نوشتهای در کانالی تلگرامی به نقل از دکتر باستانی پاریزی دربارۀ واژههای فارسی در زبان اردو که در پاکستان به کار میرود، جلب توجه کرد اما چون راستیآزماییِ آنچه درفضای مجازی و شبکههای اجتماعی میخوانیم لازم است و اصل کتابی که به عنوان منبع معرفی شده بود هم در دسترس نبود، از آقای رضا شاهملکی تاریخپژوه -و به طور خاص «باستانی پاریزیپژوه»- صحت انتساب را جویا شدیم و به طرفهالعینی تصویر صفحه 244 کتاب را فرستادند و مشخص شد درست است و در کتاب خواندنی «از پاریز تا پاریس» آمده است.
هر چند در «باغ ادبیات ایران؛ خوشهای و توشهای» بنابر این است که مخاطب را در لذت متن و فرم فارغ از محتوا و بهره از متون کلاسیک اعم از شعر و نثر شریک کنیم و وجه ادبی داستان میچربد، اما وقتی صحبت از کلمه باشد به هر جا میتوان سرک کشید.
دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی استاد فقید تاریخ اگرچه در ادبیات داعیه نداشت اما با نثر بسیار شیرین و مردمفهم و مردمپسند و مردمگرای خود به ادبیات هم خدمت کرد:
«در پاکستان نامهای خیابانها و محلات اغلب فارسی و صورت اصیلِ کلمات قدیم است. خیابانهای بزرگ دوطرفه را شاهراه مینامند، همانکه ما امروز «اتوبان» میگوییم!
بنده برای نمونه و محض تفریح دوستان، چند جمله و عبارت فارسی را که در آنجاها بهکار میبرند و واقعا برای ما تازگی دارد در اینجا ذکر میکنم که ببینید زبان فارسی در زبان اردو چه موقعیتی دارد.
- نخستین چیزی که در سر بعضی کوچهها میبینید، تابلوهای رانندگی است. در ایران ادارۀ راهنمایی و رانندگی، بر سر کوچهای که نباید از آن اتومبیل بگذرد مینویسد: «عبور ممنوع» و این هر دو کلمه عربی است، اما در پاکستان گمان میکنید تابلو چه باشد؟ «راهبند»!
تاکسییی که مرا به "قونسُلگری" ایران درکراچی میبرد، کمی از قونسلگری گذشت، خواست بهعقب برگردد، یکی از پشت سر به او فرمان میداد، در چنین مواقعی ما میگوییم: عقب، عقب، عقب، خوب! اما آن پاکستانی میگفت: واپس، واپس، بس! و این حرفها در خیابانی زده شد که به «شاهراه ایران» موسوم است.
این مغازههایی را که ما قنادی میگوییم (و معلوم نیست چگونه کلمۀ قند صیغۀ مبالغه و صفت شغلی قناد برایش پیدا شده و بعد، محل آن را قنادی گفتهاند!) آری همین دکانها را در آنجا «شیرینکده» مینامند یا آنچه ما هنگام مسافرت «اسباب و اثاثیه» میخوانیم، در آنجا «سامان» میگویند.
سلام البته در هر دو کشور سلام است، اما وقتی کسی به ما لطف میکند و چیزی میدهد یا محبتی ابراز میدارد، ما اگر خودمانی باشیم میگوییم: ممنونم، متشکرم، اگر فرنگیمآب باشیم میگوییم «مرسی» اما در آنجا کوچک و بزرگ، همه در چنین موردی میگویند:« مهربانی!»
آنچه ما شلوار گوییم در آنجا «پاجامه» خوانده میشود و قطار سریعالسیر را در آنجا «تیز خُرام» میخوانند!
جالبترین اصطلاح را در آنجا من برای "مادرزن" دیدم، آنها این موجودی را که ما مرادف با دیو و غول آوردهایم! «خوشدامن» گفتهاند. واقعا چقدر دلپذیر و زیباست.»
دیدگاه تان را بنویسید