درست باشد و در مرحله دوم تیم اقتصادی باید جسارت فردی هم برای اجرا داشته باشد. کدام عضو تیم اقتصادی دولت را جسور میبینید؟ من هیچ کدام را جسور نمیبینم. از رئیس بانک مرکزی تا ... هیچ کدام. به نظر من این تیم اقتصادی تیمی نیست که بتواند برای اقتصاد مردمی قدمی بردارد. با همان تفکر دولتی که گفتید اگر یک تیم اقتصادی جسور بیاید میتواند کمکی به حل بخشی از مشکلات اقتصادی داشته باشند؟ بله. البته باید تفکر اقتصادی دولت هم در این جهت باشد. نمیشود که وزیر اقتصاد بیاید و بگوید من این دو پروژه را میخواهم بدهم به تعاونیها دولت حمایت نکند. زمانی که دیدگاه رئیسجمهور و کل کابینه این باشد آن وقت تیم اقتصادی میتواند کار خود را انجام دهد. الان وزیر اقتصاد اولین مأموریتش در وزارت خانه تنظیم روابط اقتصادی است. روابط بر میگردد به مکانیزم بازارهای اقتصاد. وزیر کجا میتواند ارتباط برقرار کند. وزیر صنعت معدن و تجارت میگوید تعرفهها باید این طوری باشد رئیس بانک مرکزی میگوید باید آن طور باشد در نهایت وزارت اقتصاد و دارایی تبدیل شده به مرکزی که برای دولت پول تولید کند. مالیاتچیهایش بروند از ابتدای صبح برای گرفتن مالیات بدون هیچ ضابطهای. به عنوان مثال بگویم رفتهاند در شرکتها برای گرفتن مالیات ارزش افزوده از ۱۰ سال قبل در صورتی که حساب کتاب شرکتها بسته شده و اصلاً وجود ندارد این نوع رفتار خلاف شرع و قانون است. نه مجلس و هیچ کس صدایش در نمیآید. شرکتی ۱۰ سال پیش فعالیت داشته اکنون آن شرکت تعطیل شده و یا اصلاً هیآت مدیره و مسئولانش تغییر کردهاند بعد شما میآیید و خواستار مالیات بر ارزش افزوده آن ۱۰ سال قبل میشوید؟! این خلاف همه اصول است برای چه این کار انجام میشود برای اینکه دولت پول کم دارد. واردات را چرا کم نمیکنند چون میخواهند برای دولت پول ایجاد کنند. همان خودروهای وارداتی که میگفتند غیرقانونی است مگر سوزن بوده که همین طوری بشود وارد کرد؟ شما اگر بخواهید به همین دولت چند فرد جسور معرفی کنید چه کسانی را معرفی میکنید. اجازه دهید من اسم نیاورم. حالا چند نفری را نام ببرید به هر حال بد نیست افرادی هم معرفی شوند که صحبتهایمان صرفا جنبه حرفی و شعاری نداشته باشد؟ مثلا آقای ستاریفر، مظاهری، مشاور فعلی آقای سیف که در بانکهای خارجی نیز فعالیت داشته است، یا در حوزه معاون ارزی بانک مرکزی فردی را گذاشتهاند که تاکنون کار بانکی نکرده است آیا واقعاً ما فرد شایستهای در این عرصه نداریم؟ ما غولهای فکری بزرگی در بانکهای مختلف داریم که میتوانند این کار را به خوبی انجام دهند. آیا برای این افراد منافع ملی هم مهم است چون برخی افراد هستند که فقط فکر اقتصاد خود هستند؟ چرا نباشند، هستند موردی ندارند. چرا باید فکر کنیم که آنها چنین تفکر ملی نداشته باشند؟ گفته میشود که سرمایهدار به دنبال سود و زیان خود است؟ نه این طور نیست این فرد حرفهاش این است. مثلاً گفته میشود که فلان بانک با ایران کار نمیکند راهنمایی میکند که چگونه میشود این ارتباط را بر قرار کرد حرفه اش این است مثلا میگوید در اروپا بانکهایی داریم که تمام سهامداران آن اروپایی هستند و هیچ آمریکایی در آن نیست. خب ایران میتواند نفت خود را بفروشد و پولش را در این بانکها بگذارد در مرحله بعد از همان پولها گشایش اعتبار صورت گیرد و کالا به ایران بیاید پولش از همان منبع پرداخت شود. این کار شدنی است. مدلهایی در اقتصاد وجود دارد که قابل اجراست. مثلاً میگویند پول نفت نمیتواند به کشور باز گردد خب باز نگردد میشود از همان جا گشایش اعتبار کرد فقط نیاز به یک اصلاحیه در قانون اساسی داریم چراکه مکانیزم کاری اکنون چنین است که شما میتوانید مثلا برای واردات واگن از همان منابع استفاده کنید. آخر آنها میگویند برای واردات در ازای پول شما در بانکها باید لیست خاصی از کالاها را بردارید؟ آن بخشی از فرآیند است، میتوان تعیین کرد که بخشی از آن با فلان مکانیزم صورت گیرد و بخشی نیز با مدل دیگری. مدلهای مختلف وجود دارد که باید دانست و آن را جهت داد. اما قانون اساسی چه میگوید میگوید تمام دریافتها و پرداختها باید از طریق خزانه باشد. یعنی اینکه ابتدا تمام پولها وارد خزانه شود و بعد اعتبار سنجی شده و پرداختیها صورت گیرد. در فرآیند کنونی پولها در بانکهای خارجی است و به خزانه نمیآید با اصلاح قانون میشود این مراحل را حذف و با همان اعتباری که در بانکهای خارجی است کارها را انجام داد. الان روند این طور است که مثلاً شرکت نفت پول نفت را میگیرد ۱۴ و نیم درصد سهم خود را بر میدارد بقیه را میدهد به بانک مرکزی. بانک مرکزی براساس نرخ دلاری که در بودجه دیده آن را تبدیل به ریال میکند و میدهد به خزانه و در نهایت خزانه آن پول را در میان وزارتخانهها در قالب بودجه جاری و عمرانی تقسیم میکند. حالا این وزارتخانهها اقدام میکنند برای واردات در این صورت باید گشایش اعتبار کنند و ریال را به دلار تبدیل کنند در حالی که این ارز در بانک خارجی است و نیازی به این همه تغییر وجود ندارد و با یک مکانیزم میشود این مسائل را حل کرد. اگر بخواهید یک مسکّن موقت برای رفع چالشهای اقتصادی بدهید و یک برنامه بلندمدت چه برنامهای میتوانید پیشنهاد دهید؟ الان مهمترین بحث دولت جدای از اصلاح ساختار بحث نقدینگی است. نقدینگی را باید جمعآوری کند. دولت خودش گفت مردم نقدینگی را از بانکها خارج کنند؟ و با همین صحبت نیز نرخ سود بانکی را کاهش دادند. آن تصمیمی که شهریور سال قبل گرفت که اشتباه دولت و بانک مرکزی بود. سود بانکی باید کاهش پیدا میکرد اما نه در اقتصاد بیمار ما. سود بانکی را کاهش دادند مردم دیدند بازارهای دیگر سود بیشتری میدهند رفتند سراغ بازاری مثل ارز. همان زمان نرخ دلار و یورو رفت بالا. دو ماه قیمت سکه رفت بالا این روند آرام آرام ادامه یافت و دولت هم واکنشی نداشت و بازار هم دید که دولت کار خاصی ندارد هجوم بیشتر شد و مردم عادی هم آمدند به میدان و به قولی گفتند ما هم یک صد دلاری بگیریم از قافله عقب نمانیم. حق هم دارند وقتی قدرت خرید مردم پایین میآید چه باید انجام دهد چه میزان باید اعتقادش قوی باشد که وارد این عرصهها نشود. بر فرض مثال فرد ۱۰۰ دلار هم گرفت و سه برابر هم شد اما آیا این میزان میتواند تاثیری در زندگیاش داشته باشد همین خریدها تقاضا را میبرد بالا و موجب گرانی بیشتر میشود که قطعاً ضرر کننده همین مردم هستند؟ نه مردم نگاهشان این است که این کالا قیمتش بالا رفت آن کالا هم همینطور. طرف به این فکر میکند که مثلا یکی دو تا سکه بخرد برای فردایی که به آن نیاز خواهد داشت چون میگوید همین را هم فردا نمیتوانم بخرم. نمیشود به مردم گفت نرو. نکته اینجاست که مردم دیگر به حرفها هم نمیتوانند اعتماد کنند. مثلا دولت میگوید وارد خرید مسکن نشوید چند ماه دیگر ارزان میشود ناگهان گرانتر میشود. رئیسجمهور در بهمنماه در صحبتهایش گفت که بازار ارز آرام میشود و گرانی ارز نداریم ظرف چند ماه دلار چندین هزار تومان افزایش داشته است. این روندها اعتماد مردم را از بین میبرد. درست است؟ عامل مهم در موفقیت برنامه اقتصادی، اعتماد است. در همه جای جهان اعتماد مردم زمینه ساز تحقق اهداف اقتصادی است. من فکر میکنم در مقطعی این اعتماد بسیار ضعیف شده است این احساس به مردم دست نمیدهد که آن مسئولی که صحبت میکند راست میگوید. مثلاً سخنگوی محترم دولت آمد گفت دلار و سکه و طلای خود را به ما دهید آیا مردم استقبال کردند؟ رئیس بانک مرکزی اعلام کرد بیایید ارزهای خود را سپردهگذاری کنید مگر گفته نشد که ۱۹ الی ۲۰ میلیارد دلار در خانهها است، چه میزان را مردم آوردند؟ خب مردمی که از یارانه خود نمیگذرند و به رغم تبلیغات گسترده صرفاً دو سه درصد انصراف دادند چطور میتوان انتظار داشت که اکنون سپرده دلاری و یا سکه و طلای خود را بیاورند؟ ببینید زمانی که بحث یارانهها مطرح شد گفتند که هرکس میتواند ثبتنام نکند مورد تقدیر و تشویق قرار میگیرد. شما بررسی کنید ببینید آیا از کسانی که انصراف دادند و یا ثبتنام نکردند تقدیری به عمل آمد به هر حال یک فراخوان ملی بود و خوب بود که از این افراد با یک لوح تقدیر و یا به هر طریقی تقدیری صورت گیرد که مشوقی باشد برای افراد، اما این کار انجام نشد. شما روند توسعهای کره جنوبی را به خاطر دارید. یک مرحله آن این بود که مردم طلاهای خود را به دولت دادند تا بدهی خارجی خود را پرداخت و اقتصاد را رونق دهد اما مرحله اول آن بسیار جالبتر است. سرمایه زنان کرهای که روی آن بسیار حساسیت هم دارند موهای آنهاست. آنها به داشتن موی بلند شهرت دارند و این هم برایشان خیلی مهم است. در آن دوران در جهان کلاه گیس به شدت مد شده بود و گفته میشود که کمبود مو برای تهیه این کلاه گیسها وجود داشت. در آن مقطع زمانی مسئولین کرهای با مردم صحبت کرده و عنوان نمودند که برای توسعه کشور نیاز به سرمایه دارند و این امر نیز نیاز به رویکرد ملی دارد. آنها از زنان کرهای خواستند که در این طرح ملی مشارکت کنند و در روزی مشخص در مراکزی معین حضور یافته و موهای خود را اهدا کنند. عکسهای آن دوران وجود دارد زنان کرهای در آن روز تعیین شده به آرایشگاهها رفته و در حالی که اشک میریختند موهای خود را کوتاه کردند و آن موها تبدیل به کلاه گیس شده و به خارج صادر و درآمد کلانی نصیب کشور شد که از مؤلفههای پیشرفت و توسعه کره جنوبی شد. همین نوع کارهای ملی مگر در دوران جنگ خودمان نبود که انجام میشد. یک انگشتر کوچک داشت آن را برای جبهه میداد آیا مردم فکر میکردند این طلا خورده میشود نه هرگز این مسائل نبود. اما الان آقای رئیسجمهور آمد و با خود گفت که این تعداد رأی داریم پس میتوانیم چنین طرحی را اجرا کنیم اما این طور نشد و حتی آنهایی که به دنبال خرید طلا و ارز نبودند نیز تحریک شدند که بروند خرید. خیلی آدمها درباره یارانه میگفتند که ما نیازی به این یارانه نداریم اما ترجیح میدهیم که آن را بگیریم و خودمان به نیازمند بدهیم در حالی که اگر در دست دولت باشد کاری انجام نمیدهد. این نوع رفتار میشود همان عدم اعتماد، درست است؟ ادامه راهکارها را میفرمودید که اول بحث کنترل نقدینگی بود. این تحت کنترل درآوردن نقدینگی به موازاتش دو کار باید صورت گیرد یکی اصلاح نظام بانکی است به نفع تودههای مردم که اقتصاد را به سمت مردمی کردن ببرند و با تعاونی و یا اقتصاد دانش بنیان که سرمایه کمی میخواهد. دوم فضای کسب و کار محدودیتهایش برداشته شود. این دو عامل کمک میکند که نقدینگی مضاعف موجود را به سمت این امور هدایت کند اما الزام این امر چیست این است که فضای کسب و کار را باز کنید. امروزه کسب و کارهای مردمی وجود دارد که حمایتی از آنها نیست. ما مدتی است که بحثی را در روزنامه داریم با عنوان گفتوگو با کارآفرینها و افرادی که روی پای خود ایستادهاند اما وقتی میخواهیم با این افراد گفتوگو کنیم میگویند که اسم و جای ما را نزنید چون اولین پیامدش آمدن اداره مالیات است. درست میگوید همین موانع است که مانع کسب و کار است. این اشکال دولت است وقتی اقتصاد را به مردم برسانید دیگر این کار نیازی نیست. دولت برای اداره خود و کارمندانش نیاز به پول دارد میگوید چه کار کنم همین میشود که مالیاتهای افسار گسیخته را اجرایی میکند. به اصناف در این یکی دو سال اخیر ظلم کردند که موجب شد تا زیر زمینی شوند. سوال اینجاست که چرا دولت هزینههای خود را کاهش نمیدهد؟ هزینه دولت ۴ برابر شده است چرا این قدر هزینه چرا هزینه سفرهای آنچنانی با هواپیماهای فلان مدل صورت میگیرد که هزینه دولت بالا رود. همین را مدیریت کنید میتوانید روی بازار فشار نیاورید. در شرایط رکود در همه جای جهان میگویند که باید با مالیات راه آمد، نگرفت کمتر گرفت باید به تولیدکننده کوچک باید فرصت و مشوق داد در حالی که در ایران کاملاً برعکس استم مثلاً همین فعالیتی که گفتید طرف باید دلهره مالیات داشته باشد به جای تشویق شدن. عضو ناظر در شانگهای که هستیم و قرار است که عضو آسهآن نیز شویم این حضور در مجامع جهانی میتواند به اقتصاد و صادرات غیرنفتی ما کمک کند؟ اولا کلیات آن خوب است که در حلقههای اقتصادی جهان قرار بگیریم اما کافی نیست کافی شرایطی است که ما اقتصاد را به مردم بسپاریم در عمل و نه در ظاهر. زمانی میتوان موفق شد که در سادهترین شکل مردم بتوانند آن را بچرخوانند. فردی که در خانه ترشی تولید میکند شهرداری گیر میدهد بعد محیطزیست و بهداشت و کلا فرد زده میشود. چرا این موانع را ایجاد میکنید؟ فردی که توانسته ترشی خانگی درست کند و مشتری دارد انگار برای خودش ترشی درست میکند، تمام اصول بهداشتی آن را رعایت میکند دیگر نیازی به این گیرها نیست. من این عضویت در کلیت را قبول دارم از جمله در اقتصاد سیاسی بینالملل میتواند امتیازاتی برای کشور داشته باشد، هم پوشانی برای حل مشکلات کشور داشته باشد اما کافی نیست و باید از دولتی فاصله گرفت و این اقتصاد دولتی یکی از موانعی است که موجب فربگی دولت شده و به قولی چربی و فشار خون دولت بالاست و دچار دیابت است، به همین خاطر باید این وضعیت را مدیریت کند که راهکارش سپردن کارها به مردم است که باید فضای کسب و کار را باز کرد، اصلاح نظام بانکی را رقم زند. نظام بانکی در خدمت مردم نیست در حالی که با تأسف باید بگویم پیش از انقلاب در خدمت مردم بود. من اگر پشت بام خانه ام در زمستان آب میداد دو روزه وام داده میشد. شما به بانک محل مراجعه میکردید و زود وام میگرفتید. من خود کوچک بودم رفتم بانک محل گفتم پدرم صحبت کرده بود درباره وام پرونده را دید و گفت درست است و وام را به من داد که تعییرات خانه امان انجام شود. این چیزها الان برای مردم عجیب است؟ در همه جای دنیا این طور است که این طور راحت وام میدهند به مردم، در اروپا و آمریکا همین طور است. شما در بانکهای آمریکایی و اروپایی دانشجویان باید حساب بانکی داشته باشند تمام ورودیها و خروجیهای حساب بررسی میشود و بعد از مدتی رتبه بندی حساب میشود و براساس آن به فرد خبر داده میشود که شما براساس این میزان اعتبار میتوانید این میزان وام دریافت کنید و اگر مدت دیگری بماند شما میتوانید وام بیشتری بگیرید. قبلاً هم در ایران همینطور بود آنها میگفتند که بیایید وام بگیرید؟ این مسئله ربطی به جمعیت ندارد به هر حال جمعیت ایران اکنون دو برابر بیشتر از دوران گذشته است؟ اینها هم در جمع عاملها هم هست. آیا ظرفیتهای کشور کفاف جمعیت ۸۰ میلیونی که اکثر آن جوان هستند، دارد؟ نقدینگی متناسب با سپردههاست الان هزار و پانصد میلیارد تومان نقدینگی پول کمی نیست. ژ الان وام ازدواج اجبار میشود اما بانکها میگویند که اعتبار نداریم؟ ۹۰ درصد پولها در اختیار از ما بهتران قرار میگیرد چراکه فلان کالا را وارد میکند در این اقلام ببینید چه میزان سود دارند. وقتی بانکها این مسائل را اصل میدانند دیگر پولی برای کارهای دیگر نمیماند. شما زمانی که در بانک رفاه و مؤسسه توسعه بودید به چنین افرادی که در کار واردات باشند وام میدادید؟ شما میتوانید مراجعه کنید ببینید که حتی یک مورد هم این چنین وجود ندارد. آیا متوجه میشدید که به چه کسانی وام داده میشد؟ دلیلی برای دادن چنین وامهایی نیست در بانک داری اسلامی این موارد کجا جایگاه دارد هیچ جا. در زمان گرفتن وام بانکها بسیار سخت میگیرند که ضامن بیاور و فلان مدارک را اما پس از دادن وام دیگر نظارتی نیست که در چه راهی خرج میشود؟ این مدلهایی است که باید اصلاح شود، اما به دلیل میزان بالای تسهیلات عملا شما نمیتوانید چنین نظارتی داشته باشید، هر چند که در ساختار اسلامی باید این نظارت باشد. اما یک فرمی را در نظر گرفته اند که در ظاهر مثلاً نظارت صورت میگیرد اما در واقع چنین نیست. از سال ۱۳۶۲ تاکنون بانکداری اسلامی هیچ اجرایی نداشته است. ببینید وقتی وامی برای واردات اختصاص مییابد معمولا سه ماهه پولش بازگشته و هم فرد سودش را برده و هم پول بانک را داده و این موجب میشود که بانکها از این روند استقبال کنند و وام بعدی را برای واردات دیگر بدهند و بعد از مدتی همان برگه واردات میشود اعتبار فرد و نیازی به وثیقه و سایر ضمانتها نیست و وامها در اختیار این افراد به راحتی قرار میگیرد. در حالی که به بخش تولید میدهید زمان بر و طولانی است لذا بانکها دوست دارند که با واردات کار کنند تا با تولید. آیا واقعاً یک میلیون شغل ایجاد شده است؟ نه من با نظرات کارشناسان عرصه اشتغال موافقم که میگویند کاری صورت نگرفته است بلکه از میزان شاغلین نیز کاسته شده است. این ادعای ایجاد اشتغال با واقعیت تطبیق ندارد. در مازندران بودم سوار تاکسی، راننده تاکسی میگفت که در یکی از این کارخانههای کوچک لبنیاتسازی کار میکردم اما با ورود شرکتهای بزرگ و البته وضعیت بد اقتصادی تعطیل شدیم و من مجبور به مسافر کشی شدم. ببینید همین که وزیر اقتصاد میگوید من به عنوان وزیر اقتصاد نمیتوانم بگویم وضعیت اقتصاد بد است خودش حرف بزرگی است که عمل چالش را نشان میدهد. نکته خاص دیگری دارید نه نکته دیگری نمانده است. گفتوگو: قاسم غفوری - مائده شیرپور
منبع : سیاست روز
دیدگاه تان را بنویسید