خوب بودنِ مداوم
استرسِ «خوب بودنِ مداوم»؛ فشار پنهان آدمهایی که همیشه قوی به نظر میرسند
همه آدمها دوست دارند قوی باشند و همه از آدمهایی که قوی هستند و در موقعیتها خم نمیشوند، لبخند همیشگی روی لبانشان جا خوش کرده، منطقیاند و انگار هیچ چیز نمیتواند آنها را از پا دربیاورد خوششان میآید! اما آیا پشت این آرامش ظاهری، کشتی سالمیست که به ساحل رسیده و لنگر انداخته؟ یا به خاطر «همیشه خوب بودن» خستگی و اضطرابهایی جا خوش کرده که باورکردنی نیست؟!

همه آدمها دوست دارند قوی باشند و همه از آدمهایی که قوی هستند و در موقعیتها خم نمیشوند، لبخند همیشگی روی لبانشان جا خوش کرده، منطقیاند و انگار هیچ چیز نمیتواند آنها را از پا دربیاورد خوششان میآید! اما آیا پشت این آرامش ظاهری، کشتی سالمیست که به ساحل رسیده و لنگر انداخته؟ یا به خاطر «همیشه خوب بودن» خستگی و اضطرابهایی جا خوش کرده که باورکردنی نیست؟!
- آدمهای به ظاهر قوی، یاد گرفتهاند همیشه بگویند «من خوبم»، حتی وقتی نیستند. دیگران به آنها تکیه میکنند، چون مطمئناند این آدمها فرو نمیریزند. و همینجا، نقطهی آغاز فرسودگی است: وقتی دیگر اجازه نداری ضعیف باشی.
«خوب بودن» در ظاهر، فضیلتی است؛ اما وقتی تبدیل به نقاب میشود، آرامآرام روح را میخورد و فرسوده میکند.
فردی که همیشه باید قوی بماند، به مرور از احساسات خود جدا میشود ؛ چون باور دارد اگر اندوهش را نشان دهد، دیگر همان تصویری نخواهد بود که از او انتظار میرود.
- جامعه ما از کودکی، «تحمل» را ستایش میکند و «آسیبپذیری» را ضعف میداند. به همین دلیل، بسیاری از آدمها به مرور یاد گرفتهاند رنجشان را پنهان کنند و خستگیشان را لبخند بزنند.
این فشار پنهان، در روانشناسی با مفهومی نزدیک به «تابآوری سمی» به یادآورده میشود. جایی که قدرتِ بیش از حد، خودش تبدیل به عامل آسیب میشود.
افرادی که زیر این نقاب زندگی میکنند، معمولاً دیر به کمک روانی فکر میکنند. چون در ذهنشان، «درخواست کمک» با «شکست» یکی است. اما در واقع، پذیرفتن ضعف، یکی از سالمترین و شجاعانهترین رفتارهای انسانی است.
- در دنیایی که همه برای بقا در حال نمایش قدرتاند، شاید مهمترین جسارت این باشد که بگویی: «من خستهام.»
نه برای جلب ترحم، که برای صادقبودن با خودت. آدمهایی که همیشه قویاند، گاهی فقط دنبال آغوشی امن میگردند تا برای چند دقیقه، نقابشان را بردارند.
و شاید بزرگترین مهربانی ما در حق آنها این باشد که بهشان اجازه بدهیم انسان باشند؛ نه همیشه قوی، نه همیشه آرام، فقط انسانی خسته با حق استراحت، اشک، و صداقت.
دیدگاه تان را بنویسید