نشنال اینترست | مجله نشنال اینترست
رقابت ایران و اسرائیل در آسیای مرکزی | واکنش جمهوریهای سابق شوروی به احتمال جنگ ایران و اسرائیل
مجله نشنال اینترست در تحلیلی هشدار داد: در صورت ازسرگیری درگیری بین ایران و اسرائیل، کشورهای آسیای مرکزی نه تنها با پیامدهای اقتصادی، بلکه با خطر درگیری در یک منازعه گسترده روبرو خواهند شد.
مجله نشنال اینترست در تحلیلی هشدار داد: در صورت ازسرگیری درگیری بین ایران و اسرائیل، کشورهای آسیای مرکزی نه تنها با پیامدهای اقتصادی، بلکه با خطر درگیری در یک منازعه گسترده روبرو خواهند شد.
اگر ایران و اسرائیل به جنگ بازگردند، پنج جمهوری آسیای مرکزی نهتنها با تبعات اقتصادی، بلکه با خطر جدیتر درگیر شدن در یک منازعه فراگیر روبهرو خواهند شد. این کشورها برای حفظ بیطرفی، تنوعبخشی به روابط و گسترش پیوندهای اقتصادی تلاش زیادی کردهاند. حفظ این دستاوردها نیازمند موازنهای ظریف است که ضمن دفاع از منافع ملی، منطقه را از شوکهای بیرونی مصون نگه دارد. در چشمانداز ژئوپولیتیک ناپایدار کنونی، ثبات آینده آسیای مرکزی ممکن است به توانایی این کشورها در حفظ فاصله برابر از رقابت قدرتهای بزرگ و درگیریهای منطقهای وابسته باشد.
نشنال اینترست نوشت: اگر ایران و اسرائیل دوباره وارد جنگ شوند، آسیای مرکزی نهتنها با پیامدهای اقتصادی، بلکه با خطر درگیر شدن در یک منازعه گستردهتر روبهرو خواهد شد.
در ادامه این مطلب آمده است: آتشبسی که در ماه ژوئن میان ایران و اسرائیل و با میانجیگری دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، برقرار شد ممکن است دوام نیاورد. فروپاشی این آتشبس، بازتابی فراتر از خاورمیانه خواهد داشت. برای کشورهای آسیای مرکزی، آغاز دوباره جنگ میتواند مسیرهای حیاتی تجارت را مختل کند، پیوندهای اقتصادی را به خطر اندازد و توازن ژئوپولیتیک شکنندهای را بر هم زند.
منافع آسیای مرکزی در جنگ احتمالی ایران و اسرائیل
کشورهای آسیای مرکزی در هر جنگی که ایران در آن دخیل باشد ذینفعاند. در ماه ژوئن، این جمهوریهای سابق شوروی در واکنش به جنگ ایران و اسرائیل — که شامل حملات آمریکا به تأسیسات هستهای ایران نیز میشد — خواستار کاهش تنش شدند و همزمان تلاش کردند مانع از سرایت بیثباتی به منطقه خود شوند.
مسعود پزشکیان: شرم بر خودفروختگانی که پشت اسرائیل ایستادند | مدعیان دروغین حقوق بشر، حامیان بمباران مردم ایرانند
برای ترکمنستان، تنها جمهوری آسیای مرکزی که با ایران مرز مشترک دارد، خطر سرایت مستقیم درگیری بسیار بالا بود. با این حال، برای قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان نیز اوضاع حساس بود و هر یک در معرض تبعات گسترده جنگ قرار داشتند. در حالی که خاورمیانه بیش از پیش در بحران فرو میرفت، هر پنج کشور آسیای مرکزی با احتیاط روابط خود را با ایران، اسرائیل، چین، روسیه و غرب مدیریت کردند.
قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان میدانند که اتکای صرف به بخشهای نفت و گاز نمیتواند آینده اقتصادی پایداری برایشان تضمین کند. از این رو، مسیرهای تجاری برای سلامت بلندمدت اقتصادیشان اهمیتی حیاتی دارد. این کشورها میکوشند نقش مرکزیتری در کریدورهای تجاری ایفا کنند و به بازیگران کلیدی در پیوند شرق–غرب و شمال–جنوب بدل شوند.
با توجه به اینکه همه آنها کشورهایی محصور در خشکی یا حتی «دو برابر محصور در خشکی» هستند، نمیتوان ارزش حفظ روابط با ایران را برایشان بیش از حد توصیف کرد، زیرا این روابط دسترسی آنها را به خلیج فارس و بهتبع آن، بازارهای جهانی فراهم میکند.
بندر عباس بهویژه در این زمینه یک نقطه کلیدی است. گرچه تحریمهای غربی و سازمان ملل علیه ایران مانعی برای گسترش تعاملات اقتصادی عمیقتر با تهران به شمار میرود، اما کشورهای آسیای مرکزی همچنان ایران را به عنوان مسیر حیاتی مینگرند — مسیری که برای شکوفایی بلندمدت اقتصادشان ضروری است.
نفوذ فرهنگی ایران در آسیای مرکزی
نفوذ ایران در آسیای مرکزی بر پایه قرنها تاریخ، زبان و فرهنگ مشترک استوار است. تهران بر این میراث تمدنی تأکید دارد تا این منطقه را در حوزه نفوذ خود جای دهد. روشنترین نمونه این تلاش در تاجیکستان، تنها کشور فارسیزبان آسیای مرکزی، دیده میشود؛ جایی که پیوندهای زبانی و فرهنگی، پایه نفوذ نرم ایران را تشکیل میدهد.
دکتر شیرین هانتر، پژوهشگر ارشد مرکز تفاهم اسلامی–مسیحی دانشگاه جورجتاون و دیپلمات پیشین ایران پیش از سال ۱۹۷۹، میگوید: «تا پیش از روسیسازی در قرن نوزدهم و شورویسازی در قرن بیستم، زبان و سنتهای ادبی فارسی در سراسر منطقه رایج بود. این میراث هنوز هم منبعی از جاذبه نسبت به ایران است، بهویژه در تاجیکستان و ازبکستان که جمعیت تاجیک زیادی دارند و زبان آنها به شدت از فارسی تأثیر گرفته است.»
با این حال، ایدئولوژی موجب بروز مشکلاتی میان تهران و جمهوریهای آسیای مرکزی شده و نشاندهنده ناتوانی تهران در بهرهگیری مؤثر از اشتراکات فرهنگی و تاریخی است. این شکاف، در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ باعث بروز تنشهای قابل توجهی میان ایران و دولتهای سکولار آسیای مرکزی شد؛ دولتهایی که تازه استقلال یافته بودند و با خطر تروریسم جهادی دستوپنجه نرم میکردند.
برای نمونه، ازبکستان در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ شاهد بمبگذاریها و حملات گروههای جهادی خشونتطلب بود. در تاجیکستان، حمایت گذشته ایران از حزب نهضت اسلامی روابط دو کشور را تیره کرد. تا میانه دهه ۲۰۱۰، دوشنبه دفاتر فرهنگی ایران را در خاک خود بست.
هرچند روابط دوشنبه و تهران تا پایان همان دهه دوباره گرمتر شد، اما آن اختلاف دیپلماتیک نشان داد که نفوذ ایران — هرچند ریشهدار در زبان و فرهنگ مشترک — در بسیاری از بخشهای آسیای مرکزی با بدبینی ایدئولوژیک و نگرانی ژئوپولیتیک نگریسته میشود. افزون بر این، شکاف ترک–ایرانی (ترکو-فارسی) نیز مانع دیگری در گسترش روابط عمیقتر ایران با چهار کشور تُرکزبان منطقه است.
دکتر «سانات کوشکومبایف»، پژوهشگر ارشد مؤسسه مطالعات استراتژیک قزاقستان، در گفتوگویی با نویسنده مقاله توضیح میدهد: «میراث اسلامی مشترک و قرنها نفوذ فرهنگی ایران بر آسیای مرکزی، زمینهای مطلوب برای روابط میان قزاقستان و ایران فراهم کرده است. این عوامل موجب درک متقابل انسانی و تسهیل تعاملات دیپلماتیک میشوند. قزاقستان برای تاریخ و فرهنگ غنی ایران احترام عمیقی قائل است. با این حال، مذهب و فرهنگ عوامل تعیینکننده در سیاست خارجی قزاقستان سکولار نیستند.»
او افزود: «روابط آستانه با تهران بر مبنای همبستگی مذهبی بنا نشده — اسلام سنی قزاقستان تفاوت چشمگیری با تشیع ایران دارد — بلکه بر پایه محاسبات اقتصادی و ژئوپولیتیکی است. اشتراک فرهنگی ابزاری سودمند برای قدرت نرم و دیپلماسی است، اما اولویتها همچنان امنیت و منافع اقتصادی متقابلاند.»
کشورهای آسیای مرکزی همچنان همان پیام دهه ۱۹۹۰ را به تهران میفرستند: آنها هیچ علاقهای به الگوی سیاسی جمهوری اسلامی ندارند. بهعبارتی، از نظر سیاسی ایران را شریک دلخواهی نمیدانند. اما در عین حال مایلاند از ایران بهعنوان مسیر ترانزیتی برای حمل کالا بین شرق و غرب استفاده کنند. از این جهت، به گفته «بروس پانیه»، پژوهشگر مرکز تحقیقات توران و عضو هیئت مدیره مرکز سیاست خزر، این جمهوریهای شوروی سابق اکنون به تهران نزدیکتر از هر زمان دیگری هستند.
در نهایت، هرچند جمهوریهای آسیای مرکزی ایران را به عنوان مسیر تجاری ارزشمند میدانند و خواهان روابط بدون تنش با تهران هستند، اما بههیچوجه نمیخواهند منازعات میان جمهوری اسلامی و ائتلاف آمریکا–اسرائیل به خاک آنها کشیده شود. پانیه میگوید: «این کشورها نمیخواهند با دیدگاه سیاسی ایران نسبت به جهان همسو شوند یا در هیچیک از اختلافات ایران با سایر کشورها جانب آن را بگیرند. آنها نمیخواهند هیچ کشوری را حذف کنند، از جمله ایران، اما کاملاً آگاهاند که نزدیک شدن بیش از حد به تهران ممکن است به روابطشان با شرکای دیگر، از جمله کشورهای غربی که منابع مالی بسیار بیشتری در اختیار دارند، آسیب بزند.»
در عین حال، این کشورها روابط نزدیکی با روسیه دارند — کشوری که رابطهاش با ایران زمینهساز نقشی برای تهران در آسیای مرکزی است. با این وجود، در حالی که مسکو درگیر جنگ اوکراین است و از سوی اتحادیه اروپا و ناتو در منطقه به چالش کشیده میشود، نفوذ روسیه دیگر مانند گذشته قوی نیست. افزون بر این، گرچه ایران بازیگر اصلی در ساختار امنیتی آسیای مرکزی نیست، اما یک استثنا وجود دارد: همکاری در مقابله با شاخه خراسان گروه دولت اسلامی (داعش) در افغانستان — گروهی که چشم به آسیای مرکزی دوخته است.
نقش پنهان اسرائیل در محاسبات استراتژیک آسیای مرکزی
هر پنج کشور آسیای مرکزی با اسرائیل روابط دیپلماتیک دارند. در مورد قزاقستان و ازبکستان، این روابط از طریق سفارتخانههای متقابل و تبادل سفیر برقرار است؛ در حالی که قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان از طریق دفاتر نمایندگی در سفارتخانههای کشورهای همسایه با اسرائیل ارتباط دارند. یکی از نگرانیهای دیرینه ایران این است که اسرائیل ممکن است در آینده از این روابط برای مقابله با ایران از شرق استفاده کند. تهران بهویژه نگران فعالیتهای جاسوسی احتمالی اسرائیل در ترکمنستان است که ۱۱۴۷ کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد.
برخلاف جمهوری آذربایجان، کشورهای آسیای مرکزی اجازه ندادهاند خاکشان برای اهداف ضدایرانی اسرائیل مورد استفاده قرار گیرد. این کشورها تلاش میکنند روابط خود با ایران و اسرائیل را به شکل واقعگرایانه و بر اساس منافع متقابل تنظیم کنند.
در جریان جنگ اسرائیل علیه غزه، کشورهای آسیای مرکزی در سازمان ملل در کنار اکثریت کشورهای مسلمان و جنوب جهانی قرار گرفتند و اقدامات اسرائیل علیه فلسطینیان را محکوم کردند. برای مثال، ازبکستان به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل رأی داد که خواستار عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی از سال ۱۹۶۷ بود؛ دو ماه بعد، قزاقستان و قرقیزستان به درخواست ترکیه برای تحریم جهانی تسلیحات علیه اسرائیل پیوستند. با این حال، هیچیک از این اقدامات نمادین با گامهای عملیتری مانند اخراج سفیران، کاهش سطح روابط یا تحریم اقتصادی اسرائیل همراه نشد.
«آیگریم تورگونبایوا»، روزنامهنگار مستقر در بیشکک، در گفتوگویی با نویسنده میگوید: «روابط قرقیزستان با اسرائیل رسمی اما محدود است. بیشکک میان ایران و اسرائیل تعادل دیپلماتیک برقرار میکند و از جانبداری خودداری میورزد. سیاست این کشور مبتنی بر عملگرایی و حفظ روابط سازنده با همه شرکاست.»
روابط قزاقستان با اسرائیل حول فناوری، کشاورزی و پزشکی میچرخد. دکتر کوشکومبایف در گفتوگو با نویسنده اشاره کرد: «نوآوریهای اسرائیلی به قزاقستان در مدرنسازی اقتصاد کمک میکند.»
اما آستانه اجازه نمیدهد این روابط به بهای از دست دادن همکاری با ایران تمام شود — همکاریای که برای اقتصاد قزاقستان در زمینه حملونقل، کریدور بینالمللی شمال–جنوب، تجارت غلات و فلزات و تعامل با سایر کشورهای حاشیه خزر حیاتی است.
او توضیح داد: «قزاقستان به دنبال خشنود کردن هیچ طرفی نیست. سیاست آستانه مبتنی بر تعامل عملگرایانه بر اساس اصل "هم این و هم آن" است، نه "این یا آن". جوهر این راهبرد در توسعه مشارکتهای سودمند با هر دو کشور ایران و اسرائیل نهفته است.»
کوشکومبایف افزود: «آستانه به روشنی منافع خود را تفکیک میکند: جغرافیا و ترانزیت با ایران، نوآوری و فناوری با اسرائیل. این رویکرد عملگرایانه به قزاقستان امکان میدهد با هر دو کشور روابط سازنده داشته باشد و از انتخاب نامطلوب میان آنها بپرهیزد.»
افکار عمومی درباره ایران و اسرائیل
نگرش مردم آسیای مرکزی نسبت به ایران و اسرائیل یکدست نیست. این دیدگاهها بر پایه ساختار فرهنگی و تجربه تاریخی هر کشور تفاوت دارد. برای نمونه، تاجیکستان احساس نزدیکی فرهنگی بیشتری با ایران دارد، زیرا زبان، ادبیات و سنتهای فرهنگی مشترک دو کشور پیوندی دیرینه ایجاد کرده است. این نزدیکی تاریخی و زبانی موجب شده بخشی از مردم تاجیکستان، علیرغم تنشهای سیاسی دورهای میان تهران و دوشنبه، در منازعات ایران و اسرائیل بیشتر جانب تهران را بگیرند.
در مقابل، در سایر جمهوریهای آسیای مرکزی که چنین اشتراکاتی وجود ندارد، ایران جایگاه حاشیهایتری در ذهن مردم دارد و افکار عمومی بیشتر از زاویه نگرانیهای عملی و مسائل داخلی شکل میگیرد تا پیوندهای مذهبی یا ایدئولوژیک.
در قرقیزستان، مانند تقریباً تمام کشورهای مسلمان و جنوب جهانی، حمایت از آرمان فلسطین در میان مردم گسترده است، اما درگیری ایران و اسرائیل برای بیشتر شهروندان موضوعی دور و بیارتباط با زندگی روزمره محسوب میشود.
در قزاقستان، افکار عمومی بهطور کلی از سیاست خارجی متوازن، فعال و غیرمداخلهجویانه دولت حمایت میکند. اکثر شهروندان ثبات منطقهای را برای توسعه کشور و انسجام داخلی حیاتی میدانند. عملگرایی محتاطانه آستانه مبتنی بر ترجیح راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک برای درگیری ایران و اسرائیل است. این موضع بیطرفانه با دیدگاه عمومی جامعه قزاقستان همخوانی دارد.
در مجموع، این دیدگاههای مردمی نشان میدهد که گرچه عوامل تاریخی، فرهنگی و مذهبی در شکلگیری احساسات نسبت به منازعه ایران و اسرائیل نقش دارند، اما ملاحظات عملی — از ثبات داخلی تا اهداف توسعه ملی — در نهایت چارچوب سیاسی را تعیین میکنند که در آن دولتها و جوامع آسیای مرکزی با این بحران ژئوپولیتیک مواجه میشوند.
آسیای مرکزی؛ گرفتار میان منازعه و اتصال
تمام این عوامل به یک خطر فوری برای منطقه منتهی میشوند. اگر خصومتها از سر گرفته شود، پیامدهای آن برای آسیای مرکزی عمیق خواهد بود. رویارویی دوباره میان تهران و اورشلیم میتواند به سرعت به آتشی گستردهتر در منطقه بدل شود و نگرانی شدیدی در میان سیاستگذاران این کشورها برانگیزد. مقامات پنج جمهوری سابق شوروی بهخوبی میدانند که فروپاشی این آرامش شکننده بهایی سنگین در پی خواهد داشت — از جمله اختلال در مسیرهای تجاری، فشار بر همپیمانیهای دیپلماتیک و افزایش ناامنی در کریدورهای لجستیکی کلیدی که پایه اقتصاد ملی آنها را تشکیل میدهد.
این خطر فراتر از اقتصاد است. ترور «خاخام زوی کوگان» در نوامبر ۲۰۲۴ — که گفته میشود توسط اتباع ازبک در امارات متحده عربی انجام شد — توان بالقوه ایران برای بهکارگیری «نیروهای نیابتی» در آسیای مرکزی را برجسته کرد. در صورت بروز دوباره درگیری ایران و اسرائیل، این نگرانیها بار دیگر زنده خواهد شد و آسیای مرکزی ممکن است به صحنه عملیات شبهنظامیان بدل شود و در گرداب بحران خاورمیانه فرو رود.
اگر ایران و اسرائیل به جنگ بازگردند، پنج جمهوری آسیای مرکزی نهتنها با تبعات اقتصادی، بلکه با خطر جدیتر درگیر شدن در یک منازعه فراگیر روبهرو خواهند شد. این کشورها برای حفظ بیطرفی، تنوعبخشی به روابط و گسترش پیوندهای اقتصادی تلاش زیادی کردهاند. حفظ این دستاوردها نیازمند موازنهای ظریف است که ضمن دفاع از منافع ملی، منطقه را از شوکهای بیرونی مصون نگه دارد. در چشمانداز ژئوپولیتیک ناپایدار کنونی، ثبات آینده آسیای مرکزی ممکن است به توانایی این کشورها در حفظ فاصله برابر از رقابت قدرتهای بزرگ و درگیریهای منطقهای وابسته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید