معرفی کتاب | معرفی کتاب ذهن آزاد شده
معرفی کتاب ذهن آزاد شده | چگونه به سمت آنچه مهم است حرکت کنیم
استیون هیز در این کتاب میگوید تغییر اصلی این است که تمرکزمان را از چه فکر و احساسی داریم به چگونه با آنها ارتباط برقرار میکنیم منتقل کنیم.

استیون هیز در این کتاب میگوید تغییر اصلی این است که تمرکزمان را از چه فکر و احساسی داریم به چگونه با آنها ارتباط برقرار میکنیم منتقل کنیم.
کتاب ذهن آزاد شده نوشتهی استیون هیز یک راهنمای عملی و علمی برای زندگی با انعطافپذیری روانشناختی است؛ مفهومی که به ما کمک میکند در برابر چالشها و دردهای زندگی نه فقط مقاومت کنیم، بلکه با آنها زندگی و رشد کنیم. دکتر استیون هیز در این کتاب، که بر اساس مدل درمانی مبتنیبر پذیرش و تعهد (ACT) نوشته شده، نشان میدهد چطور میتوانیم از افکار و احساسات منفی فاصله بگیریم و زندگیای پرمعنیتر و آزادتر بسازیم.
دربارهی کتاب ذهن آزاد شده
کتاب ذهن آزاد شده (A Liberated Mind: How to Pivot Toward What Matters) با لحظه الهامبخشی آغاز میشود که استیون هیز (Steven C. Hayes) در اوج یک حمله پانیک تجربه کرد و به روایتی قدرتمند از کشفهای علمی میرسد؛ روایتی سرشار از داستانهای تأثیرگذار و توصیههای عملی برای بهکارگیری فوری مهارتهای انعطافپذیری. استیون هیز نشان میدهد که چگونه با اجازه دادن به خود برای «کاملاً احساس کردن» و «آزادانه اندیشیدن»، میتوانیم به آنچه واقعاً برایمان اهمیت دارد، متعهد شویم. در نهایت، میتوانیم زندگیای بسازیم که بازتابدهنده ارزشها و کیفیتهایی باشد که خودمان انتخاب کردهایم.
درواقع نکتهی کلیدی این کتاب این است که اگر از مسئلهای رنج میبرید به سبب ارزشی است که از درون به آن مسئله میدهید. اگر شما از افسردگی رنج میبرید به احتمال زیاد فردی هستید که مشتاق است کاملاً احساس کند و اگر با اضطراب اجتماعی دست و پنجه نرم میکنید به این دلیل است که مشتاق ارتباط با دیگران هستید. به عبارتی، شما معمولاً از چیزی درد میکشید که برایتان ارزش دارد. شایان ذکر است که نکته درمان بر مبنای پذیرش و تعهد نه حذف درد بلکه تمرکز روی آن ارزشهایی است که باعث میشود درد بکشید.
وقتی درد، مسیر زندگی را روشن میکند
کتابهای عامهپسند به ما وعده میدهند که میتوانیم و باید یاد بگیریم حالمان خوب باشد، اضطرابمان را کنترل کنیم یا از افسردگی رها شویم، اما کمتر دربارهی اینکه چگونه از تجربیات خود یاد بگیریم، حرف میزنند. داروهای ما ضدافسردگی، ضداضطراب یا ضدروانپریشی نام دارند، انگار تنها هدف منطقی این است که آنها را حذف کنیم. اختلالات ما «اختلالات خلقی» یا «اختلالات فکری» یا «اختلالات اضطرابی» نامیده میشوند که باز هم نگاه فرهنگی را تقویت میکند که اغلب آشکارا با هر چیز دردناک دشمنی دارد. اما استیون هیز عقیدهی دیگری دارد.
هستی اصلی حرف استیون هیز این است که مشکل اصلی ما، «وجود احساسات منفی» یا «افکار آزاردهنده» نیست؛ مشکل این است که چطور با آنها برخورد میکنیم. بیشتر آدمها سعی میکنند افکار بد را حذف کنند یا دردها را نادیده بگیرند، اما استیون هیز میگوید این راهحلها معمولاً خود مشکل را بزرگتر میکند. در عوض، او پیشنهاد میکند یاد بگیریم با این تجربهها همزیستی کنیم، آنها را بپذیریم و حتی از آنها برای ساختن زندگی معنادار استفاده کنیم. ضمن اینکه نویسنده معتقد است که این مهارتها تقریباً در تمام حوزهها کاربرد دارند.
شش مهارت انعطافپذیری که استیون هیز در کتاب ذهن آزاد شده معرفی میکند، مجموعهای قدرتمند میسازند چون هر یک به ما کمک میکنند یکی از شش معیار اساسی برای تکامل را برآورده کنیم. آنها ابزارهایی به ما میدهند تا عمداً زندگیمان را در مسیر ارزشهایمان تغییر دهیم. نویسنده با داستانهای شخصی خودش (مثل تجربه حملات پانیک و رسیدن به نقطه فروپاشی) و مثالهای علمی، نشان میدهد که چطور این شش مهارت میتوانند کمک کنند از دلِ درد و رنج، معنا و هدف بیرون بکشیم چون او معتقد است درد و هدف دو روی یک سکهاند.
استیون هیز در این کتاب میگوید تغییر اصلی این است که تمرکزمان را از چه فکر و احساسی داریم به چگونه با آنها ارتباط برقرار میکنیم منتقل کنیم. به طور مشخص، تمرکز جدید بر یادگیری این است که از افکارمان یک قدم فاصله بگیریم، آنها را ببینیم و نسبت به تجربه خود گشوده باشیم. این گامها مانع از آن میشوند که با تلاش برای اجتناب یا کنترل افکار و احساسات، به خودمان آسیب بزنیم و در عوض انرژیمان را صرف اقداماتی مثبت کنیم که میتوانند رنجمان را کاهش دهند.
کتاب ذهن آزاد شده برای شما مناسب است اگر
دنبال راهی برای کنار آمدن با اضطراب، افسردگی یا دردهای ذهنی بدون فرار یا سرکوب آنها هستید؛
میخواهید یاد بگیرید چگونه احساسات و افکار منفیتان را بپذیرید و به جای مبارزه با آنها، با آنها همزیستی کنید؛
دوست دارید زندگی معنادار و متناسب با ارزشهای شخصیتان بسازید.
در بخشی از کتاب ذهن آزاد شده: چگونه به سمت آنچه مهم است حرکت کنیم میخوانیم
حالا در ذهنتان یک گام از فهرستتان دور شوید و از خودتان بپرسید اگر همین مسیر را ادامه دهم، آیا باز هم همان دستاوردهایی را خواهم داشت که حالا دارم؟ وقتی به پاسخ فکر میکنید، دیکتاتور درونتان مخالفت میکند. برخی از روشهایتان ممکن است بهطور انکارناپذیری منطقی به نظر برسند. اما دوباره بررسی کنید؛ آیا برایتان مفید بودهاند؟ کاملاً اثربخش بودهاند؟ و در طولانیمدت کارایی داشتهاند؟
زمان پاسخ به این پرسش رسیده است: به کدامیک اعتماد دارید: صدای ذهنتان یا تجربهتان؟ چه چیزی بهطرز انکارناپذیری میتواند منطقیتر از کنارگذاشتن «راهحلهایی» باشد که بنا بر تجربههای واقعی شما تأثیری نداشتهاند؟
با مطالعهی این فصلها، درمییابید که تکرار فرایند نوشتنِ راهحلهایی که به کار گرفتهاید و بررسی دقیق تأثیر آنها در طولانیمدت یا کوتاهمدت، مفید خواهد بود. انتظار دارم از اینکه چند روش جدید بسیار مؤثر را به فهرستتان اضافه کردهاید، دلگرم شوید.
آخرین گام مقدماتی که شاید بخواهید بردارید، ارزیابی میزان انعطافپذیری روانشناختیتان است که میتوانید در طولانیمدت، از آن بهعنوان معیاری برای سنجش پیشرفت خود در ایجاد مهارتها استفاده کنید. همین کار را با شرکتکنندگان در مطالعاتمان انجام میدهیم. قبلاز شروع آموزشها از آنها میخواهیم فرمهای ارزیابی را پر کنند و بعداز پایان تمرینها هم دوباره از آنها میخواهیم این ارزیابی را انجام دهند. گاهی پساز چند ماه دوباره وضعیتشان را پیگیری میکنیم و از آنها میخواهیم باز هم این ارزیابیها را انجام دهند. در وبگاهم یک ارزیابی کلی ارائه کردهام، همچنین ارزیابیهایی متناسب با عارضههای خاص: دیابت، صرع، سرطان، سوءمصرف مواد، کاهش وزن و بسیاری عارضههای دیگر. اما برای آگاهی از مزایای یادگیری این تمرینها لازم نیست حتماً ارزیابی را انجام دهید. اگر نمیخواهید، مشکلی نیست.
دیدگاه تان را بنویسید