ارسال به دیگران پرینت

حملۀ روسیه به اوکراین؛ کو میانجی؟

وقتی جنگ ایران و عراق درگرفت شخصیت‌هایی در اندازۀ دبیر کل سازمان ملل، دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی، رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین و نخست وزیر سوئد برای میانجی‌گری به تهران و بغداد سفر می‌کردند. چرا؟ چون هم اعتبار بین‌المللی داشتند و هم مورد وثوق هر دو سو بودند. اکنون اما در جهان، سیاست‌مداران متوسط میدان‌دارند و آدم‌هایی در اندازۀ خاویر پرز دکوئه‌یار، حبیب شطی، یاسرعرفات و اولاف پالمه کم‌یاب شده‌اند اگر نگوییم نایاب. مهم تر این که هر دو طرف منازعه باید شخص میانجی را قبول داشته باشند در حالی که غالبا به یکی از دو سو گرایش دارند.

حملۀ روسیه به اوکراین؛ کو میانجی؟

مهرداد خدیر- پیشنهاد سران ترکیه و آذربایجان به اوکراین برای میانجی‌گری و گفت‌وگو با روسیه به قصد پایان مخاصمه بهانه‌ای است تا این پرسش طرح شود که چرا طی 16 روز گذشته کمتر شخصیت برجستۀ سیاسی به قصد میانجی‌گری وارد میدان شده یا پذیرفته نشده‌اند؟

   ولودمیر زلنسکی، رییس‌جمهوری اوکراین البته در واکنش به پیشنهاد رجب طیب اردوغان و الهام علی‌یف گفته «ما تنها می‌توانیم از این پیشنهاد استقبال کنیم» و این در حالی است که روسیه خود پیش از این به اوکراین پیشنهاد مذاکره داده بود به این شرط که از هدفِ عضویت در پیمان ناتو دست بکشد.

   دربارۀ بحران میانجی در جنگ روسیه علیه اوکراین این نکات و احتمالات را می‌توان مطرح کرد:

   1. یک طرف ماجرا غولی به نام روسیه است و سوی دیگر اوکراین و بیشتر به نزاعی درون خانوادگی می‌ماند که مجال دخالت را از دیگران می‌ستاند. درست است که اوکراین ترجیح داده به جانبی دیگر بگرود اما اگر بخواهد بازگردد و تعلق دوبارۀ خود به بلوک روسیه را اعلام کند دیگر نیاز به میانجی نیست و اگر نخواهد هم صلح و آشتی از هیچ میانجی برنمی‌آید.

  2. در صف‌بندی قطعنامۀ مجمع عمومی سازمان ملل 141 کشور روسیه را رسما متجاوز خواندند و تنها 5 کشور مخالفت کردند. طبعاً این کشورها نمی‌توانند یا نمی‌خواهند میانجی‌گری کنند و این کار تنها از عهدۀ آن 35 کشوری برمی‌آید که رأی ممتنع دادند. این کشورها هم به جز چین و هند رابطۀ متوازنی با هر دو سوی منازعه ندارند چون یا بیشتر به جانب روس‌ها گرایش دارند یا غرب. حکومت اسراییل البته وضعیت متفاوتی دارد و هر چند هم با غرب و هم با روسیه روابط نزدیک دارد اما تا کنون نتوانسته از عهدۀ این کار برآید. چرا که انتظار ایالات متحده از اسراییل همراهی است نه میانجی‌گری و از این که سوژۀ اول نباشند ناخرسند نیستند.

  3. وقتی جنگ ایران و عراق درگرفت شخصیت‌هایی در اندازۀ دبیر کل سازمان ملل، دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی، رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین و نخست وزیر سوئد برای میانجی‌گری به تهران و بغداد سفر می‌کردند. چرا؟ چون هم اعتبار بین‌المللی داشتند و هم مورد وثوق هر دو سو بودند. اکنون اما در جهان، سیاست‌مداران متوسط میدان‌دارند و آدم‌هایی در اندازۀ خاویر پرز دکوئه‌یار، حبیب شطی، یاسرعرفات و اولاف پالمه که مورد وثوق طرف‌های درگیر باشند کم‌یاب شده‌اند اگر نگوییم نایاب.

1

حتی برخی معتقدند پوتین یک سال است که سودای حمله به اوکراین را در سر می‌پروراند اما به تأخیر انداخت تا خانم آنگلا مرکل از رهبری آلمان و اروپا کنار برود. نه این که اگر همچنان صدراعظم بود موضع آلمان نرم‌تر بود اما پوتین ترجیح می‌داد با رهبران متوسط سر و کار داشته باشد.

4. برخی نگاه‌ها به میخاییل گورباچف آخرین رهبر اتحاد شوروی است تا کاری کند. چون 30 سال قبل یکی از توجیهات او این بود که ادامۀ تقابل شوروی و آمریکا به جنگ جهانگیر سوم و مناقشۀ اتمی می‌انجامید و حال که بار دیگر دنیا را چنان جنگی تهدید می‌کند می‌توان سراغ گورباچوف را گرفت اما فراموش نکنیم او 5 سال قبل از الحاق کریمه به روسیه پشتیبانی کرد و گفت اگراو هم جای پوتین بود همین کار را می‌کرد و پس از این موضع، ورود او به اوکراین به مدت 5 سال ممنوع شد. هر چند این 5 سال منقضی شده و اگرچه در آستانۀ 90 سالگی است اما همین پیشینه مجال موضع میانی را از او ستانده است. ضمن این که در هر دو سوی ماجرا کسانی خود گورباچوف را متهم می‌دانند و می‌گویند اگر شوروی فرونمی‌پاشید چنین جنگی هم درنمی‌گرفت.

2

 مشکل دیگر گورباچف این است که به لحاظ فکر و عمل نه به روسیۀ تزاری تعلق دارد چون دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی بوده، نه به روسیۀ استالینی چون میراث او را برچید، نه به روسیۀ یلتسین با نگاه به غرب و اتفاقا بیشتردر دورۀ پوتین قابل تعریف است و همین اگر غلیظ شود رضایت مسکو را در پی دارد نه کی‌یف را و مجال میانجی‌گری نمی‌دهد.

 

   5. اگر فیدل کاسترو و هوگو چاوز زنده بودند شاید برای میانجی‌گری قدم پیش می‌گذاشتند کما این که رأی ممتنع کوبا و ونزوئلا به قطعنامۀ مجمع عمومی به جای رأی مخالف و همراهی کامل با روسیه بسیاری را شگفت‌زده کرد. به جای این دو رهبر کاریزماتیک اما کسانی نشسته‌اند که در امور کشور خود هم مانده‌اند چه رسد به این که بخواهند میانجی‌گری کنند و وزن و وقر بین المللی ندارند و همین که بتوانند از این آب گِل آلود ماهی بگیرند و از آمریکا امتیازی دریافت کنند کلاه خود را به آسمان می‌اندازند.

3

6. جنگ اوکراین از نگاه بسیاری در دنیا صحنۀ پیکار اقتدارگرایی با دموکراسی است. در ایران هم اقتدارگرایان که انتظار ایستادگی ولودیمیر زلنسکی در مقابل ولادیمیر پوتین را نداشتند در تحقیر رییس جمهوری اوکراین با هم مسابقه گذاشته‌اند و روزی نیست که از او با عنوان «دلقک» یاد نکنند. روزی به قدرت رسیدن خارج از نظم سرمایه‌داری ارزش است و روز دیگر سابقۀ فعالیت هنری و تلویزیونی نقطه ضعف. انگار پوتین یک فیلسوف یا ادیبی در حد داستایفسکی و تولستوی است.

  در این فضا نخبگان دموکراسی‌خواه نمی‌توانند موضع نگیرند و کوچک‌ترین ستایش دموکراسی و مقاومت، بخت وساطت را از آنان سلب می‌کند.

  7. از دبیر کل سازمان ملل هم کاری بر نمی‌آید حتی اگر شخصیتی بسیار قوی‌تر از مرد پرتغالی در نیویورک نشسته بود چون روسیه خود یکی از اعضای دایم شورای امنیت سازمان ملل است و طبعا هر قطعنامه علیه خود را وتو می‌کند، چنان که کرد و قطعنامۀ مجمع عمومی هم ضمانت اجرایی ندارد.

  دبیر کل برآیند نظران اعضای شورای امنیت را اجرا می کند و وقتی یک طرف دعوا روسیه باشد و چین هم چنین مأموریتی ندهد کاری از او برنمی آید. سازمان ملل، آتش‌نشان است و وقتی یک عضو مهم شورای امنیت آتش افروخته چگونه می‌تواند برای اطفا اقدام کند؟

 8. عرصه اما از میانجی‌های حقوقی (دولت ها و رهبران) و حقیقی (‌شخصیت‌های موجه بین‌المللی) بالکل هم خالی نیست. اما ترکیۀ عضو ناتو یا آذربایجان متحد ناتو چگونه می‌توانند اوکراین را به صرف نظر کردن از تقاضای عضویت در ناتو ترغیب کنند یا وقتی از اردوغان انتظار دارند تنگۀ بسفر را ببندد نقش میانجی را ایفا کند؟

   سکوت چین البته معنی‌دار است و به نقشۀ او برای عملیات مشابه برای تایوان تفسیر شده یا این که نمی‌ خواهد در دام بیفتد وفاصلۀ خود را با روسیه می خواهد حفظ کند.

 

   با این اوصاف گزاف نیست اگر گفته شود در این میان هیچ کشوری به اندازۀ هند قابلیت میانجی‌گری ندارد. چون هم با روسیه روابط نزدیک دارد و هم با کشورهای غربی. سنت فرهنگ سیاسی هندی‌ها البته بریتانیایی است. مجموع این عوامل سبب شده که اگر قرار بر میانجی‌گری باشد تنها از هند برآید اما مشکل هند هم این است که مانند دوران جواهر لعل نهرو و دخترش ایندیرا گاندی فقید رهبر کاریزماتیک و مورد احترام جامعۀ جهانی ندارد و بعید نیست پاکستانی‌ها یا سیک‌های خود هند به سُخره بگیرند.

4

   9. روز اول جنگ پاپ آرژانتینی در اقدامی بی‌سابقه به سفارت روسیه در مسکو رفت. او هم اما نفوذ سلف خود پاپ ژان پل دوم را ندارد. ضمن این که مسکو خود را مرکز مسیحیت ارتدوکس یا شرقی می‌داند و رهبر آن از روسیه حمایت کرده و نیروهای مقابل را شیطان دانسته بود.

در نگاهی دیگر این جدالی بین مسیحیت شرقی (ارتدوکس) و مسیحیت غربی (کاتولیک‌ها و واتیکان) هم هست اگر چه جلوه‌های از جنگ درون مذهبی را نمی‌بینیم اما همین‌که روسیه پش از فروپاشی اتحاد شوروی پرچم مسیحیت ارتدوکس را برداشته به این معنی است که زیر پرچم پاپ نیستند.

  10. با این اوصاف تنها از زبان خواجه شیراز می‌توان گفت:

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

 

   شاید هم برخی بگویند در دنیایی که بایدن و ماکرون و جانسون سران غرب باشند باید که پوتین به خود جرأت و جسارت بدهد. اما او هم خود تا قبل از قدرت گرفتن در کرملین سیاست‌مدار درجه اولی نبوده و به عنوان یک افسر اطلاعاتی امنیتی میانی شناخته می‌شده است.

   مشکل اصلی اما شاید جای دیگر باشد. رهبران روسیه و آمریکا به لحاظ فکری به دوران جنگ سرد تعلق خاطر دارند در حالی که دیگر رهبران و شخصیت‌های مؤثر دنیا از فضای قبل از 1990 و فروپاشی اتحاد شوروی فاصله گرفته‌اند.

 

منبع : عصر ایران
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه