ارسال به دیگران پرینت

ناصر بزرگمهر _ مدیرمسئول موسسه فرهنگی مطبوعاتی صمت

حقوق و دستمزد در ازای مسئولیت

حقوق و دستمزد صدها کارگر و کارمندی که در بخش خصوصی و دولتی می‌شناسم و ده‌ها خبرنگاری که از نزدیک با آنها همکار بوده و هستم، کمتر از ۵ میلیون تومان در ماه است؛ یعنی حقوق یک ماه آنها با حقوق ۲ روز یک کارگر ساده در کشورهای اروپایی که مرتبا مورد استناد مقامات دولتی در مقایسه قیمت‌ های گوشت و مرغ و بنزین و امثالهم قرار می‌گیرد، برابری می‌کند، اما متاسفانه مسئولان فقط قیمت اجناس و بنزین را مرتبا به رخ مردم می‌کشند و از حقوق ریال بی‌ارزش سخنی به میان نمی‌آورند.

ناصرـبزرگمهر

 

حالا فرض کنیم قرار است با همین حقوق و دستمزد بخشی از نیازهای چندگانه هر انسان (خوراک، پوشاک، مسکن و رفاه اجتماعی) را پوشش دهیم.

 

مسکن به‌عنوان سرپناه برای زیستن و ازدواج و فرزندآوری که مورد تایید مقامات هم است را برگزینیم و ببینیم با این حقوق چه می‌شود، کرد.

اگر فرض کنیم حقوق و دستمزد ۵ میلیون تومان باشد و بیمه و مالیات هم از آن کسر نشود و شخص خبرنگار هم دست به این پول نزند و همه آن را پس‌انداز کند، سالی ۶۰میلیون تومان پس‌انداز می‌شود و اگر افزایش حقوق و تورم را هم یکسان تصور کنیم که هرگز این‌گونه نبوده و نخواهد بود، ۳۰سال دیگر یعنی سال ۱۴۳۰، مبلغ یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان جمع خواهد شد و اگر قیمت ملک، ۳۰سال دیگر مثل امروز باشد، این فرد می‌تواند یک آپارتمان سی، چهل متری در مناطق محروم کشور خریداری کند.

همه آنچه که گفتیم به شرط و شروط‌هایی است که تقریبا غیرممکن است.

این ماجرای دستمزد و حقوق در مقابل سیل تورم و‌ گرانی و بی‌ارزشی پول ملی، یک کمدی تمام‌عیار شده است.

من در یکی دو یادداشت، در سال‌های گذشته در موضوع دستمزد و فیش‌های حقوقی نوشتم که متاسفانه مورد توجه مجلس قرار نگرفت، چون ظاهرا آقایان و خانم‌ها فرصت تورق و مطالعه ندارند.

بدون شک، هر انسان کمی عاقل هم باور دارد که هر کسی که کاری انجام می‌دهد، باید دستمزد بگیرد و حتما باور دارد که همه مشاغل یکسان و مشابه نیستند و همه نمی‌توانند دستمزد یکسان بگیرند، اما باید حقوق و دستمزد مناسب بگیرند.

حقوق و دستمزد باید با نوع کار مناسبت داشته باشد. یک شاگرد نمی‌تواند با استادش همسان تصور شود. مشاغل، یکسان و مشابه  نیستند، نوع کار و زحمت، ریسک و خطر، سختی و آسانی، تخصص، علم و دانش، حساسیت مشاغل و موارد دیگر می‌تواند در دستمزد افراد تاثیر بگذارد.

نمی‌توان حقوق یک خلبان را با یک راننده تاکسی با استدلال اینکه هر دو وسیله نقلیه می‌رانند، مسافر دارند و زحمت می‌کشند، برابر دانست یا یک معلم ابتدایی را با استاد دانشگاه همتراز فرض کرد و افراد جامعه را در مقابل هم قرار داد؛ این عین پوپولیسم است.

بدون شک مشاغل خطرناک، دستمزد بیشتری را می‌طلبند، تخصص در کار و مدیریت، از مهم‌ترین ویژگی‌های پرداخت دستمزد است. حساسیت مشاغلی چون قضاوت بر چه کسی پوشیده است؟

مقایسه مدیریت یک شرکت داخلی  با مدیریت شرکتی جهانی، عین عوام‌فریبی است. مقایسه  مدیرعامل شرکت خودروساز داخلی و خارجی نوعی طنز است. البته معنای این طنز، این نیست که مدیریت خودروساز داخلی مورد کم‌لطفی قرار گیرد، چون اساس مقایسه داخل و خارج غلط است.

دستمزد مدیریت باید به‌ازای “مسئولیت” تعریف شود. مگر می‌توان میلیاردها تومان را در اختیار مدیری قرار داد و از او امضاهای هزار هزار میلیونی خواست اما دستمزد و پاداش مناسب به او نداد؟

چگونه است که هیچ‌کس از دستمزد و درآمدهای نجومی یک فوتبالیست یا بازیگر سینما یا شومن تلویزیونی حرفی نمی‌زند. مربی خارجی یک تیم  از ما خانه ویلایی همراه با استخر و سونا و جکوزی و حقوق چند میلیون دلاری طلب می‌کند و ما با گشاده‌دستی می‌پردازیم؛ اما برای دستمزد کارگری که در معدن کار می‌کند و گاهی شلاق هم می‌خورد یا قاضی که قضاوت زندگی هزاران انسان را پشت میز بر عهده دارد یا آتش‌نشانی که جان خود را به خطر می‌اندازد تا آتشی را خاموش کند یا مدیری که با یک تصمیم و امضای خود می‌تواند ثروت کشور را کشتی کشتی ارزان‌تر یا گران‌تر بفروشد، هیاهو راه می‌اندازیم.

همه ما وظیفه داریم با پوپولیسم بجنگیم و ذهن جامعه را تصحیح کنیم. مگر رئیس‌جمهوری و رئیس مجلس و بقیه مسئولان به ازای مسئولیت خود آزادی عمل ندارند؟ حقوق و دستمزد کافی نمی‌گیرند؟

قضاوت سطحی درباره مدیریت، نتایج وخیم برای جامعه خواهد داشت، قدرت ریسک و جسارت و نوآوری و پذیرش مدیریت کلان را خواهد گرفت و همه دچار روزمرگی می‌شوند و جامعه از مدیران ارزشمند تهی خواهد شد.

نهادهای نظارتی و رسانه‌ها وظیفه دارند ضمن حمایت از مدیران و کارکنان جسور و سالم، تعریف مشخصی از ثروت، درآمد، حقوق و دستمزد، رانت  و هر چیزی که در حوزه اقتصاد جامعه می‌چرخد را مثل همه ممالک مترقی رصد کنند و مثلا بپرسند که فلان عضو بخش خصوصی، فلان اتاق دزد‌پرور، بی هیچ ارث و میراث پدری، با سابقه کارمند دولت بودن، چطور یکدفعه جزو چند ثروتمند بزرگ کشور می‌شود؟

یا نحوه پرداخت پاداش‌های سالیان دراز همه هیات‌مدیره‌های شرکت‌ها، بانک‌ها،بیمه‌ها، کارخانه‌ها و... چگونه بوده است؟

البته همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند،حقوق و کرامت انسانی مدیریت‌های ارزشمند را که بسیارند، نادیده نگیریم و همه را با یک چوب نرانیم.

دولت وظیفه دارد به تیزهوشان و نخبگان جامعه توجه کند و جلوی فرار مغزها را بگیرد و برای ترمیم حقوق هزاران کارگر و کارمند و بازنشسته فکر کند. یادمان باشد که جهان به بسیاری از مدیران و کارکنان با‌ارزش خود که می‌دانند و سواد دارند، چک سفید می‌دهد. خداوند در سوره الزمر سوال می کند: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ... آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟

نویسنده: ناصر بزرگمهر
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه