ارسال به دیگران پرینت

دیاکو حسینی

برندگان و بازندگان جنگ اوکراین

اگر پوتین نتواند عملیات ویژه خود را ظرف چند روز کوتاه آینده با موفقیت کامل و ضمن پشتیبانی قابل توجهی از سوی مردم اوکراین به ثمر بنشاند، پیروزی یا شکست نظامی برای شخص او یک ناکامی به حساب خواهد آمد.

برندگان و بازندگان جنگ اوکراین

اگر پوتین نتواند عملیات ویژه خود را ظرف چند روز کوتاه آینده با موفقیت کامل و ضمن پشتیبانی قابل توجهی از سوی مردم اوکراین به ثمر بنشاند، پیروزی یا شکست نظامی برای شخص او یک ناکامی به حساب خواهد آمد.

بسیاری از ناظران انتظار نداشتند که روسیه به رغم آرایش ۱۹۰ هزار نفری نیروی نظامی در مرز با اوکراین تصمیم به حمله همه جانبه به این کشور بگیرد. بیشتر محتمل به نظر می‌رسید که هدف حمله، محدود به منطقه دونباس و دو استان سر به شورش برداشته‌ای لوهانسک و دونتسک باشد که بعد از وقایع سال ۲۰۱۴ مورد حمایت روسیه قرار داشتند و به دلیل برخورداری از اکثریت روس تبار آماده بودند که با هزینه اندکی از جانب روسیه استقلال خود را بدست آورند. حتی در این صورت هم بدون یک دستاویز موجه انجام یک حمله نظامی در نقض آشکار قوانین بین‌المللی با ساده‌ترین درس‌هایی که باید روسیه از جنگ‌های غرب در دهه‌های اخیر می‌گرفت، تعارض داشت. با این وجود، پوتین تمام این محاسبات را به هم زد و در غیرعاقلانه‌ترین اقدام ممکن، تصمیم به تهاجم گسترده به اوکراین بدون فراهم کردن مقدمات حقوقی کافی برای مشروعیت بخشیدن به آن گرفت. اکنون با گذشت نزدیک به یک هفته از آغاز این نبرد به رغم تلفات چشمگیر طرفین و خرابی‌های به بار آمده، به نظر می‌رسد حق با عقلانیتی بود که امتناع از یک حمله گسترده را پیش‌بینی می‌کرد. روسیه تا امروز از رسیدن به اهداف کامل بازمانده و حتی به آن نزدیک هم نیست. طولانی شدن جنگ فراتر از جدول زمانی مطلوب شده روسیه نه تنها به اوکراین کمک کرد که شوک اولیه ناشی از این حمله را پشت سر بگذارد و به تدریج سامان دهی تازه‌ای را برای مقاومت در برابر متجاوزان آغاز کند بلکه کشورهای غربی و ایالات متحده را که در روزهای نخست آماده تخلیه مقامات اوکراین به مناطق و کشورهای امن بودند، به آرامی گام‌های کم و بیش مؤثری را در تشکیل ائتلافی برای منزوی کردن روسیه از جمله از طریق صدور قطعنامه محکومیت روسیه در مجمع عمومی ملل متحد، وضع تحریم‌های اقتصادی و حمایت سیاسی و لجستیک از اوکراین برداشتند. هیچکدام از این اقدامات احتمالاً نخواهد توانست براحتی روسیه را به عقب برگرداند اما دستکم پیروزی آسان و بی‌دردسر روسیه را هم ناممکن می‌کند. برای پیش‌بینی نتیجه نهایی جنگ زود است اما تا همین امروز هم این جنگ به رغم آنکه تا روشن شدن همه ابعاد و نتایج آن فاصله زیادی داریم، برندگان و بازندگانی داشته است.

برندگان

چین: حداقل از سال ۲۰۱۲ که ایالات متحده استراتژی چرخش به آسیا را به میان کشید، از تمرکز بیش از حد نظامی آمریکا بر شمال شرق آسیا و احتمال وقوع درگیری نظامی نگران بوده است. بحران اوکراین با تشدید تنش در اروپا خواه ناخواه ولو موقتاً مانع از آن می‌شود که آمریکا با خیالی آسوده راهی مقابله با چین شود. پکن هوشمندانه ضمن مخالفت با تحریم روسیه از ایستادن تمام قد در کنار آن خودداری کرده تا از پیامدهای تشدید تنش غرب و روسیه نیز در امان بماند. بعلاوه، با ایستادن در کناری می‌تواند از مواهب تحریم روسیه شامل وابستگی بیشتر آن به پکن بهره‌مند شود. حمله روسیه به اوکراین آزمایشگاه مینیاتوری جنگی است که با حمله چین به تایوان می‌تواند رخ دهد با این تفاوت که چین با در اختیار داشتن موقعیت جغرافیایی بهتر، اقتصاد نیرومندتر و نفوذ بین‌المللی بیشتر، فاقد نقاط ضعفی است که روسیه را در این بحران رنج داده است. در پایان بهره‌مندی چین از این جنگ در صورتیکه بتواند به نحوی نقش می‌انجی را در خاتمه آن ایفا کند، به کمال خواهد رسید.

آلمان: شاید اگر جنگ اوکراین موجب اختلال انتقال گاز روسیه به اروپا می‌شد، صحبت از آلمان به عنوان یکی از برندگان این جنگ موضوعیت نداشت؛ اما روسیه و اوکراین آگاهانه و البته به دلایل مختلف، مانع ازمسدود شدن لوله‌های انتقال انرژی به اروپا شده‌اند. با این وجود آلمان فرصت پیدا کرد که ضمن افزایش نقش آفرینی سیاسی در این بحران، با اختصاص ۱۰۰ میلیارد یورو به بودجه دفاعی کاری را در تقویت قوای نظامی خود انجام دهد که در شرایط عادی می‌توانست به تشدید نگرانی کشورهای اروپایی از بازخیزی نظامی آلمان منجر شود.

آمریکا: چندپارچگی اروپا بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و در غیاب تهدید مشترکی که کشورهای اروپایی را حول آن گردهم بیاورد، یکی از مهمترین دلایلی بود که در دهه‌های اخیر از احساس نیاز اروپا به چتر حمایتی آمریکا و در نتیجه تبعیت اروپا از دستورکار امنیتی واشنگتن کاسته بود. اعاده ترس از یک روسیه‌ی گسترش طلب یکبار دیگر نیاز اروپا به ایالات متحده را برای دفاع از قاره یادآوری کرد. به همین ترتیب، تاکنون آمریکا توانسته است هدایت مجازات علیه روسیه را با کمترین تعهد به دفاع مستقیم از اوکراین به منظور تضعیف این قدرت سرکش علیه ایالات متحده بر عهده بگیرد. در صورت تداوم تنش و لزوم گسترش تحریم‌ها به بخش انرژی، آمریکا در کوتاه مدت تنها جایگزین واردات گاز ال. ان. جی به اروپاست که به رغم بهای بالاتر می‌تواند مشتریان آماده‌ای را در اروپا پیدا کند. حتی اگر این بحران بزودی خاتمه بیابد، حمله به اوکراین زنگ‌های هشدار را به صدا درآورده و احتمالاً تلاش برای مستقل کردن هرچه بیشتر اروپا از انرژی روسیه ادامه پیدا خواهد کرد که برای آمریکا علاوه بر مزیت تضعیف روسیه، خبر از بازارهای پررونق‌تر می‌دهد.

ناتو: بسیاری در غرب به این یاور رسیده‌اند که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی به عنوان تنها تشکیلات دفاعی بین‌المللی در اروپا به دلیل فقدان تهدیدات حیاتی مشترک و تنوع یافتن این تهدیدات، کارآمدی خود را در دفاع دسته جمعی از دست داده است. تنها چند ماه پس از آنکه امانوئل مکرون مرگ مغزی ناتو را یادآوری کرد، حمله روسیه به وحدت دوباره ناتو و نشانه‌گیری نوک پیکان آن به سمت شرق جان دوباره بخشید. هنوز نمی‌دانیم که ناتو یا نیروی دفاعی مستقل اروپایی کدامیک آینده سیر نظامی این قاره را شکل خواهد داد اما تا بدین‌جا ناتو یک گام جلوتر ایستاده و این موضوع بیش از هر کس برای اعضای شرقی و مجاور آن با روسیه و البته آمریکایی که در متقاعد کردن اعضای اروپایی به پرداخت حق السهم خود در این سازمان ناکام مانده بود، سودمند است.

اتحادیه اروپا: نه شاید به اندازه ناتو ولی اتحادیه اروپا هم هویت خود را تا حد زیادی مرهون جداسازی با روسیه است. اتحادیه اروپا که خود را بواسطه تأکید بر ارزش‌هایی مانند لیبرال دموکراسی، حقوق بشر، چندجانبه گرایی و تعهد به قوانین بین‌المللی ابرقدرت هنجاری قرن ۲۱ می‌داند، در برابر روسیه در قطب مخالف این ارزش‌ها می‌تواند یکبار دیگر ضرورت و اهمیت خود را بازسازی کند. درخواست چندین باره زلینسکی برای عضویت در اتحادیه ولو در کوتاه مدت مورد اعتنا قرار نگیرد اما همچنان اتحادیه اروپا را به مثابه دنیایی جایگزین و متفاوت از آنچه روسیه به ملت اوکراین ارائه می‌دهد زنده نگه می‌دارد.

بایدن: بعد از خروج مفتضح آمریکا از افغانستان و شاید در موازات احیای توافق هسته‌ای با ایران، مدیریت بحران اوکراین از جمله وقایعی در سیاست خارجی خواهد بود که از دولت بایدن به میراث خواهد ماند. بایدن خوش شانس هم هست که از یک توافق دوحزبی درباره گزینه‌هایی که دولت آمریکا برای مقابله با اقدامات روسیه در اوکراین در پیش رو دارد، بهره می‌برد. حتی جمهوری خواهان هم به گزینه نظامی فکر نمی‌کنند و تنها اقلیتی از آن‌ها معتقدند که دامنه تحریم‌هایی که آمریکا می‌تواند وارد کند باید صرف نظر از آسیبی باشد که متحدان آمریکا از جمله اروپا ممکن است بخاطر چنین دامنه گسترده‌ای از تحریم‌ها متحمل شوند. بایدن تا امروز توانسته رهبری مؤثری را در متحد کردن شرکای آمریکا به هدف منزوی کردن روسیه و بکارگیری حداکثری تحریم‌های ممکن به نمایش بگذارد. هرچند این قضاوت با مشاهده نتیجه غایی در هفته‌ها و ماه‌های آینده ممکن است با شکست احتمالی اوکراین در این جنگ تغییر کند.

سازمان ملل متحد: ناتوانی این سازمان در حل و فصل مناقشات بین‌المللی در دهه‌های اخیر و شکست در دفاع از ارزش‌هایی که بر اساس آن بنا شده، تقریباً امیدها به اثربخشی آن را حداقل در دید ملت‌هایی که ساده انگارانه این سازمان را نوعی حکومت جهانی عدالت گستر میشمردند از میان برده بود. بدون تردید امروز هم تحرک بیشتر سازمان ملل متحد در حالیکه بطور جانبدارانه‌ای از جانب غرب و علیه روسیه فعال شده کمکی به بهبود چهره مخدوش آن نمی‌کند ولی این به معنای لزوم نادیده گرفتن همین مقدار از موفقیت جزئی به ویژه بعد از صدور قطعنامه غیرالزام‌آور مجمع عمومی در محکومیت روسیه هم نیست.

اوکراین: هرچند در نگاه اول اوکراین قربانی جاه طلبی روسیه و بی‌میلی غرب به دفاع از آن شد اما با نگاهی دوربینانه‌تر، اوکراین خود را طرف قربانی و آسیب‌پذیری معرفی کرده که بهای تلاش برای تعیین سرنوشت خود را می‌پردازد. تنها حمله مستقیم روسیه می‌توانست ادعای کیف را در ضرورت عضویت در ناتو اثبات کند. شاید هرگز این اتفاق نیفتد اما گوشزد کردن اهمیت تأمین امنیت برای اوکراین می‌تواند مشروعیت چانه زنی‌های آن را با روسیه به هدف گرفتن تضمین‌های امنیتی در حالیکه مورد حمایت غرب نیز قرار داشته باشد، افزایش دهد.

زلینسکی: به ندرت کسی در روسیه و شاید غرب تصور می‌کرد که رئیس جمهور جوان و نحیف اوکراین که سابقه‌ای در مدیریت جنگ ندارد، یارای ایستادگی در برابر ارتش قدرتمند روسیه را داشته باشد اما برخلاف این انتظارها او نه تنها موفق به ایستادگی در برابر روسیه شد بلکه به شکل زیرکانه‌ای جنگ روانی مؤثری را هدایت کرد. اگر در روزها و هفته‌های آینده همچنان موفق به مقاومت باشد، می‌تواند به محبوبیت خود تا سال‌های آتی در قدرت اطمینان پیدا کند.

سبزها: با برانگیخته شدن احساسات عمومی در اروپا توأم با احساس ناتوانی از مقابله با یک روسیه گسترش طلب که مهمترین تأمین‌کننده انرژی اروپا هم هست، تمایل به استفاده از منابع جدید انرژی چه از طریق جایگزین و متنوع کردن واردات و چه با سرمایه‌گذاری بیشتر در تسریع توسعه انرژی‌های جایگزین افزایش یافته است. این می‌تواند برای طرفداران محیط زیست در اروپا و شرکت‌هایی که برای تولید انرژی‌های پاک سرمایه‌گذاری می‌کنند، یک موهبت باد آورده باشد.

تولیدکنندگان انرژی: ترس از کمبود ناگهانی نفت در بازارهای جهانی و یا شعله ور شدن جنگ میان قدرت‌های غربی و روسیه به افزایش قابل توجه و کم سابقه بهای نفت خام در بازارها تا ۱۲۰ دلار در هر بشکه، فرصتی را برای تولیدکنندگان نفت فراهم کرده تا پول‌های بیشتری بدست بیاورند. به همین ترتیب عدم قطعیت درباره ثبات دسترسی گاز روسیه در اروپا نیز موجب بالا رفتن ۶۰ درصدی بهای گاز در اروپا شد. با این حال، این نوسانات ممکن است کوتاه مدت باشند؛ به خصوص اگر بزودی راه حلی برای بازگرداندن ثبات به مناقشه روسیه و اوکراین پیدا شود.

رمزارزها: تحریم اقتصادی روسیه و سقوط روبل برخی از شهروندان روسی را تشویق کرده که به هدف حفظ ارزش دارایی خود به رمزارزها روی بیاورند. طی مدت کوتاهی ارزش بیت کوین به بیش از ۴۴ دلار افزایش یافت و ارزهای مشابه مانند اتروم، ریپل و سولانا نزدیک به ۲ درصد افزایش ارزش داشتند. رمز ارزها ابزار انتقال کمک‌های مالی به اوکراین هم بوده‌اند؛ با این وجود بی‌اعتمادی به ارزهای دیجیتال هنوز چشمگیر است و شاید این رونق دوام چندانی نداشته باشد اما در کوتاه مدت، روزهای خوبی را پشت سر می‌گذارند.

واقع‌گرایی: شاید مهمترین برنده جنگ اوکراین مکتب واقع‌گرایی در روابط بین‌الملل بود. در سال‌های بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و شایع شدن جهانی شدن‌های ارتباطی و مالی، بسیاری در گوشه و کنار جهان به این نتیجه رسیدند که عصر واقع‌گرایی و تأکید بر سیاست قدرت به پایان رسیده و جای خود را به همکاری‌ها و رقابت‌های اقتصادی و درهم تنیدگی‌های مالی داده است. بنا به این عقیده، جنگ میان قدرت‌های بزرگ، داستان‌هایی متعلق به گذشته‌های دور است و منازعات بین‌المللی به قلمروهای دور افتاده، جوامع کمتر توسعه یافته و جنگ‌های کوچک محدود خواهند شد. ظهور چین و بیم از جنگ آگاهانه یا ناخواسته میان چین و آمریکا بر سر تایوان به این رویاپردازی خاتمه داده بود اما جنگ درون اروپا که یک طرف آن یک قدرت بزرگ ایستاده باشد، مسأله دیگری است. به رغم همه پیشرفت‌ها و تغییرات رخ داده در نظام جهانی، همچنان رقابت میان قدرت‌های بزرگ به هدف کسب، حفظ و نمایش قدرت، پویایی کانونی در سیاست بین‌الملل است و همراه با مفاهیم جانبی آن مانند موازنه قوا، بازدارندگی و مهار تا آینده قابل پیش‌بینی باقی خواهد ماند.

بازندگان

 برخلاف لیست نسبتاً بلندبالای برندگان جنگ اوکراین، لیست بازندگان چندان طولانی نیست اما همان‌قدر مهم است.

روسیه: حتی اگر روسیه در نبرد نظامی به پیروزی برسد، بعید است که فاتح نهایی جنگ لقب بگیرد. احتمالاً روسیه به چیزی بیش از یک جنگ پرهزینه با تلفات بالا و دستاوردهای ناچیز و غالباً نامشروع نخواهد رسید؛ با اقتصادی تحت تحریم و بلحاظ سیاسی منزوی که متعاقب از دست دادن اندک قدرت نرم خود باید با آن دست و پنجه نرم کند. کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی که تاریخ را یکبار دیگر به یاد می‌آورند، انگیزه بیشتری دارند که اتحاد میان خود و قدرت‌های بزرگ رقیب با روسیه را تحکیم کنند. اعتماد بین‌المللی به روسیه نه تنها برای سرمایه‌گذاری اقتصادی بلکه در روابط سیاسی به کمترین حد خود خواهد رسید. به صدا درآمدن زنگ‌های هشدار در غرب و تلاش برای محاصره و مهار روسیه، کشوری را که می‌توانست کناری بایستد و از تقلای غرب برای متوازن کردن چین بهره ببرد به مرکز سیبل غرب تبدیل می‌کند و در بهترین حالت، مانع از آن می‌شود که آزادانه از یک دنیای چندقطبی با توزیع پراکنده‌ای از توجهات به مناطق مختلف جهانی منتفع شود.

پوتین: اگر روسیه نتواند جنگ را با اهداف تعیین شده‌اش پیروز شود، نه تنها بین بانکداران، تجار و دیگر نخبگان سیاسی و اقتصادی بخاطر تصمیم نادرست و پرهزینه سرزنش خواهد شد بلکه شاید محبوبیت خود را در میان مردم عادی روسیه که او را قهرمان بازسازی موفق کشورشان بعد از پشت سر گذاشتن سال‌های پرآشوب دهه ۱۹۹۰ می‌شناختند، تا اندازه زیادی از دست بدهد. او اکنون از منظر جهانی هم یک دیکتاتور عصبی، قانون شکن، غیرقابل اعتماد و پیش‌بینی ناپذیر است و شاید تا همین امروز هم اراده‌ای مصمم‌تر از قبل را برای سرنگونی حکومت‌اش در غرب بسیج کرده باشد. حتی اگر فرض کنیم که روسیه در این جنگ به پیروزی برسد، همچنان هزینه سنگینی بابت آن پرداخت خواهد کرد و ناگزیر به تحمیل کردن تلفاتی از میان هم‌کیشان اسلاو خود خواهد بود که به سختی می‌تواند حمایتی از میان مردم روسیه به همراه داشته باشد. اگر پوتین نتواند عملیات ویژه خود را ظرف چند روز کوتاه آینده با موفقیت کامل و ضمن پشتیبانی قابل توجهی از سوی مردم اوکراین به ثمر بنشاند، پیروزی یا شکست نظامی برای شخص او یک ناکامی به حساب خواهد آمد.

جنگ‌ها به دشواری پیش‌بینی‌پذیر هستند و شاید در روزها و هفته‌های آینده برندگان و بازندگان بیشتری جایی در این لیست پیدا کنند.

 

منبع : خبر آنلاین
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه